حسین یکتا: هدیه رهبری وظیفه‌ام را دو چندان کرد

حسین یکتا: هدیه رهبری وظیفه‌ام را دو چندان کرد

راوی دفاع‌مقدس که در برنامه تلویزیونی درباره نوجوانانی صحبت کرد که شناسنامه‌هایشان را دستکاری کردند تا بتوانند به جبهه بیایند. همچنین شاعر جانبازی که درباره نحوه جانباز شدنش می‌گوید در خاطرم است روی زمین افتادم و یا زهرا یا زهرا می‌گفتم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حسین‌ یکتا راوی دفاع مقدس در برنامه تلویزیونی "رو به راه" از کتاب مربع‌های قرمز شروع کرد و گفت: مربع‌های قرمز خاطراتم از کودکی تا پایان جنگ و دفاع مقدس است. علت نامگذاری این است که در این کتاب تقریباً 70 شهیدی که آمده با یکدیگر بودیم و در حین عملیات‌ها به شهادت رسیدند. دفترچه‌ای از اسامی گردان که در عملیات بدر شرق دجله در جیب لباس نظامی‌ام بود. در عملیات و درگیری که پیش آمد تیر در شکم، پهلو و کمرم خورد و بعد از عملیات و بعد از مدت‌ها نفهمیدم دفترچه چطور شد. شاید به حکمت و علت این روزها بود. خیلی زیبا دورتادور اسم‌ها خون گرفته بود و آوردم خانه و به بچه‌های تعاون لشکر 17 علی ابن ابی طالب قم تقدیم کردم. در حین عملیات که درگیر بودیم بچه‌هایی که شهید می‌شدند جلوی اسمشان یک مربع قرمز می‌زدم و علت نامگذاری این کتاب همین است. مربع‌های قرمز در واقع شهدا هستند. همیشه در طول جنگ می‌گفتم خدایا کی جلوی اسم خودم مربع‌قرمز می‌خورد. نویسنده از بین نام‌های مختلفی که داده شد اسم مربع‌های قرمز را انتخاب کرد. این کتاب، کتاب شهدای لشکر17 علی ابن ابی‌طالب است.

او در ادامه افزود: همیشه لطف مقام معظم رهبری شامل حال همه ما بروبچه‌های خودجوشِ آتش به اختیار بوده است. مخصوصاً روزهایی که در جبهه فرهنگی انقلاب بوده‌ایم و این روزها که بیشتر در عرصه اجتماعی‌ایم. این نظر لطف ایشان است. هم تقریظ ایشان بر کتاب که یادی شد از آیت‌الله احمدی میانجی توسط ایشان چون در کتاب از او یاد کرده‌‌ایم و همچنین از شهدایی یاد شد که در کتاب نام برده‌ایم. خداقوت و خسته نباشید به نویسنده کتاب داشتند. علاوه بر این نظر لطف ایشان بود که عبای مبارکشان را برای من هدیه فرستاده بودند. فکر می‌کنم بارم سنگین‌تر شد. بارهایی روی دوشم بود اما در این مدتی که در محضر این عبا هستم و روی دوشم می‌اندازم و نماز می‌خوانم احساس می‌کنم تکلیف‌ها و وظیفه‌های روی دوشم سنگین‌تر شده است.

یکتا خاطرات و روایت دفاع‌مقدسی‌اش را با دستکاری شناسنامه توسط نوجوانان آغاز کرد و گفت: خیلی از نوجوان‌هایی که به جبهه آمدند شناسنامه‌هایشان را دستکاری کردند تا بتوانند به جبهه بیایند. خیلی از آن‌ها که اسلحه دست گرفتند قدشان از اسلحه کوتاه‌تر بود. خیلی‌ها شاید به ظاهر کم‌ سن‌و‌سال‌هایی بودند که کارهای بزرگ کردند. در روایات داریم که وقتی ارباب، حضرت قاسم را بغل کرد پاهایش به زمین کشیده می‌شد. یعنی زیر سمّ اسب‌ها له شده بود. اگر محمدحسین فهمیده نوجوان 13 ساله زیرتانک رفت قطعاً به قاسم بن الحسن اقتدا کردند. امروز می‌بینیم حاج قاسم سلیمانی، قاسم ابن‌الحسن است. می‌بینیم او تقسیم کننده بود. او سختی‌ها و بی‌خوابی‌ها را و خیلی از غم و غصه‌ها، خوف‌ها، ترس‌ها و وحشت‌ها را و خیلی از حزن‌ها و اندوه‌ها را به دل خرید و گفت این‌ها مال من، امنیت، سلامت، رفاه و بودن در کشوری امن برای مردم.

وی خاطرنشان کرد: امروز قاسم ابن الحسنی به نام حاج قاسم سلیمانی داریم که می‌توان گفت به نوجوان امام حسن مجتبی(ع) اقتدا کرد و او هم وقتی اقتدا به ارباب کرد، عرباً عرباً شد. رهبر انقلاب می‌فرمایند به زودی نماز در بیت‌المقدس برپا می‌شود. هرچقدر می‌خواهید مهمات و تجهیزات به سعودی‌ها و آمریکایی‌ها بدهید، به زودی به دست مجاهدین راه خدا می‌افتد. نه روح‌الله خمینی دروغ گفت و نه مقام معظم رهبری به ما دروغ می‌گوید. هرچه امام (ره) گفته بود رخ داد و هرچه رهبری بگویند محتوم است.

حاج حسین یکتا در ادامه افزود: از شهدایی یاد کنیم که به نام ارباب و با اقتدا به ارباب شهید شدند. خدا شهید حاج احمد کریمی فرمانده گردان ما را رحمت کند. شهیدی به نام علی مالکی را در سردخانه قم آورده بودند که یک تیرخورده بود و شهید شده بود. به او گفتم حاج احمد چقدر قشنگ شهید شده است. گفت نه من دوست ندارم این‌طوری شهید شوم. من دوست دارم مثل اربابم حسین (ع) عرباً عرباً شوم. کربلای 5 یک خمپاره آمد بین او و بیسیم‌چی‌هایش، علی آزاد فلاح و عبدالله مروج و مجموعه جسمِ رشید حاج احمد کریمی که از سینه نخل‌ها جمع کردند یک گونی سنگر شد. یعنی می‌خواستند مثل ارباب بروند، مثل او می‌رفتند.

راوی دفاع‌مقدس تأکید کرد: واقعاً در زمان جنگ این‌طوری بود. بچه‌ها سیمشان به ارباب وصل بود. وقتی به او تیرخورد و روی خاکریز افتاد رفیقش می‌گوید غصه داشتم و ناراحت بودم. آن لحظه‌ای که لب خاکریز در نیمه شب پست می‌داد و من در سنگر خواب بودم ای کاش بودم و در آغوش من می‌افتاد و ای کاش کنارش بودم. گفت بعداً دیدم او در عالم رویا گفت قبل از اینکه به زمین برسم در آغوش امام حسین(ع) رفتم. این شهدایی که رفتند همه برای باز شدن کربلا رفتند. شهدایی که رفتند فدای ارباب شدند. به بچه‌ها می‌گوییم اینجا که نشسته‌اید بین‌الحرمین است. شلمچه بین حرم امام رضا(ع) و امام حسین(ع) است. بارها به رفقا گفته‌ایم شلمچه فضای رقیق شده زیر قبه امام حسین(ع) است. اینجا دعا مستجاب می‌شود. زیرپایتان مقتل، مشهد و مدفن شهدا است. خون بچه‌ها اینجا ریخته شده است.

وی افزود: وقتی به کربلا می‌روی آن فضای سنگین و خاص معنوی همراه با حزن و اندوه را اندکی درک می‌کنی. وقتی هم به شلمچه می‌روی مدفن و مشهدِ این بچه‌هایی است که در راه ارباب شهید شده‌اند. استخوان‌های این شهدا پیدا شده است. گوشتشان کجاست؟ خونشان کجاست؟ قاطی این خاک‌ها است. سیم این شهدا واقعاً وصل بود. عملیات والفجر8 بود، از یکی دو سه روز اول عملیات که گذشت در روز ششم یا هفتم پاتک بعثی‌ها شروع شد. بچه‌های جنگ می‌دانند. معروف به پاتک‌های 70 شبه کارخانه نمک در فاو است. والفجر 8 سال 1364 بهمن و اوایل اسفند بود و یکی از شب‌ها که در درگیری رفتیم این‌قدر با هم قاطی شدیم که به قول خودمان کارمان با بعثی‌ها به مشت و لگد کشید و یک آرپی.جی از نزدیک شلیک کردند؛ خورد و چشم راستم از کار افتاد. این صحنه درگیری ما و بعثی‌ها را دیدم. چون 70- 80 نفر از ما در 700-800 نفر از آن‌ها می ریخت که آن‌ها در خط ما نریزند که خط بشکند و خط فاو تسلیم شود. بیشتر این مفقودهایی که از فاو می‌آوردند برای این 70 شب است. یک عملیات کاملاً شهادت‌طلبانه برای توقف دشمن و عدم نفوذ و و ورود او به شهر فاو و تصرف خط ما بود.

همچنین در ادامه محمود ژولیده جانباز شاعر و مداح اهل‌بیت این برنامه تلویزیونی گفت: ما هرچه داریم چه در دوران انقلاب و دفاع مقدس و این روزها از ذکر یا حسین یا حسین است. اما آنچه که آنجا تمام قد خودش را به نمایش گذاشت و نشان داد و همه دیدند تا جایی که حضرت امام(ره) اسم آن را دانشگاه انقلاب گذاشت و گفت جبهه‌ها دانشگاه انقلاب است. آنجا بچه‌ها با رمز یا حسین و یا زهرا و یا علی و اسماء متبرک اهل‌بیت آنچه که اراده می‌کردند به آن برسند را به دست می‌آوردند و فتح می‌کردند. اراده می‌کردند به پیروزی برسند و دل امام(ره) را شاد کنند و لبخند را روی لب‌های امام(ره) بیاورند. رمز یا حسین یا حسین گفتن‌ها همین بود. هرچه داریم از این ذکر است.

او درباره نحوه جانبازشدنش توضیح داد: عملیات کربلای 5 بود. سه راهی معروفی به نام سه‌راهی شهادت بود که خیلی هم معروف بود. قتلگاه شهدا بود. از زمین و آسمان و از دور و نزدیک بچه‌ها را هدف قرار می‌دادند. حتی گاهی با گلوله توپ نفر می‌زند و به اصطلاح زمین را شخم می‌زدند. هر کسی بود آنجا تکه تکه و قطعه و قطعه می‌شد. یکی از آن گلوله‌ها که راکت هلی‌کوپتر بود. من از دور می‌دیدم هلی‌کوپتر را که به سمت ما هدف می‌رود اما نه لحظه شلیک برای ما مشخص شد نه لحظه تصمیم‌گیری که بخواهی جایی پناه بگیری.

این مداح افزود: وقتی راکت شلیک کرد ما نه لحظه شلیک را دیدیم و نه لحظه انفجار را، فقط لحظه‌ای دیدم و در خاطرم هست روی زمین افتادم و یا زهرا یا زهرا می‌گفتم. بچه‌ها می‌گفتند محمود هم رفت. من خودم در واقع خیال می‌کردم کار تمام است. اما شرمنده شهدا شدم. آن‌ها رفتند و ما ماندیم. اما در اطراف ما 15-16 نفر با همان راکت هلی‌کوپتر تکه‌تکه شدند و به شهادت رسیدند. ما هم تکه‌تکه شدیم بعدها برایم مشخص شد که به اراده امام رضا(ع) بنا شد ما بمانیم و نوکری کنیم.

او درباره اولین شعری که سرود، گفت: شعرهای اهل‌بیت می‌گفتم و در دوران دفاع‌مقدس نیاز به شعر مخصوصاً نوحه‌های حماسی پیدا می‌کردیم. آنجا شاعر زیاد نبود و ما در تهران در محضر اساتید بزرگ می‌آمدیم که برخی تمثال مبارکشان اینجا هست و برخی مرحوم شده‌اند و برخی در قید حیات‌اند و شعر می‌گرفتیم. اما گاهی شرایطی بود که باید برای همان شرایط شعر می‌گفتیم. برای شب‌های مانور، عملیات‌ها و صبحگاه‌ها نیاز داشتیم برای همان فضا شعر داشته باشیم. این توفیق اجباری شد تا متوجه شوم طبعی هم دارم. وقتی طبع شعری‌ام گُل می‌کرد! نوحه و شعری می‌نوشتم. البته آن زمان خیلی دست و پا شکسته اما خیلی به درد می‌خورد. یادم است اولین شعر یا نوحه‌ای که نوشتم مراسم در حسینیه شهید همت بود. آن زمان به این مکان می‌گفتند حسینیه پادگان دو کوهه. مراسم بزرگی بود و قرار بود محمد طاهری بخواند. او 15 ساله بود. زمانی که به جبهه آمد 13 ساله بود. به او شعر را نشان دادم و او استفاده کرد. بعدها دوستان استفاده می‌کردند.

ژولیده در پایان با اشاره به اینکه ما وظیفه رزمندگی خودمان را می‌دانیم که جهادی عمل کنیم، تأکید کرد: مدت‌ها است در بیانات و فرمایشات مقام معظم رهبری می‌بینیم بر موضوع جهاد و کار جهادی و تشکیل گروه‌های جهادی تأکید می‌شود. حتی به صداوسیما و فضای مجازی و کسانی که به نوعی رسانه‌ای در دستشان است توصیه می‌کنند که کار جهادی بچه‌ها را به نمایش بگذارید تا حاصل کارشان دیده شود. حتی اخیراً هم فرمودند کاش شخصی مثل شهید آوینی با آن صدای گرم و نفس گرم روایتگری کارهای جهادی را می‌کرد. این نشان می‌دهد که الان روایت فتح ما روایت کارهای جهادی است. یعنی رزمنده دیروز الان باید جهادگر اجتماعی امروز باشد. رسیدگی به مردم، کمک‌های همدلانه، همدلی، محرومیت‌زدایی و توانمندسازی مردم گوشه و کنار شهرها و در حاشیه شهرها و روستاها؛ نمی‌خواهم از برخی گلایه و شکایت کنم که شما نکردید. ما وظیفه رزمندگی خودمان را می‌دانیم که کار جهادی را به نمایش بگذاریم.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران