انتخاب ۱۷ عضو شورای مرکزی جبهه پایداری/آقاتهرانی و محصولی بیشترین آرا + اسامی کامل و بیانیه پایانی

انتخاب 17 عضو شورای مرکزی جبهه پایداری/آقاتهرانی و محصولی بیشترین آرا + اسامی کامل و بیانیه پایانی

عضو شورای مرکزی جبهه پایداری انقلاب اسلامی از انتخاب ۱۷ عضو شورای مرکزی این تشکل سیاسی خبر داد.

حجت الاسلام نصرالله پژمان‌فر عضو شورای مرکزی جبهه پایداری انقلاب اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار حوزه احزاب باشگاه خبرنگاران تسنیم«پویا»، با اشاره به کنگره امروز جبهه پایداری گفت: در این کنگره که نشست عمومی جبهه پایداری بود، 17 عضو شورای مرکزی این جبهه انتخاب شدند.

به گزارش تسنیم، کنگره جبهه پایداری صبح و عصر امروز (پنجشنبه، 8 مهر) برای برگزاری مجمع عمومی و انتخاب اعضای شورای مرکزی در مجتمع آدینه تهران برگزار شد.

این مراسم از ساعت 8 صبح  با دعوت از دبیران کل برخی احزاب و تشکلهای اصولگرا و با حضور ناظرین وزارت کشور برگزار و در این نشست گزارش عملکرد این تشکل سیاسی ارائه شد.

در این مراسم آیت الله صدیقی و نیز حجت الاسلام آقا تهرانی دبیرکل و صادق محصولی قائم این تشکل سیاسی سخنرانی کردند.

جبهه پایداری انقلاب اسلامی که یکی از تشکلهای اصولگراست در سال 1390 تشکیل و مجوز فعالیت این جبهه در اول مهر سال 93  از سوی  وزارت کشور صادر شد.

حجت الاسلام مرتضی آقاتهرانی و صادق محصولی که پیشتر دبیرکل و قائم‌مقامی جبهه‌ پایداری را برعهده‌داشتند در انتخابات امروز به ترتیب با 151 و 137 رای، آرای اول و دوم شورای مرکزی تشکل خود را کسب کردند.

اسامی 17 عضو اصلی جبهه پایداری انقلاب اسلامی که امروز در نشست عمومی این تشکل سیاسی انتخاب شدند، به شرح زیر است:

1ـ مرتضی آقاتهرانی

2ـ صادق محصولی

3ـ محمد سلیمانی

4ـ فاطمه آلیا

5ـ نصرالله پژمان‌فر

6ـ ناصر سقای‌بی‌ریا

7ـ قاسم روانبخش

8ـ امیرحسین قاضی‌زاده

9ـ میثم نیلی

10‌ـ میرهاشم موسوی

11ـ علی خضریان

12ـ علیرضا عسگریان

13ـ غلامحسین رضوانی

14ـ علی نادری

15ـ زهره لاجوردی

16ـ مجید متقی‌فر

17ـ مجید دوستعلی

به گزاش تسنیم، متن کامل بیانیه پایانی اولین مجمع عمومی جبهه پایداری انقلاب اسلامی به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

خداوند متعال را سپاسگزاریم که نعمت اسلام عزیز را به ما ارزانی داشت و آن را با اعطاء نعمت ولایت تکمیل نمود.

و سلام و درود بی پایان بر یکایک انبیاء و اولیاء الهی از اولین تا آخرین ایشان یعنی سرور اولیاء الله، خاتم الانبیاء و سید رسولان، حضرت محمد مصطفی(ص) که بشریت را از بند جهل و تعصب رهایی بخشیدند.

و سلام و درود بر خاندان نبوت و موضع رسالت، سلاله پاک رسول الله و مخازن علم خداوند، ارکان ایمان و درب های رحمت الهی، سید الاوصیاء امیر مومنان علی(ع) ، همسر معصومه اش فاطمه زهراء(س) و یازده فرزند  معصوم ایشان، ستارگان تابناک آسمان امامت و ولایت به ویژه آخرین ذخیره اهل بیت عصمت، امام عصر، مهدی موعود (عج)

و سلام و درود بر سلسله جنبان انقلاب اسلامی و بنیان گذار نظام مقدس جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی(ره)، شهداء والا مقام انقلاب اسلامی، جانبازان و آزادگان و ایثارگران سرافراز و خانواده های معظم آن ها که با مجاهدت وصف ناپذیر خود، به همه ملت های جهان درس مقاومت و ایستادگی دادند. و سلام و درود بر رهبر مجاهد و فرزانه انقلاب حضرت ایت الله العظمی امام خامنه ای (ادام الله ظله العالی) و با آرزو و استدعای طول عمر با عزت و سلامتی کامل ایشان

جبهه پایداری انقلاب اسلامی با تاسی از آیه شریفه «ان الذین قالوا ربنا ثم استقاموا فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون» و  با هدف ترویج و نشر معارف انقلاب اسلامی و دفاع از بنیان های مرصوص نهضت الهی- مردمی حضرت امام خمینی(ره) در سال 1390 شکل گرفت و فعالیت های فرهنگی و دینی خود را با محور تقویت مبانی فکری- معرفتی جوانان و انسجام نیروهای معتقد و علاقمند به گفتمان انقلاب اسلامی آغاز نمود.

اکنون با گذشت حدود پنج سال از آغاز فعالیت، به حول قوه الهی اولین مجمع عمومی این تشکل دینی- انقلابی با حضور مسئولین و شوراهای استان های سراسر کشور با موفقیت برگزار گردید و مباحث مختلف پیرامون اهداف و برنامه های آتی مورد بررسی و تبادل نظر قرار گرفت.

بر این اساس، بیانیه پایانی جبهه پایداری انقلاب اسلامی که ماحصل جمع بندی و تحلیل شرایط داخلی و خارجی کشور عزیزمان است به شرح ذیل به استحضار ملت انقلابی و شریف ایران می رسد.

امید است عموم مردم، به ویژه نخبگان و فعالان حوزوی و دانشگاهی، با نظرات تکمیلی و نقادانه خود، برادران و خواهرانشان در جبهه پایداری انقلاب اسلامی را در حصول و نیل به اهداف خود یاری نمایند.

بیانیه حاضر در 7 بخش و 19 بند به تحلیل شرایط کنونی کشور و مواضع جبهه پایداری انقلاب اسلامی می پردازد.

الف) حوزه فرهنگی

بر کسی پوشیده نیست که مسئله فرهنگ یکی از حوزه های اصلی هر نظام – حتی نظام های غیر دینی- به شمار می رود، به نحوی که رهبر فرزانه انقلاب از فرهنگ به عنوان هوا برای تنفس جامعه تعبیر کردند که اگر نباشد یا سالم نباشد، اصل حیات جامعه به مخاطره می افتد.

هشدارهای پی در پی مقام معظم رهبری در خصوص مقوله فرهنگ و بررسی شاخص های فرهنگی، حکایت از ضعف های جدی در این عرصه دارد که البته این ضعف ها، گاهی اوقات ریشه های چند ده ساله دارد.

طبیعی است که جبران خسارت های وارد شده به عرصه فرهنگ در طول ده ها سال گذشته، به مرور زمان انجام بپذیرد، لکن این سوال مطرح است که آیا کشور و متولیان و نخبگان فرهنگی و دستگاه های عریض و طویل این حوزه، در مسیر رفع کمبودها و جبران عقب ماندگی ها قرار دارند یا خیر؟

در پاسخ به این سوال مهم و در باب تحلیل وضعیت فرهنگی کشور سه نکته حائز اهمیت است:

1- نبرد فرهنگی یا تعامل فرهنگی؟

در شرایط کنونی کشور، لا اقل دو نگاه اصلی به حوزه فرهنگ در میان مسئولان و فعالان این حوزه وجود دارد.

نگاه نخست، عرصه فرهنگ را عرصه نبرد بین دو جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی و جبهه معارض می داند و بر این باور است که میان این دو جبهه، جنگی تمام عیار و با ابعادی پیچیده در جریان است.

در این نگاه، جبهه معارض، متشکل از همه عناصری که موجودیت و ادامه حیات خود را در نفی گفتمان انقلاب اسلامی می دانند، تمام توان و امکانات سخت افزاری و نرم افزاری خود را به کار گرفته تا با هجمه به باورها و احساسات مردم - به ویژه جوانان- عقبه راهبردی انقلاب اسلامی که همان هویت دینی و فرهنگی آن است را منهدم نماید.

در این نگاه، مفهوم «جبهه دشمن» و «جبهه خودی» مفاهیمی واقع گرایانه و مبتنی بر تجربه تاریخی به قدمت همه ادیان الهی است و مرکز ثقل همه این دشمنی ها، استکبار زمانه و مرکز ثقل همه جبهه های حق، رهبران الهی بوده اند.

تجربه 37 ساله انقلاب اسلامی نیز به وضوح همین مفاهیم را تداعی می کند و تعابیری همچون استحاله فرهنگی، تهاجم فرهنگی، ناتوی فرهنگی، شبیخون فرهنگی، جنگ نرم و ... بازگو کننده همین دیدگاه است.

وارد نمودن خیل عظیم شبهات فکری و اعتقادی به اسلام و مبانی آن، تولید انبوه محصولات رنگارنگ و متعدد که مروج اباحه‌گری و ابتذال هستند، تاسیس پی در پی شبکه های ماهواره ای فارسی زبان و تلاش برای تغییر سبک زندگی و تغییر ذائقه ها و... تنها نمونه ای از حملات توپخانه جبهه فرهنگی معارض است که روزانه، جوانان و خانواده های مسلمان ایرانی را آماج حملات خود قرار می دهند.

نگاه دوم که متاسفانه بعضا در بخش های مهمی از حاکمیت خصوصا دولت یازدهم هم وجود دارد، درست بر خلاف نگاه اول، وجود تهاجم و دشمنی در عرصه فرهنگ را اساسا نفی نموده و آن را متوهمانه می خواند!

این نگاه، عرصه فرهنگی را یک عرصه صرفا رقابتی و تعاملی می داند که در این تعامل، فرهنگ ها در حال یک گفتگوی کاملا مسالمت آمیز و عقلایی با یکدیگر هستند و حرف از نبرد و تهاجم فرهنگی را جفا در حق فرهنگ می دانند! و بعضا الگوی فرهنگ غربی را ترویج می کنند.

بخش های افراطی این جریان تا بدانجا پیش می روند که نافی مسئولیت حاکمیت و دولت در قبال فرهنگ می شوند و آشکارا بیان می کنند که به بهشت و جهنم رفتن مردم ربطی به نظام اسلامی و دولت ندارد و با بیان عبارات مغالطه آمیزی همچون «به زور نمی توان مردم را به بهشت برد» سعی در القاء نگاه ناصواب خود به جامعه دارند.

آنچه بیش از هرچیز جای نگرانی دارد، همین تساهل و تسامح توجیه ناپذیر برخی مسئولان فرهنگی است؛ وگرنه همه می دانیم، کار فرهنگی کار بسیار سختی است، امکانات کشور هم محدود است و دشمنی ها هر روز بیشتر از دیروز می شود.

همین امروز هم اگر همه ارکان فرهنگی کشور با تمام توان دست به دست هم بدهند و به امور و نیازهای فرهنگی بپردازند، باز هم کار بر زمین مانده زیادی وجود خواهد داشت، حال با این وجود، اگر در حاکمیت و در میان کارگزاران نظام، هنوز نزاع بر سر آن باشد که جنگ فرهنگی واقعیت است یا توهم، آن وقت چه باید کرد؟

وقتی برخی مسئولان و دست اندرکاران، جنگ و نبرد فرهنگی را قبول نداشته باشند، طبیعی است که راه نفوذ باز خواهد شد و شاهد آن خواهیم بود که عناصر فرهنگی جبهه معارض که در داخل و خارج کشور فعال هستند، با سوء استفاده از بودجه و سایر امکانات مادی و معنوی نظام و انقلاب، علیه نظام و انقلاب و منافع مردم کار کنند و عملیات ضد فرهنگی انجام  دهند و دو دو قطبی ایجاد کنند و در عین حالی که از نعمت قطب نظام اسلامی برخوردارند عملا خود را در قطب مقابل آن تعریف کنند.

کافی است نگاهی به برخی رسانه ها، مطبوعات، جشنواره ها و رخدادهای عرصه فرهنگ کشور بیاندازیم.

اگر فرد منصف و بی طرفی را داور قرار دهیم و از وی بپرسیم که نسبتِ حضور جریان فرهنگی انقلاب و جریان معارض در رخدادهای فرهنگی کشور چگونه است، چه پاسخی به ما خواهد داد؟ آیا حضور برخی مطبوعات که عملا سفارتخانه های کاغذی امریکا و انگلیس و اسرائیل در داخل کشور شده اند و همواره و در همه امور، همسو با آنها قلم می زنند قابل توجیه است؟ آیا ساخت برخی فیلم های تماما سیاه و مروج ناامیدی و وطن گریزی، آن هم با پول بیت المال قابل توجیه است؟ و آیا سکوت در برابر ترویج ابتذال غربی جایز است؟ و ده ها سوال دیگر....

البته این بدان معنا نیست که دستِ جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی خالی است، هرگز! هیچ کس منکر رویش ها و وجود اقدامات و محصولات فاخر جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی نیست، اما بایستی اذعان نمود که حجم تولیدات و برنامه های فرهنگی جبهه انقلاب متناسب با نیازهای کنونی کشور نیست.

این ضعف به ویژه در عرصه محصولات نوین فرهنگی مانند بازی های رایانه ای، شبکه های اجتماعی، شبکه ملی اطلاعات و ... بیشتر خودنمایی می کند و البته سرمایه گذاری دشمن هم در این حوزه ها که «فناوری محور» هستند از سایر حوزه ها بیشتر است.

2-سیاست زدگی، آفت عرصه فرهنگ

مقوله فرهنگ، مسئله ای حاکمیتی و ملی است که نباید با گذشت زمان و تغییرات مدیریتی دستخوش تلاطم گردد و این اصلی است که نه تنها در نظام جمهوری اسلامی با تعبیه نهادهای فرابخشی همچون شورایعالی انقلاب فرهنگی بر آن تاکید شده است، بلکه غالب نظام های دنیا، حتی نظام های غربی مدعی دموکراسی و آزادی نیز به آن پایبند هستند.

گفتمان انقلاب اسلامی با تاکید بر ارزش های والای فرهنگ غنی اسلامی و در عین حال پرهیز از جمود و تحجرگرایی در عرصه فرهنگ، اصولی را بر این عرصه حاکم می داند که کانون آن بسترسازی برای هدایت انسان ها و رهیافت به مسیر عبودیت و بندگی خداوند متعال است و هرآنچه تقویت کننده و هموار کننده تعالی جامعه باشد را مطلوب و غیر آن را نامطلوب می داند.

با این حال و علیرغم تصریح این اصل در قوانین و اسناد بالادستی فرهنگی کشور، با تغییر دولت ها، شاهد تغییرات پی در پی در سیاست های فرهنگی کشور هستیم که غالبا هم متاثر از فضای سیاسی است.

شوربختانه، تاوان وعده های خارج از عرف و بعضا «خلاف اختیارات» برخی افراد خصوصا در انتخابات ریاست جمهوری را بایستی عرصه فرهنگ بدهد و برخی افراد برای جلب آراء و خوش آمد برخی گروها و جریانات سیاسی، عرصه فرهنگ را ذبح می کنند.

با وجود سیاست ها و رویکردهای واضح و روشن حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری در حوزه فرهنگ، شاهد نوعی ارزش گریزی در برخی مسئولین هستیم که عموما با نگاه به انتخابات ها و بی توجه به منافع و مصالح جامعه مطرح می شود.

جالب اینجا است که با وجود اینکه نتیجه های عبرت آموز این رویکرد، جلو چشم همگان است، باز هم برخی افراد بر این شیوه و منش پوسیده و نخ نما شده تاکید می کنند. کافی است نگاهی به کارنامه این آقایان بیاندازیم.

برخی افرادی که با عناوینی همچون جذب مخالف یا تکثرگرایی فرهنگی و ... وارد حوزه های مختلف فرهنگی شدند و با استفاده از اعتبار معنوی و بودجه بیت المال رشد کردند و شهرت پیدا کردند الان کجا هستند و چه می کنند؟ مگر غیر از این است که همان گروه های که بارها و بارها دلسوزان کشور در خصوص نفوذ ایشان هشدار داده بودند الان در دامان دشمنان اسلام و ملت ایران هستند و نه تنها به جمهوری اسلامی و انقلاب، بلکه به مقدسات همه ایرانیان توهین و جسارت می کنند.

خوراک بنگاه خبر پراکنی بی بی سی فارسی را چه کسانی تهیه می کنند؟ آیا حضور مسئولان ارشد فرهنگی و وزارت ارشاد دولت اصلاحات در این شبکه خبری که حامی اسرائیل و جریاناتی است که دستشان تا مرفق به خون زنان و کودکان بی پناه آلوده است، مایه عبرت نیست؟

آیا پناهندگی مستمر برخی عناصر به اصطلاح فرهنگی به بیگانگان و کشف حجاب ها و عریان شدن ها و فحاشی های علنی ایشان به باورهای اعتقادی و دینی مردم ایران، برای بیدار شدن برخی مسئولین از خواب غفلت کافی نیست؟

مسلما تنها راه نجات، حمایت از جوانان و فعالان فرهنگی انقلابی است و هرگونه کم توجهی نسبت به نیروهای حزب اللهی عرصه فرهنگ و هنر، گناهی نابخشودنی است. جوانان و فعالان فرهنگی انقلابی بدانند حضور مقاوم و اثر گذار آنان در این عرصه از نیاز های واقعی کشور است و خود جهادی کبیر تلقی می شود.

3- بی عملی و کم عملی فرهنگی

باید پذیرفت که در عرصه فرهنگ، همه تقصیرات متوجه دشمنان و خودی های ناآگاه نیست؛ بلکه بخشی از ضعف ها ناشی از کم کاری نهادهای انقلابی و دینی است.

نقش حوزه های علمیه و بخش های تبلیغی و فرهنگی این نهاد مقدس در ارتقاء فرهنگی جامعه، نقشی مهم و اثر گذار است و در کنار آن انتظار از دستگاه های فرهنگی همچون سازمان تبلیغات اسلامی، سازمان صدا و سیما و ... بیش از عملکرد فعلی این دستگاه هاست.

البته بر کسی پوشیده نیست که نهادهای فرهنگی انقلابی مورد انواع بی مهری ها خصوصا در حوزه اعتبارات و بودجه قرار گرفته اند و این خود جای تاسف و گلایه دارد، لکن این توجیه، کافی نیست و مردم دیندار کشورمان توقع دارند نهادهای فرهنگی دینی انقلابی به گونه ای جهادی و با اتکاء به ظرفیت های مردمی به میدان بیایند و با صراحت تمام و آشکارا در مقابل جنگ نرم دشمن ایستادگی کنند.

ب) حوزه اقتصادی

گفتمان انقلاب اسلامی تا کنون در عرصه های متعددی کارآمدی خود را به رخ جهانیان کشیده است.

عرصه دفاعی و امنیتی، تجربه هشت سال دفاع مقدس و حضور مردم در جبهه ها و موارد دیگر از این دست، نشان داد که اندیشه دینی می تواند در عرصه نظامی و دفاعی، همه نظریات به اصطلاح مدرن دنیا را شکست دهد و دشمن تا بن دندان مسلح را به زانو درآورد.

تشکیل بسیج بیست میلیونی و لبیک جوانان و مردم به امام خمینی(ره) هم ثابت کرد که سپردن مقوله پیچیده و سرنوشت سازی همچون جنگ به مردم مومن و انقلابی، تنها راه پیروزی است و این هنر تنها از یک نظام اسلامی بر می آید.

در عرصه علمی جوانان و دانشمندان ایرانی راه‌ها ده ها ساله را چند ساله طی کردند دست یابی به چرخه سوخت  هسته ای، ورود به فضا، پیشرفت در فناوری نانو پزشکی و... همه نشاندهنده توانایی و استعداد گسترده ایرانی است.

در عرصه سیاسی نیز از ابتدای شکل گیری نهضت اسلامی، تکیه حضرت امام خمینی(ره) بر مردم بود و همه مراحل انقلاب از مبارزه و سرنگونی نظام ستمشاهی گرفته تا استقرار نظام و رفراندوم و پس از آن اداره نظام سیاسی به دست مردم در انتخابات های مختلف، موید این واقعیت است که موفقیت و کارآمدی انقلاب اسلامی در عرصه سیاسی، مرهون حضور ملت مسلمان و مومن ایران و همراهی و پیروی ایشان از امام و رهبری است.

امروز اما چالش اصلی فراروی کارآمدی نظام، مسئله اقتصاد و معیشت مردم است که چندین سال است در قالب شعار سال مورد تاکید رهبر فرزانه انقلاب اسلامی قرار می گیرد.

در خصوص اقتصاد و تحلیل شرایط امروز کشور در این حوزه، سه محور از اهمیت ویژه ای برخوردار است:

1- اقتصاد درون زا و برون گرا

مسئله نخست در حوزه اقتصاد، مبانی نظری و نگاه حاکم بر مسئولین و متولیان امر به این حوزه است که دو نگاه غلبه بیشتری بر سایر دیدگاه ها دارد.

نگاه نخست چاره کار را در خارج از مرزهای کشور و به اصطلاح «نظم نوین جهانی» جستجو می کند؛ این نگاه معتقد است که برای حل مشکلات اقتصادی و فائق آمدن بر رکود و تورم و بیکاری، چاره جز هضم در اقتصاد جهانی نداریم و بدون پیوستن به جامعه جهانی، راه پیشرفت و توسعه در کشور مسدود است.

این نگاه که به ویژه در سال های اخیر، گلوگاه های حساس اقتصاد کشور را در اختیار داشته است، وزن عامل خارجی را در درمان اقتصاد کشور به مراتب بیش از داخل می داند و علی القاعده در خارج کشور هم بیش از دیگر کشورها، نگاهش به آمریکا و چند کشور معدود اروپایی دوخته شده است.

این نگاه با استناد به تجربه بعضی کشورها، مدعی است که ما هم چاره ای جز رفتن راهی که این کشورها رفته اند نداریم و اگر این کار را از گذشته آغاز می کردیم، اکنون وضعیت بهتری داشتیم و در پایان هم نتیجه می گیرند که مهمترین کاری که این کشورها کردند، مراعات و پذیرش ابرقدرتی امریکا بوده است.

صرف نظر از اینکه آیا این نگاه، با روح عدالتخواهانه گفتمان انقلاب اسلامی در عرصه اقتصاد همخوانی دارد یا نه و آیا تن دادن به نظام لیبرال سرمایه داری، نوعی ارتجاع و بازگشت به عقب برای کشور است یا خیر، معتقدین به نگاه به چند نکته توجه ندارند یا اینکه خدای ناکرده نمی خواهند توجه داشته باشند.

اینکه آیا واقعا تجربه کشورهای مذکور تجربه موفقی بوده است و در عمل در اقتصاد پیشرفت کرده اند و یا اینکه نه، این کشورها، پیمانکار و مجری صنایع دسته چندم آمریکا شده اند و صرفا جنبه لوکس و مصرفی دارند و اگر امریکا لحظه ای اراده کند و سرمایه های خود را از این کشورها بیرون بکشد و یا راه ورود مواد خام و انرژی را به این کشورها ببندد، آیا این کشورها قادرند روی پای خود بایستند؟

فرض کنیم که جواب سوال بالا مثبت باشد و تجربه کشورهای مذکور در عمل به پیشرفت اقتصادی منجر شده باشد، سوال دیگری پیش می آید که ما به ازای این پیشرفت اقتصادی چه بوده است؟ آیا این پیشرفت همراه با پیشرفت سیاسی و فرهنگی و سایر ابعاد اجتماعی بوده است؟

ظاهرا که اینطور نیست و به عینه می بینیم که این کشورها، مستعمره های نوین امریکا و هم پیمانانش شده اند که جز به خواست و اراده ابرقدرت ها، از خودشان هیچ تحرکی ندارند و برخی از ایشان حتی فاقد ارتش و نیروی نظامی هستند و امریکا عملا با استقرار پایگاه های نظامی و نهادهای امنیتی و اطلاعاتی اش برخی از این کشورها را به اشغال خود درآورده است و ما روزانه شاهد اخبار اعتراض مردمی به تجاوز و هتک حرمت زنان و دختران این کشورها توسط نظامیان امریکایی هستیم.

نگاه دوم اما بر خلاف نگاه نخست، نگاهی درون زا به اقتصاد دارد و معتقد است راه علاج در درون ایران اسلامی و به دست جوانان و متخصصان داخلی است و چشم امید داشتن به بیگانگان، تنها سراب پیشرفت است و نه واقعیت.

در این نگاه، اتکاء به ظرفیت های عظیم داخل کشور است که در صدر آن نیروی انسانی توانمند، متعهد و با انگیزه است.

وجود خیل عظیم نیروی جوان و تحصیل کرده در کنار افراد با تجربه در عرصه های مختلف اقتصادی، نوید دهنده آینده ای روشن برای اقتصاد ایران است، به شرط آنکه به این اصل ایمان داشته باشیم و در عمل هم به ملزومات آن پایبند باشیم.

وقتی ما عرصه های مهمی مانند جنگ، امنیت و سیاست را که به مراتب از اقتصاد حساس تر، پیچیده تر و حیاتی تر هستند به مردم سپردیم و حلاوت و شیرینی آن را چشیدیم، چگونه در سپردن عرصه اقتصاد به مردم و جوانان خودمان تردید و ترس داریم؟ وقتی مردم و متخصصین ما، انقلاب و تاسیس نظام و جنگ و ... را به این خوبی اداره کردند، آیا اساتید دانشگاه ها و نخبگان و فعالان اقتصادی ما نمی توانند اقتصاد را مدیریت و راهبری کنند؟

حال باید در نظر داشته باشیم که این کشور با نیروی انسانی کیفی و توانمند، دارای ذخایر عظیم اقتصادی و طبیعی و برخوردار از انواع مزیت های سرزمینی و بین المللی است که مجال نام بردن از همه ظرفیت ها در این بیانیه نیست.

2- اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل

اقتصاد مقاومتی به عنوان نسخه عینیِ اقتصاد درون زا و برونگرا چند سال است که در کشور مطرح شده است و بی تردید پرچم دار اصلی این مطالبه ملی مقام معظم رهبری هستند.

همزمان با طرح این موضوع توسط رهبر معظم انقلاب که با اوج گیری تحریم ها همراه بود، برخی افراد اقتصاد مقاومتی را مترادف با اقتصاد ریاضتی معنی کردند و فلسفه وجودی آن را واکنش انفعالی نظام در مواجهه با شدت گرفتن تحریم ها دانستند.

حال آنکه کاهش یا دفع تاثیر تحریم ها، فقط یکی از پیامدهای اقتصاد مقاومتی بود و اساسا اقتصاد مقاومتی برای همه شرایط پاسخگوی نیازهای کشور است؛ چه اینکه اکنون پس از توافق هسته ای و ادعای رفع تحریم ها نیز همچنان اقتصاد مقاومتی مورد تاکید رهبر فرزانه انقلاب و بسیاری از نخبگان اقتصادی و اساتید دانشگاه ها قرار می گیرد.

مسئله اما به اینجا ختم نمی شود؛ حرف و نظر و بحث پیرامون اقتصاد مقاومتی زیاد گفته شده و گاهی اوقات این فضا حالت شعاریِ صرف به خود گرفته است؛ مردم منتظر نتایج ملموس و عملی اقتصاد مقاومتی هستند و انتظار دارند در کنار حرف و شعار، نتیجه اقدامات متولیان امر را در زندگی روزمره خود مشاهده کنند که اگر اینطور شد، آن وقت تمام نقشه های شوم و عملیات روانی و رسانه ای دشمن در حوزه اقتصادی بی تاثیر خواهد شد.

این اتفاق البته دو شرط دارد؛ شرط نخست همت مسئولان است که بیشترین بروز آن را بایستی در دستگاه های اجرایی متکفل اقتصاد کشور مشاهده کرد و شرط دوم مراقبت از نفوذ و مانع تراشی مخالفان اقتصاد مقاومتی است که مسئولیت این امر بیش از همه بر عهده دستگاه های نظارتی به ویژه مجلس شورای اسلامی به عنوان ناظر بر عملکرد دولت است.

در کنار اقداماتی که گزارش آن توسط معاون اول محترم رئیس جمهور در خصوص اقتصاد مقاومتی بیان شده است، اتفاقات نگران کننده ای هم در فضای کشور به چشم می خورد.

اخباری که در خصوص قراردادهای جدید نفتی توسط جراید و رسانه های جمعی منتشر می شود در حالت خوش بینانه، حکایت از کم توجهی مسئولان حوزه نفت دارد که در صورت نهایی و اجرا شدن قراردادهای پیشنهادی مذکور خسارت های جبران ناپذیری به کشور و صنعت نفت وارد می شود.

اصرار سوال برانگیز برای اختصاص حجم قابل توجهی از پول های آزاد شده کشور به خرید تعداد زیادی هواپیمای لوکس و در کنار آن اعطای مجوزهای غیر فنی و مطالعه نشده در حوزه واردات که وجه غالب آن ها کالای مصرفی و نشان های معروف خارجی است و صرفا بازار ایران را هدف قرار می دهد نیز بر این نگرانی ها می افزاید. فراهم شدن زمینه های قاچاق و شل کردن پیچ و مهره های نظارتی در این امر ناشی از این نوع نگاه است.

3- بازار پر رونقِ رکود

رکود، همان قدر برای اقتصاد مضر است که تورم. در شرایطی که مردم از تورم ناراضی بودند، وعده مهار تورم با اعمال سیاست های انقباضی داده شد، لکن قرار آقایان بر این بود که مهار تورم همراه با رونق کسب و کار باشد، نه اینکه فضای رکود جایگزین تورم افسار گسیخته شود.

اکنون حجم نقدینگی کشور به بالاترین حد خود در چند سال اخیر رسیده، به نحوی که حامیان سیاسی دولت نیز آشکارا زبان به انتقاد می گشایند و ابراز نگرانی می کنند.

بررسی ها از تعطیل و نیمه تعطیل شدن برخی کارخانه های مهم و با سابقه حکایت دارد و سیاست های دولت برای رونق کسب و کار با اما و اگرهای جدی روبروست؛ مسئولان دولتی آنقدر بر طبل برجام و تاثیر آن بر اقتصاد کوبیدند که سطح توقعات مردم را تا حد یک معجزه اقتصادی بالا بردند و همه چیز – حتی آبِ خوردن- را در عرصه اقتصاد به برجام و نتیجه مذاکرات هسته ای گره زدند و فعالان خرد و کلان اقتصادی را معطل مذاکرات و نتایج آن گذاشتند.

متاسفانه نتیجه این رویکرد، از دست رفتن فرصت های طلایی برای کسب و کار داخلی بود و نتیجه آن نیز استمرار رکود و آمار بیکاری.

ج) حوزه اجتماعی

گفتمان انقلاب اسلامی به موازات طرح مسایل سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، به موضوعات اجتماعی نگرش جدی دارد و منظومه فکری و سیره عملی حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبری، مملو از نشانه هایی است که بر اهمیت مسایل اجتماعی در نظام اسلامی تاکید دارد.

اکثر نظام ها و مکاتب رایج دنیا نیز به این مقوله بسیار اهمیت می دهند، اگرچه سمت و سوگیری گفتمان انقلاب اسلامی و مضمون و محتوای مسایل اجتماعی در این گفتمان، دارای تفاوت های بنیادی و اساسی با سایر مکاتب دنیا است.

در این رابطه سه محور حائز اهمیت است:

1-نهادهای اجتماعیِ دینی، ستون های استوار جامعه

علیرغم پیچیده تر شدن مناسبات اجتماعی، همچنان نهادهای اجتماعیِ دینی کارآمد ترین نهادها در حفظ و تقویت پیوندهای اجتماعی هستند و توانسته اند جامعه ایرانی را حفظ کنند.

محوریت مساجد و هیئت ها در اجتماعات مردمی و آثار عظیم و انکارناپذیر تربیتی آن ها خصوصا در ایام و مناسبت هایی مانند ماه مبارک رمضان و ماه های محرم و صفر، روح امید و زندگی را به جامعه ترزیق می نماید و عموم مردم ما را نسبت به بسیاری از آفت ها و آسیب های اجتماعی مصون داشته است.

دوست و دشمن اذعان دارند که رویکرد قاطبه مردم به مناسبت های مانند لیالی قدر، ایام شهادت سید الشهداء(ع) و اعتکاف و ... رویکردی کاملا مومنانه و آگاهانه است و اساسا مدیریت و هدایت نهادهای دینی را مردم به صورت خودجوش و بدون اتکاء به دولت و با هزینه و امکانات خود انجام می دهند و این کار را با عشق و علاقه وافر و به نحو احسن به ثمر می رسانند.

این نهادها به یمن و برکت مکتب تشیع و انتساب به ائمه معصومین(ع)، همان چیزی که دشمنان از فهم و تحلیل آن عاجزاند و وقتی مشاهده می کنند که جوانان با ظاهرها و گرایش های مختلف فکری، وقتی به شب قدر می رسند و یا با نهضت عاشورا روبرو می شوند، خالصانه و با شور و شعور به دامان نهادهای اجتماعی دینی می روند، دچار یاس و سرخوردگی می شوند.

لذا همه ما بایستی توجه داشته باشیم که عامل اصلی پایداری ملت ایران در عرصه های اجتماعی، همین مساجد و تکایا و هیئات مذهبی و مجالس وعظ و روضه است و از این بابت باید پیشانی شکر به درگاه خداوند بساییم و در عمل قدر این داشته های بی بدیل خود را بدانیم.

2-عدالت اجتماعی، رکن مغفول مانده گفتمان انقلاب اسلامی

از همان ابتدای پیروزی انقلاب، مسئله عدالت اجتماعی در کانون توجه مردم و انقلابیون قرار داشت و یکی از ارزش هایی که دائما در گفتمان انقلاب اسلامی از آن سخن به میان آورده می شد، مسئله عدالت اجتماعی بوده است.

این تاکید به حدی بود که در ادبیات حضرت امام(ره) محرومان و پابرهنگان، صاحبان اصلی این انقلاب نام گرفتند و همین رویه از سوی مقام معظم رهبری تا کنون ادامه دارد.

لکن عدالت اجتماعی از سوی دو جریان مورد بی مهری و غفلت قرار گرفت.

جریان اول، جریان نوکیسه و اشرافیت جدیدی بود که در رده هایی از مسئولان و کارگزاران به ویژه همزمان با پایان جنگ تحمیلی و آغاز به کار دولت موسوم به سازندگی شکل گرفت و ساحت مستضعفان و محرومان و پابرهنگان که تا دیروز صاحبان انقلاب بودند را به عنوان اقشار فرودست و آسیب پذیر و شهروندان درجه سه تنزل داد.

این جریان، آشکارا تجمل گرایی را به مناسبات دولتی وارد نمود و نه تنها از این رویه دفاع کرد، بلکه آن را تئوریزه نمود. اعطای امکانات و پاداش های آنچنانی به مدیران و مسابقه تجمل گرایی بین خانواده های ایشان باعث شد عدالت اجتماعی لطمات جدی ببیند و فاصله و شکاف طبقاتی در جامعه افزایش پیدا کند؛ این در حالی بود که رهبر انقلاب مکرر در این رابطه در مناسبت ها و تریبون های مختلف هشدار می دادند.

جریان مذکور همچنان وجود دارد و هرازگاهی مانند ماجرای فاش شدن فیش حقوق های نجومی برخی مدیران، خود را نمایان می سازد و متاسفانه با کمال وقاحت از کار غیر شرعی و غیر قانونی خود دفاع می کند و برای این منظور حتی با کمال بی شرمی از برخی از تریبون های رسمی کشور هم استفاده می کند. برخی شان حقوق های نجومی را سهم اندک و به حق خود از انقلاب می دانند و برخی دیگر، صاحبان حقوق های نجومی را ذخیره انقلاب می خوانند!

جریان دوم، برخی نیروهای معتقد و انقلابی هستند که علیرغم اعتقاد و پایبندی شان به گفتمان انقلاب اسلامی و برخورداری از سلامت و پاکدستی اقتصادی و ساده زیستی، وجوه سیاسی گفتمان انقلاب اسلامی را وجه غالب فعالیت های خود قرار داده اند و کمتر به موضوع عدالت اجتماعی می پردازند.

این اتفاق دارای پیامدهای ناگواری است؛ پیامد اول اینکه، اصلی از اصول گفتمان انقلاب اسلامی معطل مانده و موجب خسارت به نظام و انقلاب شده است و پیامد دوم اینکه به واسطه کم کاری برخی از نیروهای انقلابی، علَم عدالت اجتماعی توسط برخی جریانات فاقد صلاحیت و یا بعضا زاویه دار با انقلاب اسلامی مصادره شده و این مسئله مهم دستمایه رسیدن برخی افراد یا جریانات به اهداف و مطامع شخصی و گروهی قرار گرفته است.

3-آسیب های اجتماعی، چالش آینده

عوامل متعددی باعث شده که ما شاهد برخی آسیب های اجتماعی در جامعه اسلامی مان باشیم.

تغییر ترکیب جمعیتی کشور و روی آوردن مردم به شهرنشینی منجر به افزایش جمعیت شهرها، خصوصا حاشیه شهر ها و کاهش جمعیت روستاها شده است.

از سوی دیگر تغییرات صورت گرفته در سبک زندگی بخشی از مردم و به موازات آن عملیات تخریب اجتماعی که توسط دشمنان از ابتدای انقلاب تا کنون در حال انجام است، متغیری دیگری در پیدایش یا رشد آسیب های اجتماعی داشته است.

فقر، خود به عنوان یکی از زیر ساخت های آسیب اجتماعی، گریبان گیر عده ای از هموطنانمان شده است و به این موارد، سوء مدیریت و برخی سیاست های غلط اجرا شده در سال های اخیر را نیز باید اضافه کنیم.

ماحصل این اتفاقات و سایر عواملی که فرصت احصاء آن در این مجال نیست، پیدایش و یا افزایش آسیب های اجتماعی مانند اعتیاد، طلاق، حاشیه نشینی، انواع خلاف و بزه اجتماعی و ... بوده است. البته این موارد درصد کمی از جامعه را به خود اختصاص داده، لکن همین مقدار کم هم برای جامعه اسلامی زیاد است و اگر امروز فکری به حال آن نشود، تبعات آن در آینده سخت تر خواهد بود و چنانچه این روند با همین شتاب ادامه پیدا کند، بخش قابل توجهی از توان و منابع نظام بایستی صرف مقابله با آثار و پیامدهای آسیب های اجتماعی شود.

بحمدالله با تاکیدات و پیگیری های مسئولان عالیرتبه نظام، این عزم در کشور بوجود آمده، لکن عزم مسئولان کافی نیست و باید با مشارکت همگانی به سمت ریشه کن نمودن آسیب های اجتماعی برویم و ضروری است در این زمینه آحاد مردم نسبت به موضوع احساس مسئولیت کنند.

د) حوزه سیاست خارجی

در حوزه سیاست خارجی سه محور حائز اهمیت است:

1- خدمات متقابل جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت

جمهوری اسلامی ایران به عنوان اصلی ترین حامی جبهه مقاومت، دارای عمق نفوذ راهبردی در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام است.

در حالیکه جریانات افراطی و تروریستی همچون داعش، جبهة النصره، القاعده، بوکوحرام و ... در منطقه جولان می دهند و حکومت های مرتجع منطقه از آل سعود و آل نهیان گرفته تا آل خلیفه و ... مشغول فتنه انگیزی و آتش افروزی میان مسلمانان هستند، جمهوری اسلامی با صلابت و اقتدار کامل در حال انجام ماموریت های خویش است.

حزب الله لبنان و رهبر دلاور آن سید حسن نصر الله، انصارالله یمن، حشد الشعبی عراق، جهاد اسلامی در فلسطین، مجاهدان سوری و ... همه و همه متاثر از الگوی الهام بخش انقلاب اسلامی و رزمندگان و شهداء ایران اسلامی به میدان مبارزه و مقاوت گام نهادند و همگی شان به واسطه حضور و ارتباط با رزمندگان و مجاهدان ایرانی و در راس آنان شهید والامقام دکتر مصطفی چمران و برادر مخلص و بسیجی «حاج قاسم سلیمانی» تا بدین جا پیشرفت کرده اند.

تجربه مقاومت نشان داده است، اگر در جایی مبتنی بر مُرّ گفتمان انقلاب اسلامی عمل کردیم، هم به تکلیف دینی و انقلابی عمل نمودیم، هم نتیجه و کارآمدی را به همراه داشته ایم و هم حمایت مردمی؛ اگر از روز اول در سوریه مقاومت نمی کردیم، الان معلوم نبود که در کدام نقطه داخلی یا مرزی کشورمان بایستی با داعش و امثالهم می جنگیدیم.

2-آثار و پیامدهای داخلی و خارجی برجام

برجام به عنوان مهمترین پروژه و یا شاید تنها پروژه سیاست خارجی دولت یازدهم، آثار و پیامدهای فراوانی در داخل و خارج داشته است؛ صرف نظر از مفاد و محتوای برجام که در جای خودش مفصل به آن پرداخته شده است، آثار و پیامدها و نحوه اجرای آن یکی از محورهای مهم سیاست خارجی کشورمان را تشکیل می دهد.

اولا برجام همانگونه که عقلای قوم و دلسوزان کشور پیش بینی می کردند، نتوانست پاسخگوی توقعات ایجاد شده باشد و نه تنها اینگونه نبود، بلکه امروز حداقل های ناچیزی هم که قرار بود از قبل برجام نصیب کشورمان شود با اما و اگر و سنگ اندازی غربی ها به ویژه امریکایی ها روبرو شده است، به نحوی که مسئولان مذاکره کننده نیز حاضر به دفاع از این فضا نیستند و به ضعف ها و کارشکنی ها اعتراف دارند.

دوم اینکه، برجامی که به قول مسئولان ارشد دولتی، قرار بود مانند خورشید در سپهر سیاسی ایران بدرخشد اکنون به گفته همان مسئولان دولتی از جایگاه تقدس خود پایین آمده و دیگر شاهد الفاظی مانند پیروزی بزرگ ملت و بازی برد-برد و ... از سوی مسئولان برای این متن نیستیم.

سوم اینکه حالا که به قول خود آقایان تحریم ها فقط روی کاغذ رفع شده – که همین هم جای سوال دارد!- چه کسی پاسخگوی هزینه های بسیار زیاد آن خواهد بود؟ کیست که نداند دولت برای تصویب برجام از برخی از اصول مهم جمهوری اسلامی عدول کرد تا به این وعده انتخاباتی خود آن هم بطور نادرست عمل نماید.

نظامی که بیش از 37 سال است امریکا را شیطان بزرگ و مقصر اصلی اکثر ظلم ها و جنایات دنیا می داند، به یک باره چه اتفاقی برایش افتاد که دولت آن، اینگونه تن به عادی سازی مذاکره با امریکایی ها می دهد و از خطوط قرمز مردم و نظام عبور می کند؟

این اتفاقات هم دارای تبعات داخلی به ویژه در میان جوانان بود و هم دارای تبعات خارجی خصوصا در میان مردم کشورهای اسلامی و علاقمندان و دلدادگان انقلاب اسلامی در سراسر جهان؛ و جبران تبعات آن معلوم نیست به سادگی صورت پذیرد.

دست آخر اینکه با کمال تعجب و در حالیکه هنوز رفع تحریم ها به عنوان مهمترین هدف پذیرش برجام مورد تردید است، برخی افراد سخن از برجام دو و برجام سه و برجام های دیگر به میان می آورند و البته منظورشان را هم به طور شفاف از شماره های بعدی برجام بیان نمی کنند.

3-عملکرد دستگاه سیاست خارجی در تحولات منطقه

دستگاه سیاست خارجی در تحولات منطقه ای آنگونه که انتظار می رود فعال نیست و بعضا حتی از یک موضع گیری ساده در مقابل رخدادهای مهم منطقه ای امتناع می کند.

رویکرد وزارت خارجه در مقابل تحولات یمن، بحرین، عربستان و... رویکردی قابل قبول نیست و ما بعضا شاهد آن هستیم که واکنش های وزارتخارجه واکنش های انفعالی است و تحت فشار افکار عمومی صورت می پذیرد؛ و بر حسب ظاهر مسئولان سیاست خارجی علاقه چندانی به ورود فعالانه به این فضا را ندارند.

به عنوان مثال، نحوه مواجهه دستگاه سیاست خارجی با مواردی مانند شهادت تعداد کثیری از حاجیان ایرانی و سایر کشورهای مسلمان در فاجعه منا یا شهادت شیخ نمر و یا سلب تابعیت شیخ عیس قاسم و یا بمباران روزانه مردم یمن توسط رژیم سعودی و ...جای سوال دارد.

ه) حوزه سیاست داخلی

در حوزه سیاست داخلی به 4 محور بایستی عنایت شود:

1-خط و سیره امام خمینی(ره)، نسخه عملی اسلام سیاسی

معنا و مفهومی که از اسلام سیاسی و سیاست ورزی در اسلام می توان برداشت کرد، جز با رجوع به خط امام(ره) امکان پذیر نیست و ایشان به عنوان رهبری الهی و فقیه و فیلسوف و عارفی کامل، یقینا آنچه گفتند و آنچه انجام دادند نزدیک ترین راه صلاح و رستگاری در عرصه سیاسی است.

در خط امام(ره)، اسلام و اقامه احکام و حدود الهی اصالت دارد و هیچ کس حق ندارد به هیچ عنوان متعرض این وجه انقلاب اسلامی شود؛ در خط امام(ره) مردم و حق حاکمیت و دخالتشان در سرنوشت کشور و اداره جامعه، یک مفهوم فانتزی و شعاری نیست، بلکه یک نقش واقعی و برگرفته از تعالیم الهی است و این نقش حتی در دیدگاه های عرفانی حضرت امام(ره) نیز کاملا مشهود است.

مردم هم بارها و بارها پایبندی و پایداری خود را در خط امام(ره) نشان دادند که ذکر مصادیق آن، خود داستانی مفصل است. لکن متاسفانه خط امام(ره) بعضا از سوی برخی افراد منتسب به جبهه انقلاب اسلامی مورد تردید و یا حتی تحریف قرار گرفته است به نحوی که امهات و مبانی روشن خط امام(ره) مانند استکبارستیزی هم از سوی افراد و جریانات مذکور زیر سوال رفته است.

بایستی توجه داشته باشیم که خط و سیره امام خمینی(ره) محصور و منحصر به سال های ابتدایی انقلاب و شرایط خاص کشور نبوده و همواره باید چراغ راه و منشور عملی کارگزاران نظام و ملت شریف ایران باشد، چه اینکه اگر اینطور نشود، هم مسئولین و هم مردم سیلی سختی خواهند خورد و عواقب سوء روی گردانی از خط امام(ره) جبران ناپذیر خواهد بود. متاسفانه طی سالهای اخیر بعضی ها ناآگاهانه و جریانی آگاهانه با سکوت یا با عمل  در صدد تضعیف خط و سیره امام خمینی ( ره ) برآمده اند.

2- دسته بندی های واقعی و کاذب عرصه سیاسی کشور

تحلیل جبهه پایداری انقلاب اسلامی از جریان شناسی سیاسی کشور این است که دسته بندی ها و عناوین موجود در فضای سیاسی، دارای اصالت نیست و بیشتر، تداعی کننده فضای نزاع سیاسی بر سر قدرت است.

به نظر می رسد در کشور دو جریان عمده سیاسی وجود دارد.

جریان نخست، جریان معتقدین و علاقه مندان به انقلاب اسلامی و امام و رهبری است که شامل قاطبه مردم شریف کشور و بخشی از نخبگان و فعالان عرصه سیاسی است که با اسامی و عناوین مختلفی در حال فعالیت هستند.

این جریان به مثابه بزرگراهی است که افراد و گروه ها با سرعت های مختلف در آن در حال حرکت هستند، برخی سریع تر و برخی کندتر، لکن همه در یک مسیر در حال حرکت اند و یک هدف را دنبال می کنند.

اختلاف نظرها و تفاوت سلیقه ها در جریان مذکور نه تنها به کشور صدمه وارد نمی کند، بلکه موجب تعالی کشور نیز می شود.

جریان دوم که در اقلیت قرار دارد، جریان زاویه دار و یا معارض انقلاب اسلامی است که از هر فرصتی برای لطمه زدن به انقلاب استفاده می کند؛ زمانی با آرایش شورشی و مسلحانه به میدان می آید و وقتی راه را هموار نمی بیند، از نفوذ و نفاق استفاده می کند و عمدتا مشغول پر کردن جیب خود بوده و بیت المال را بعنوان طعمه می بیند.

جالب اینجاست که بیگانگان و دستگاه های اطلاعاتی و تبلیغاتی ایشان، هیچ گاه نتوانسته اند حمایت های خود را از این افراد و گروه ها کتمان کنند و با این خطای راهبردی خود، همواره شاخص روشنی برای تشخیص به ملت ما داده اند؛ هر جا حمایت بیگانگان بود، آنجا نقطه انحراف و آسیب است و این اصل را مردم ما به دفعات در طول این سال ها تجربه کرده اند.

3- فتنه، شاخص راستی آزمایی التزام به قانون به منافع ملی

بی تردید یکی از اتفاقات ناگوار و در عین حال عبرت آموز تاریخ انقلاب، فتنه سال 88 است که آثار سوء آن همچنان بر پیکر جامعه باقی مانده است.

شیرینی انتخابات پرشور و به یاد ماندنی سال 88 که با حضور کم نظیر مردم برگزار شد، با لجاجت و نانجیبی برخی افراد و با سکوت و یا همراهی برخی دیگر، به تلخی گرایید و متاسفانه شکاف های اجتماعی و گره های ذهنی را نسبت به نظام در داخل و خارج کشور ایجاد کرد.

در نهایت آنچه فتنه را دفع کرد، حضور مردم در صحنه و پاسداری از حریم اصول انقلاب اسلامی و میراث امام خمینی(ره) و تبعیت کامل از رهبری بود که توانست 9 دی ماه سال 88 را نقطه پایانی تحرکات میدانی فتنه قرار دهد.

اما امروز فتنه شاخصی است برای میزان پایبندی افراد و گروه ها به قانون اساسی و انقلاب اسلامی؛ معنای این حرف صرفا عملکرد افراد در سال 88 نیست، بلکه همانگونه که امام(ره) هم فرمودند، ملاک حال فعلی افراد است.

اگر اکنون افراد و جریاناتی باشند که هنوز اصل فتنه را قبول نداشته، عملکرد سران فتنه و فعالان آشوب ها را تقبیح نمی کنند و یا از رفتار خود توبه نکرده اند، آیا سزاوار است که مورد حمایت قرار گیرند؟

متاسفانه در بخش هایی از دولت و مجلس نوعی تسامح در موضوع فتنه مشاهده می گردد و بعضا حتی افرادی که در طراحی و اجرای فتنه سال 88 نقش آفرین بودند توسط برخی مقامات تجلیل می شوند و حتی کار به جایی می رسد که نزدیکان و منسوبین مقامات عالیرتبه دولتی، پس از آزادی محکومان امنیتی فتنه از زندان، فرش قرمز زیر پای ایشان پهن می کنند و برای دلجویی به ملاقاتشان می روند!

این رویکرد ناصواب آن هم توسط مسئولین اجرایی، ترویج قانون شکنی و آشوب طلبی است و با هیچ منطقی قابل توجیه نیست.

4- بیم و امیدهای انتخابات سال 96

انتخابات ریاست جمهوری آینده، فرصت دیگری برای برپایی جشن وحدت ملی است و همه فعالان و گروه ها و جریانات سیاسی علاقمند و معتقد به انقلاب اسلامی بایستی هم و غم خود را معطوف به برگزاری هرچه با شکوه تر این انتخابات نمایند.

انتخابات سال 96 بایستی میدان ارائه برنامه برای هرچه کارآمدتر شدن گفتمان انقلاب اسلامی باشد و در مسیر انتخابات و رقابت ها نیز، اخلاق حسنه اسلامی ملاک عمل همه کاندیداها و حامیانشان باشد.

رئیس جمهور و اعضای دولت هم بایستی مراعات بی طرفی را بنمایند و فضای انتخابات و کارهای اجرایی را با یکدیگر خلط نکنند و مراقبت کنند فرصت ها و تریبون های ملی که در اختیار دارند، از ماه ها قبل رنگ و بوی انتخاباتی به خود نگیرد.

دشمن در صدد است تا انتخابات 96 را به صحنه صرفا سیاسی با محوریت برجام‌ها تبدیل کند و سیر آن در جهت گزینش عملکردی واقعی مسئولین نباشد و مردم در مورد عملکرد 4 سال گذشته دولت سئوالی نکنند.

و) حوزه علم و فناوری

در حوزه علم و فناوری سه محور حائز اهمیت است:

1- اقتدار علمی، شاخص امنیت پایدار

یکی از نقاط قوت کشور در چند دهه اخیر، پیشرفت های چشم گیر علمی دانشمندان و اساتید و دانشجویان کشور در حوزه های مختلف علم و فناوری است و پایگاه های استنادی معتبر دنیا هم بر این مدعا صحه می گذارند.

پیشرفت های خیره کننده کشور در حوزه های مختلف علوم و فنون از پزشکی و نانوفناوری گرفته تا صنایع فضایی و فناوری هسته ای، صنایع دفاعی و غیره، همه و همه، مرهون تلاش های شبانه روزی دانشمندان کشورمان بوده و کشورهای خارجی نه تنها در ارائه علم و فناوری به ما بخل ورزیدند، بلکه از انواع و اقسام ابزارها، برای مانع تراشی بر سر راه دانشمندان ما استفاده کردند.

با این حال، جهاد علمی دانشمندان مان به ثمر نشست و ما اکنون در بسیاری از حوزه های علم و فناوری در رده های برتر دنیا قرار داریم؛ البته جامعه علمی ما در این راه هزینه های و مشقت های فراوانی را متحمل شد و شهدای والا مقامی را تقدیم این راه نمود.

2- سیاست زدگی و ابتذال فرهنگی ، آفت محیط های دانشگاهی

یکی از نگرانی هایی که برای جامعه دانشگاهی وجود دارد، مسئله سیاست زدگی و ابتذال فرهنگی در دانشگاه هاست که در سه سال اخیر تذکرات جدی رهبر معظم انقلاب را هم در پی داشته است و بیم این می رود که ادامه این روند، هم فضای علمی دانشگاه ها را تحت الشعاع قرار دهد و هم آثار دراز مدت روی نخبگان و جوانان مان داشته باشد.

متاسفانه مدیریت دانشگاه ها نه تنها حساسیت لازم را در این خصوص ندارند، بلکه بنابر اخبار موثق، در بسیاری موارد، خود مروج و بسترساز ابتذال فرهنگی و سیاست زدگی هستند.

تلاش برای ایجاد تشکل های سیاسی دولت ساخته در دانشگاه ها، برگزاری کنسرت های موسیقی که عموما با حرکات دون شان دانشگاه همراه بوده است، برگزاری اردوهای مختلط و ... نمونه های مهمی از این ولنگاری مدیریتی است که موجبات ناراحتی خانواده های دانشجویان را فراهم نموده است.

بدیهی است که گفتمان انقلاب اسلامی نه تنها مخالف فعالیت سیاسی و هنری در دانشگاه ها نیست، بلکه آن را مورد تشویق قرار می دهد، لکن عمق بخشی سیاسی دانشگاه ها و فعالیت سیاسی مستقل و آرمانخواهانه دانشجویان با سیاست زدگی متفاوت است و فعالیت های فرهنگی و هنری که تعالی بخش روح و جان انسان باشد با مجالس رقص و آواز همخوانی ندارد.

3- نقش حوزه های علمیه در توسعه علمی کشور

حوزه های علمیه دارای نقش اساسی در جهت دهی پیشرفت علمی در کشور هستند. طلاب و روحانیون بایستی مراقبت کنند که متناسب با پیشرفت های علمی کشور، بسترهای نظری و فکری آن را هم فراهم کنند تا تجربه نامطلوب غرب در کشورمان تکرار نشود و پیشرفت علمی، خود بلای جان جامعه نشود.

اگر حوزه های علمیه از این فضا جا بمانند، فناوری مسیر خودش را خواهد رفت و در خدمت جامعه اسلامی نخواهد بود.

توجه جدی به جنبش نرم افزاری و کرسی های نظریه پردازی که مقام معظم رهبری به آن اشاره داشته اند، همچنان باید در دستور کار فضلای حوزه قرار داشته باشد و برای حل مشکل علوم انسانی در کشور بیش از پیش تلاش شود.

ز) جمع بندی

با گذشت سه سال از عمر دولت یازدهم و سیر تحولات صورت گرفته در حوزه های مختلف مدیریت کشور، زمان آن فرا رسیده است که در سال آخر دولت یازدهم، با نگاهی تحلیلی، به فرآیندهای تصمیم گیری و اقدامات اجرایی سال های سپری شده نگریسته شود و از موضع منطقی و توام با دلسوزی، نقاط ضعف عملکرد دولت به بوته نقد گذشته شود؛ ضمن آنکه همین روند بایستی در رابطه با سایر قوا و نهادهای حاکمیتی در پیش گرفته شود، لکن به دلیل آنکه در کشورمان حجم فعالیت ها و اثرگذاری دولت قابل مقایسه با سایر بخش های حاکمیت نیست، علی القاعده دولت سهم بیشتری از مباحث را به خود اختصاص می دهد.

بدیهی است که پیش فرض بیانیه حاضر، اعتقاد و علاقه راسخ نگارندگان به نظام جمهوری اسلامی و گفتمان انقلاب اسلامی می باشد و از این منظر، جبهه پایداری انقلاب اسلامی، تقویت دولت حاکم و سایر قوای کشور را تقویت نظام، و تضعیف آن را نیز تضعیف نظام می داند؛ لکن از آنجا که دولت محترم از فرصت ها و تریبون های متعدد برای تبیین خدمات و اقدامات و نقاط قوت خود برخوردار بوده و رسانه های متعدد دولتی و منتسب به دولت، دفاع از دستاوردهای دولت ها را به عنوان محور فعالیت های خود قرار داده اند، این بیانیه بیشتر به کمبودها و نقاط ضعف پرداخته است و امید است مخاطبان اصلی این بیانیه نیز با نگاهی سازنده به این نقطه نظرات بنگرند.

البته این حقیقت قابل کتمان نیست که نقد اصلی اعضای جبهه پایداری انقلاب اسلامی، به مبانی نظری و سمت و سو گیری های دولت و رئیس جمهور محترم بر می گردد و اعتقادشان بر این است که به روح تصمیمات و اقدامات کلان دولت انتقادات جدی و اساسی وارد است و به طور خاص، سوالات متعددی از برداشت هایی که دولت و شخص ریاست محترم جمهوری از گفتمان انقلاب اسلامی و منشور فکری حضرت امام خمینی(ره) ارائه می دهند به ذهن متبادر می گردد.

به عبارت دیگر، مسئله اساسی این است که آیا ریاست محترم جمهوری و دولت محترم، سیره فکری و عملی حضرت امام(ره) را برای اداره کشور در اعصار مختلف – از جمله مقطع کنونی انقلاب- لازم و کافی می دانند و یا اساسا مشی و نگاه انقلابی و اسلامی حضرت امام(ره) را محصور به سال های دهه پنجاه و شصت دانسته و ادامه آن مسیر را خلاف مصلحت و منافع کشور می دانند.در خصوص سایر قوا، تحلیل و نقد جبهه پایداری انقلاب اسلامی بیشتر ناظر به فرآیندها و اقدامات اجرایی است که البته در جای خود حائز اهمیت است.

در خاتمه، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره بنیانگذار نظام مقدس جمهوری اسلامی و شهدای گرانقدر انقلاب، با آرمان های امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای(مد ظله العالی)تجدید پیمان می کنیم و از  خداوند متعال توفیق و سربلندی همه خدمتگزاران نظام و انقلاب را در ظل توجهات خاص حضرت ولی عصر(عج)خواستاریم.

والعاقبه للمتقین

جبهه پایداری انقلاب اسلامی

مهرماه 1395

انتهای پیام/

پربیننده‌ترین اخبار سیاسی
اخبار روز سیاسی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon