کسی که شیوه خاص ترور پیامبر اکرم(ص) را طراحی کرد

کسی که شیوه خاص ترور پیامبر اکرم(ص) را طراحی کرد

پیرمردى با قیافه‌‏اى جالب و ظاهر الصلاح دم در محل شور برای ترور پیامبر آمد و اجازه ورود به مجلس را خواست و چون دربان از او پرسید تو کیستى؟ جواب داد: من پیرمردى از اهل نجدم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، مشرکان قریش بر شدت آزارشان علیه مسلمانان افزوده و عرصه را برای پیامبر(ص) تا حدی تنگ کرده بودند که نتواند به وظیفه رسالت خویش بپردازد. پیامبر(ص) که این وضعیت را پیش‌بینی کرده بود، بر اساس پیمانی که با اهل یثرب (مدینه) داشت، به مسلمانان دستور هجرت به این شهر را داد؛‌ این پیمان‌نامه‌ها به نام پیمان عقبه اول و دوم در تاریخ اسلام شهرت دارد؛ از این رو مسلمانان دسته‌دسته و به‌صورت پنهانی مکه را به‌سوی مدینه ترک کردند، اما خود آن حضرت به دستور الهی در مکه ماند.

قریش که می‌دانست به‌زودی پیامبر به یاران خویش در مدینه می‌پیوندد، تصمیم به ترور آن حضرت گرفتند، از این رو در مکانی به‌نام «دار الندوه» دور هم جمع شدند. مرحوم طبرسى(ره) ماجرا را اینگونه نقل کرده و مى‌‏نویسد «برای مشورت در این کار 40 نفر از بزرگان در دارالندوه جمع شدند و چون خواستند وارد شور و مذاکره شوند دربان دارالندوه پیرمردى را دید که با قیافه‌‏اى جالب و ظاهر الصلاح دم در آمده و اجازه ورود به مجلس را مى‌‏خواهد و چون از او پرسید: تو کیستى؟ جواب داد: من پیرمردى از اهل نجدم که وقتى از اجتماع شما با خبر شدم براى همفکرى و مشورت با شما خود را به اینجا رساندم، شاید بتوانم کمک فکرى در این باره به شما کنم. دربان موضوع را به اطلاع اهل مجلس رساند و اجازه ورود پیر نجدى به مجلس صادر شد و این پیرمرد کسى جز شیطان و ابلیس نبود که طبق روایت ‏به این صورت درآمد و خود را به مجلس رساند؛ در ادامه وقتی نظرات مختلف درباره نحوه قتل پیامبر(ص) ارائه شد شیطان مجلس گفت: یک راه بیشتر نیست و جز آن نیز کار دیگرى نمى‏‌توان کرد و آن این است که از هر تیره و قبیله‌‏اى از قبایل و تیره‌‏هاى عرب حتى از بنى‎هاشم یک مرد را انتخاب کنید و هر کدام شمشیرى به دست گیرند و یک مرتبه بر او بتازند و همگى بر او شمشیر بزنند و در قتل او شرکت جویند و بدین ترتیب خون او در میان قبایل عرب پراکنده خواهد شد و بنى‎هاشم نیز که خود در قتل او شرکت داشته‌‏اند، نمى‌‏توانند مطالبه خونش را بکنند و به ناچار به گرفتن خون‎بها راضى مى‏‌شوند و در آن صورت به‌جاى یک خون‎بها سه خون‏بها مى‌‏دهید». این تصمیم مورد پذیرش جمع قرار گرفت و بنا شد به این ترتیب پیامبر(ص) را از سر راه بردارند. 

اما پیامبر به اذن‌الله از توطئه آنها با خبر شد و به دستور الهی مکه را به مقصد مدینه ترک کرد. گفته شده که آیه 30 سوره انفال درباره افشای این توطئه کفار و مشرکین نازل شده است، آنجا که خداوند خطاب به پیامبر فرمود: «وَ إِذْ یمْکرُ بِک الَّذینَ کفَرُوا لِیثْبِتُوک أَوْ یقْتُلُوک أَوْ یخْرِجُوک وَ یمْکرُونَ وَ یمْکرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکرین؛ (به خاطر بیاور) هنگامی را که کافران نقشه می‌کشیدند که تو را به زندان بیاندازند یا به قتل برسانند، و یا (از مکه) خارج کنند. آنها چاره می‌اندیشیدند (و نقشه می‌کشیدند) و خداوند نیز تدبیر می‌کرد و خدا بهترین چاره‌جویان و تدبیرکنندگان است.»

از اقداماتی که پیامبر اسلام انجام داد، آن بود که به امیرالمؤمنین فرمود آن شب را در بسترش استراحت کند تا فرصت فرار راحت‌تر فراهم شود. مهاجمان در هنگام بامداد، به طور گروهى داخل اتاق رسول خدا صلی الله علیه و آله شدند و به‌سوى رختخوابش هجوم آوردند. ناگهان امیرالمؤمنین از میان رختخواب برخاست و بر آنان فریاد زد: واى بر شما، چه کار مى‌کنید؟ مهاجمان که ناباورانه، على علیه‌السلام را در رختخواب پیامبر صلی الله علیه و آله مى‌دیدند، از او پرسیدند «پس محمد کجاست؟ على علیه‌السلام پاسخ داد: او را به من نسپرده بودید تا از من بخواهید. میان آنان و على علیه‌السلام سخنانى رد و بدل شد و چون چیزى دستگیرشان نشد، با خشم تمام از خانه پیامبر صلی الله علیه و آله بیرون رفتند و در پى آن حضرت به راه افتادند.» آیه 207 سوره بقره حاکی از این ایثار علوی است: «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ؛ و از میان مردم کسی است که جان خود را برای طلب خشنودی خدا می‌فروشد و خدا نسبت به [این] بندگان مهربان است.»

قریش از تلاش باز نایستادند و به تعقیب خود ادامه دادند. پیامبر نیز شب هنگام در غار ثور پنهان شد. بنابر برخی نقل‌ها، خداوند عنکبوتی را مأمور کرد تا با تارهای خود، درِ غار را ببندد. وقتی تعقیب‌کنندگان تارها را دیدند، به این نتیجه رسیدند که کسی وارد غار نشده است و بدین ترتیب دست از تعقیب کشیدند. آیه 40 سوره توبه در ذکر این واقعه است. خداوند در این باره فرمود «إِلّا تَنصُروهُ فَقد نَصرَهُ اللّهُ إِذ أَخرجَهُ الَّذینَ کَفروا ثَانِىَ اثنَینِ إِذ هُما فِى‌الغارِ إِذ یَقولُ لِصاحِبهِ لَا تَحزَن إِنّ اللّهَ مَعنا فَأنزَلَ اللّهُ سَکینَتهُ عَلیهِ و أَیّدهُ بِجنودٍ لَم تَروهَا ... ؛ اگر پیامبر را یارى ندهید، یقیناً خدا او را یارى مى‌‏دهد؛ چنان که او را یارى داد هنگامى که کافران از مکه بیرونش کردند در حالى که یکى از دو تن بود؛ آن زمان هر دو در غار [ ثور نزدیک مکه ] بودند، همان زمانى که به همراهش گفت: اندوه به خود راه مده خدا با ما است؛ پس خدا آرامش خود را [ که حالت طمأنینه قلبى است ] بر پیامبر نازل کرد ، و او را با لشکریانى که شما ندیدید نیرومند کرد ...»

بالأخره پیامبر اکرم (ص) طبق برنامه الهی پا به مدینه گذاشت و به مرور زمان پایه‌های تمدن اسلامی را از آنجا گسترش داد تا آن هنگام که به فتح مکه منجر شد. 

انتهای‌پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران