شما ارباب فرزند خود نیستید


شما ارباب فرزند خود نیستید

بعضی وقت‌ها والدین به نوعی کودک را مجازات می‌کنند که انگار آن‌ها ارباب هستند و کودک برده! اما اینطور نیست. همانطور که شما انتظار احترام دارید او هم در جای خود محترم است.

کودک در گوشه‌ای می‌نشیند، در فکر غرق می‌شود و هیچ کسی نیست که غریق نجات او شود. او ساعت‌ها در گوشه‌ای با افکار خود پناهگاهی می‌سازد و آنقدر دوست‌های مهربان خیالی را باور می‌کند که انگار دنیای واقعی وجود ندارد و پدر و مادر فقط دیو و غول خیالی ماجرا هستند. کودک با دوستان خیالی خود نقشه نابودی پدر و مادر را طراحی می‌کند و روزی هزار بار آن‌ها را به خاطر رفتار‌های خشنشان مجازات می‌کند. رفتار‌هایی که مانند توپ و تانک دیواره شوق، نیرو، عشق و احساسات کودک را نابود می‌کنند. کودک حق دارد که بخواهد از خود دفاع کند، اما بسیار ضعیف‌تر از این حرف‌ها است که در واقعیت روی پای خود بایستد و حق خود را بگیرد. به همین دلیل در خیال یا واقعیت مجازی که ساخته است آن‌ها را تنبیه می‌کند، همانطور که والدین او را تنبیه کرده‌اند. کودک برای چیزی تنبیه می‌شود که حق مسلم او بوده است. او حق دارد آزمون و خطا داشته باشد و راه‌های مختلف را امتحان کند. پس اگر شکست می‌خورد یا خرابکاری می‌کند، نباید تنبیه شود، بلکه باید یاد بگیرد چه راهی درست و چه راهی غلط است. این مسیری است که والدین هم طی کرده‌اند. پس باید او را پذیرفت و به او حق داد.

کمی وارد دنیای کودک شویم

والدین نباید واقعیت خود را به کودک تلقین کنند، بلکه باید وارد دنیای او شوند و کمی از دید پاک و کنجکاو کودک مسائل را نظاره کنند. خیلی وقت‌ها کودک دچار دوگانگی می‌شود و نمی‌داند کدام رفتار والدین را باور کند. او گاهی به طور افراطی پاداش دریافت می‌کند و یاد می‌گیرد که به ازای آبروداری باج دریافت کند و گاهی آنقدر تنبیه می‌شود که حتی دیگر در جمع حرف هم نزند، چه برسد به اینکه کاری هم انجام دهد، اما دوست‌های خیالی او اینگونه نیستند و واقعی‌تر از والدین شده‌اند. آن‌ها وقتی باید حرف بزنند، داد نمی‌زنند. دوستان خیالی وقتی باید نوازش کنند و بگویند: «مشکلی نیست با هم مسئله را حل می‌کنیم»، کتک نمی‌زنند و گل‌های کبود روی بدن او نمی‌کارند. پدر و مادر عزیز! روی صحبت با شما است. جمله: «من کنارت هستم و به تو کمک می‌کنم»، هیچ چیز از بزرگی و قدرت شما کم نمی‌کند، بلکه کتک زدن و فریاد زدن نشانه ضعف درونی شما است. کودک شما دارد زجر می‌کشد و آنقدر از شما فاصله گرفته است که پنهان کاری را بهترین راه فرار از تنبیه می‌داند. سختگیری برای تربیت لازم است، اما نه به نوع افراطی؛ چراکه باعث پنهانکاری می‌شود. پنهانکاری از کودکی با او رشد می‌کند و در نوجوانی و جوانی ریشه رشد او را می‌سوزاند. هنگامی که باید بیاید و درد خود را به شما بگوید، مشکل خود را به زبان بیاورد، فرار و سکوت را ترجیح می‌دهد که مبادا باز هم از سوی شما تحقیر شود.

تنبیه و تشویق صحیح، بازی دوسر برد است

دوست‌های خیالی کودکی به دوست‌های ناباب نوجوانی و جوانی تبدیل می‌شوند. پس، از آینده تحقیر و تنبیه‌های خود بترسید که نیمی از مشکلات فردای او به علت کم‌لطفی‌های امروز شما است. پدر و مادر اولین افرادی هستند که کودک از ابتدای تولد با آن‌ها آشنا می‌شود. حتی کمی بعدتر آن‌ها را خدای خود می‌داند و فکر می‌کند والدین او قهرمانان زندگی او هستند. پس این تصویر قدرتمند را با تحقیر و تنبیه از بین نبرید. هرکس که داد می‌زند، یعنی از درون بسیار ضعیف و شکننده است. پس یک چهره دروغین از خود می‌سازد تا قوی به نظر برسد و کودک به مرور زمان این ضعف درونی والدین خود را درک می‌کند. قدرت دروغین و قهرمان بودن در کفه ترازوی منطق کودک نمی‌گنجد. شما باید به او یاد بدهید که هرکس ضعف‌هایی دارد و کامل نیست. پدر و مادر هم از این قاعده مستثنی نیستند و گاهی خسته می‌شوند. پس او باید احترام والدین خود را به جا بیاورد و برای زمان استراحت آن‌ها سکوت قائل شود. در این صورت، نه کودک سر و صدا و اذیت می‌کند و نه والدین مجبور به قدرت‌نمایی و داد و فریاد می‌شوند. تنبیه و تشویق هر دو برای تربیت و فرزندپروری نیاز است و اگر به‌درستی انجام شود، دو سر برد می‌شود. چون هر دو طرف ماجرا برد می‌کنند، اما اگر در مسیر درست آن‌ها قرار نگیرید، هم کودک از بین می‌رود و هم والدین، و اینگونه بازی دو سر باخت است. این را بدانید که گوش‌های کودک در و دروازه نیست که مدام این را بر سر او بکوبید. او هم می‌شنود و هم متوجه می‌شود. پس بهتر است در تنبیه‌های خود کمی دقت داشته باشید و ببینید از چه کلماتی استفاده می‌کنید و تنبیه شما جنبه آموزش مثبت داشته باشد و نه آموزش بد کلامی و تحقیر کردن.

لوله تانک تحقیر را سمت کودک نشانه نگیریم

ما انسان‌ها همیشه بخشش را از خداوند طلب می‌کنیم، اما حواسمان نیست که گاهی خودمان هستیم که باید از همنوع خود بگذریم و به او رحم کنیم تا خداوند از ما بگذرد. گاهی والدین چنان یک کودک را مجازات و تحقیر می‌کنند که انگار خودشان عاری از هر گونه خطا هستند و کمی رحم به این زیباترین موجود روی زمین ندارند. چنان لوله تانک بی‌ادبی و تحقیر خود را به سمت کودک نشانه می‌روند که انگار او بزرگ‌ترین دشمن بشریت است، در صورتی که او فقط دارد آزمون و خطای خود را امتحان می‌کند و تا زمین نخورد، هرگز راه رفتن را یاد نمی‌گیرد. پس این بزرگ‌تر‌ها هستند که با بخشیدن کودک باید درس‌های مهم‌تری به او بدهند. این بخشش به معنی نادیده گرفتن خطای او نیست، بلکه می‌توان خطای او را به درس عبرت تبدیل کرد نه به خاری در چشم او. بخشش از طرف والدین به کودک یاد می‌دهد که با بخشیدن می‌توان فضای ذهن خود را خالی کرد و آن را قوی ساخت. چون بخشیدن ویژگی انسان‌های قوی است و اثر ماندگارتری نسبت به توهین و تحقیر و دعوا دارد.

قصه‌درمانی راه خوبی برای درک خطاهاست

انتخاب کردن راهی برای تشویق و تنبیه از مهم‌ترین نکات فرزندپروری است. یکی از مؤثرترین راه‌ها قصه‌درمانی است. شما می‌توانید خطای کودک خود را در شکل و قالب قصه برای او بیان کنید و از خود او بخواهید تا ماجرا را قضاوت کند. اثر غیرمستقیم قصه بسیار به‌یادماندنی‌تر از داد و فریاد است. کودک همیشه حرف‌های والدین خود را در ذهن دارد، فقط گاهی به خود اجازه می‌دهد همانطور که آن‌ها با تحقیر او را نادیده گرفته‌اند، او هم آن‌ها را نادیده بگیرد، اما قصه‌درمانی یک راه غیرمستقیم و محترمانه برای تنبیه و حتی تشویق است. این را بدانید کودک باهوش‌تر از این حرف‌ها است که ما فکر می‌کنیم و درنهایت متوجه می‌شود فرد مذکور در داستان خود او بوده است.

لوح نوشته شده‌ای به دست خود ما

بعضی وقت‌ها والدین به نوعی کودک را مجازات می‌کنند که انگار آن‌ها ارباب هستند و کودک برده! اما اینطور نیست. همانطور که شما انتظار احترام دارید او هم در جای خود محترم است. کودک هم یک انسان است و نباید تنبیه فیزیکی شود. پدر و مادر حق ندارند با تنبیه یا پرسش‌های بازخواستی او را تحقیر کنند. خانه مکان آرامش است. پس باید در آن آرام بود. جمله‌ای مانند «من می‌گویم، پس درست است» یعنی کودک هیچ عقل و شعوری ندارد و فقط والدین هستند که متوجه می‌شوند. در صورتی که او هم قدرت درک دارد. پس باید با او حرف بزنید و او هم این مسائل را درک خواهد کرد. کودک وقتی به دنیا می‌آید، پاک و بی‌آلایش است. بخشی از تربیت او حاصل محیط و بخش دیگر هم نتیجه آزمون و خطای خود اوست. هیچ کس حق ندارد به او بگوید خطا نکن. او اگر خطا نکند، یاد نمی‌گیرد. آدمی که از ترس شکست خوردن، هیچ کاری نکند، هرگز رشد نخواهد کرد و درنهایت انسانی درمانده و ساکن خواهد بود. از جهت دیگر، والدین افکار و رفتار خود را به ذهن کودک تزریق می‌کنند و بعد‌ها از رفتار پرخاشگرانه او شکایت می‌کنند، در صورتی که خود شما او را به یک جنگ‌افزار مدرن تبدیل کرده‌اید که چشم خود را روی همه ببندد و کلمات دهان خود را بدون در نظر گرفتن فرد مقابل آزاد کند. والد بودن مسئولیت بسیار مهمی است و باید در برابر آن پاسخگو باشید. پس جوری رفتار کنید که از کرده خود پشیمان نشوید. کودک ما لوح نوشته‌شده‌ای است با دستخط خود ما.

منبع: روزنامه جوان

انتهای پیام/

بازگشت به صفحه رسانه‌ها

پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon