فیلم‌های خشن با تغییر احساس تماشاگر تفکر را تغییر می‌دهند/ سوء استفاده ناجوانمردانه از مخاطب با نمایش چاقوکشی

فیلم‌های خشن با تغییر احساس تماشاگر تفکر را تغییر می‌دهند/ سوء استفاده ناجوانمردانه از مخاطب با نمایش چاقوکشی

نعمت الله سعیدی پژوهشگر و نویسنده سینما می‌گوید که خشونت بسته به نوع کارکردش مخرب و سازنده است و زمانی مخرب خواهد بود که خشونت اصالت پیدا می‌کند و برای تهییج مخاطب و دیده شدن به کار گرفته می‌شود.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نمایش خشونت و خشم در سینما و تلویزیون از آن پدیده‌هایی است که در تاریخ سینمای جهان همواره چالش‌ به دنبال داشته است. یکی از مصادیقی که باعث شده است تا نظام رده‌بندی سنی در سینمای پدید آید همین مسأله حساس است.

در کشور ما نیز با توجه به فرهنگی اصیل و سنتی عقلانی که در تاریخ فرهنگی ما حاکم است، خشونت در آثار هنری جایگاه مورد پسندی ندارد اما در سال‌های اخیر این زاویه دید در فیلم‌ها و سریال‌های ما دیده می‌شود و اخیرا نیز در یکی از سریال‌های نمایش خانگی به وضوح دیده می‌شود.

از سوی دیگر ویدیویی در فضای مجازی به تازگی منتشر شده است که در آن صحنه دلخراشی از یک درگیری با سلاح سرد دیده می‌شود. صحنه تکان‌دهنده‌ای که در فضای مجازی چرخید و نشان داد که خشونت چه پدیده خطرناکی در سطح شهر است.

بررسی این مسأله از زوایای گوناگونی قابل تحلیل است که می‌تواند جنبه‌های روان‌شناسانه، اجتماعی و همینطور هنری داشته باشد. در گفت‌وگویی که قبل‌تر منتشر کرده بودیم، خشونت را از زاویه صلاحیت نمایش در سینما و تلویزیون از دید یکی از بازیگران و نویسندگان تئاتر و سینما بررسی کردیم.

این بار در مصاحبه با نعمت الله سعیدی پژوهشگر حوزه هنر و سینما، در این باره به بحث نشستیم که شیوه نمایش خشونت و خشم در سینما چگونه می‌تواند مصداق هنر باشد و با ساحت آن تعارض پیدا نکند. سؤال دیگر این است که نمایش خشونت در جنگ‌هایی مانند عدوات پیامبر و یا تاریخ اسلام چگونه می‌تواند ساحت هنری داشته باشد و با حقیقت رحمانی دین اسلام تعارض پیدا نکند.

سعیدی نویسنده کتبی چون «دین در دام درام»، «عفریته و افلاطون»، «سکه تقدیر»، «وضعیت سفید» و... است. او در حوزه پژوهش هنر مقالات دیگری دارد که در مجلات و نشریات منتشر شده است.

برخی فیلم‌های خشن امروز ناجوانمردانه آموزش خشونت می‌دهند

* آقای سعیدی آیا می‌توان به طور کلی حکم کرد که نمایش هرگونه خشونت و خشم در سینما خطای انسانی است و با ساحت هنر منافات نداشته باشد؟

سینما دو رویکرد کلی نسبت به مخاطب خود دارد. یکی این است که غایت یک فیلم یا سریال و حتی یک اثر هنری این باشد که احساسات مخاطب را هدف قرار بدهد اما رویکرد دیگر این است که افکار و آگاهی مخاطب را هدف قرار دهد.

خیلی از آثار سینمایی که نسبت به آنها انتقاد داریم از نوع اول هستند. در این سبک آثار با احساسات مخاطب سروکار داریم و آن را هدف قرار داده‌ایم و نه افکار و عقایدشان و بر پایه همین تغییر احساسات منجر به تغییر افکار می‌شویم.

در صورتی که روال منطقی آن اینگونه است که روی یک محتوا فکر کنیم و به نتیجه‌ای برسیم و بعد احساسات ما تابع آن باشد. حتی حوزه علم اخلاق و سلوک معنوی نیز می‌خواهد همین کار را بکند که عقل را حاکم بر نفس و سرزمین وجود بشر کند تا روح انسان وارسته شود. اما اگر برعکس، عقل تابع و وابسته به احساسات باشد، احساسات می‌تواند ماهیت نفسانی و شیطانی داشته باشد که در نتیجه بار منفی برای بشر به ایجاد کند که بحث مفصل دیگری دارد و در جای خودش باید بحث شود.

ما در حوزه بحث خشونت نمی‌توانیم به صورت یک کاسه بگوییم که نمایش آن خوب یا بد است، زیرا بسته به موقعیت خودش کاملاً فرق دارد. اما به طور کلی درباره سینمای می‌توانیم به این جمع‌بندی برسیم که در برخی از فیلم‌هایی که خشونت را ملاک قرار می‌دهد، اثر سینمایی مذکور می‌خواهد بر پایه تغییر احساسات مخاطب، تغییر افکار ایجاد کند که در واقع تماشاگر به سمت و سوی دیدگاه کارگردان و افکار او سوق پیدا می‌کند.

اما نکته مهم در این میان این است که ببینیم جامعه در چه شرایطی بسر می‌برد. در حال حاضر جامعه ما در شرایط خوبی به سر نمی‌برد و به علت مشکلات اجتماعی و اقتصادی، خشم انباشته دارد. در این حالت سینما می‌تواند دو کارکرد داشته باشد؛ یکی همین است که به جای اینکه بیاید در عالم واقع خشم خودش را تخیله کند، در عالم خیال و دنیای فیلم، تخیله روانی می‌کند. در این حالت کارگردان می‌تواند انواع و اقسام خشونت را در جامعه بررسی کرده‌ باشد و همان‌ها را نمایش بدهد که با این کار خشم انباشته‌ای که در جامعه در شکل‌های مختلف دیده‌ایم، در فیلم نمایان می‌شود.

اما گاهی فیلم ما می‌خواهد الگو دهد که در مورد مسائل چگونه خشمگین باشیم. در این حالت دیگر تخلیه خشم موضوعیت ندارد بلکه القای خشم و خشونت است که موضوعیت پیدا می‌کند. متأسفانه گاهی در سینمای ما و حتی تلویزیون این را می‌بینیم که فیلم یا سریال دقیقاً القای خشونت می‌کند و گویی فیلمساز، آموزش ابراز خشم می‌کند. در این شکل دیگر حرف از مدیریت خشم نیست بلکه الگودهی به مخاطب برای ترویج خشونت است.

پس در سبک دوم فیلمسازی، کارگردان در واقع با ولایت نفسانی که دارد می‌خواهد ابراز نفرت و خشم را بیاموزد و الگودهی به این صورت کند. چیزی که در این صورت ناجوانمردانه است این است که مخاطب را از تحلیل به خشم نمی‌‌رساند، بلکه از ایجاد خشم و نفرت می‌خواهد به تحلیل برساند.

در واقع فیلم با تأثیر روی نفس می‌خواهد روی افکار تاثیر بگذارد. این را به تعبیر عرفا می‌توان سیر دوزخی یک رفتار دانست.

پس باید به این نکته اشاره کنیم که به فهرست مشکلات اجتماعی و اقتصادی که مردم امروز کشور دارند، می‌توان مشکلات فرهنگی و هنری را هم اضافه کرد. در اینجا سینما و سینماگران باید خود را مسئول بدانند که با تولیداتی که دارند خشم و خشونت انباشته مردم را دو چندان نکنند و اگر این کار را کنند مقصرند. جای اینکه جبران مافات کند برعکسش عمل می‌کند و تأثیرات منفی برجای می‌گذارند.

البته گاهی کارگردان قصد سیاسی آنچنانی ندارد و فقط می‌خواهد سو استفاده کند و می‌داند که با تحریک مخاطب می‌تواند مشتریان بیشتری داشته باشد و کارش دیده شود. به نظرم این ناجوانمردی است. آیا اگر صرف دیده شدن اهمیت دارد حاضر هستیم با رفتار نامتعارف در انظار عموم باز هم دیده شویم؟ جلب توجه چیز بدی نیست اما رسوایی را دوست نداریم؛ رسوا کسی است که به دلایل ناهنجاری مورد توجه مردم قرار گرفته است.

با این حساب، برخی از فیلم‌‌ها و سریال‌های ما با این شکل از ساخت رسوایی را برای خودشان به بار می‌آورند تا دیده شوند که ناشی از عطش دیده شدن است. البته این را باید در نظر گرفت که هنرمند دوست دارد دیده شود. هنر هم به نوعی با ریا سروکار دارد که کار هنرمند را سخت می‌کند و سختی کار او در واقع همین است. زیرا کار او با دیده شدن و ریا سروکار دارد. بازیگر که نمی‌تواند بگوید متواضعانه بازی کردم که دیده نشوم.

پس نفس تلاش کارگردان برای دیده شدن بد نیست اما شکل و روش دیده شدن مهم است.

مفهوم جهاد با خشونت تفاوت دارد

* یک مشکلی که وجود دارد این است که چگونه می‌توان فیلم‌هایی با موضوع جنگ و دفاع مقدس یا جنگ‌‌های تاریخ اسلام ساخت که ضمن آنکه صحنه‌های نبرد و کشتار را نشان می‌دهد ماهیت هنری‌اش را از دست ندهد؟ آیا در این مورد تعارض وجود ندارد؟

نکته مهمی که در اینجا باید به آن توجه کرد این است که خشم می‌تواند ذیل شجاعت و جهاد هم قرار بگیرد. ببینید، یک سوم کتاب قرآن که بر آخرین پیامبر خداوند نازل شده است جهادی است. اصلا مفهوم جهاد از آن دست مفاهیم اساسی است که بسیاری از مفاهیم دیگر اجتماعی و فرهنگی و سیاسی به آن ارتباط دارد. اصلاً ماهیت نظام ما جهادی است و اگر جهد و تلاش و کوشش نکنیم نه دنیا خواهیم داشت و نه آخرت.

جهاد ابتدا از درون نفس شروع می‌شود و بعد هم جهاد با طاغوت است که همواره اولی از دومی اهمیت بیشتری دارد. کسی که حریف طاغوت درون نشود حریف طاغوت بیرون نمی‌شود. اما نکته‌ و نشانه‌ای که بدانیم این خشم جهادی و مثبت است یا برعکس، این است که ببینیم که زمانی که فیلمساز مخاطب را به خشم درمی‌آورد می‌خواهد این خشم را صرف چه کند؟

مثلاً انسان را به خشم می‌آورد که با رشوه‌خواری مبارزه کن؛ این نوع از خشم عالی است. مانند خشمی که یک عادلِ دادگر بر سر یک ظالم می‌کند. آن نوع از خشم مصیبت است که راهکار ارائه نمی‌دهد، نه از منظر عقلی و فکری بلکه حتی از نوع احساسی نیز راهکار ارائه نمی‌دهد بلکه در بن بست مخاطب را حیران رها می‌کند. خشمی که خودش هدف قرار می‌گیرد و اصالت پیدا می‌کند.

اینجا باید به یک نکته‌ مهم دیگر اشاره کنم. به نظر می‌رسد که بخشی از این خشم‌ها در فیلم‌ها و سریال‌های ما به این سمت جهت دارد که نظام را نقد کند تا جایی که بخواهد آن را از صحنه حذف کند که به نوعی در این حالت خشم فیلم ناشی از حضور و عملکرد آن است.

اما آیا این جریان آلترناتیو و جایگزینی برای آن دارد؟ پاسخ منفی است. اینکه ما بخواهیم با خشم نظام فعلی را برداریم و به جای آن هرج و مرج را جایگزین کنیم یک حادثه وحشتناک است. ببینید، در الفبای علم سیاست در تمام جهان این قاعده وجود دارد که نبود حکومت‌ها بدتر از آنارشیسم است. حتی حاکمیت‌هایی که در تاریخ مورد مذمت قرار گرفتند نیز بودنشان بهتر از صورتی است که هرج‌ومرج‌گرایی و حکومت جنگل بر سر کار باشد. پس این خشم بستگی به نوع کارکردش دارد اگر این خشم برای ایجاد همت و غیرت علیه فساد و نابرابری است ستودنی است.

اما آن خشمی که مخاطب را بعد از دو ساعت حضور در سینما آشفته و عصبی می‌کند مذموم است به گونه‌ای که می‌تواند آسیب‌های اجتماعی و معضلات را در خانواده بیشتر کند. این خشم خطرناک است و هیچ توجیهی ندارد. این خشم، خشونت کور و عصبی است که مخرب است و استفاده از آن برای جذب مخاطب و دیده شدن ناجوانمردی است. عوض اینکه مخاطب آگاه باشد از شرایط و زمانه خودش و بتواند با اثر هنری کمی فضا را بهبود ببخشد، از آگاهی به اینکه می‌تواند مخاطب را با این روش جذب کند سؤاستفاده می‌کند.

سینمای خشونت، سینمای خروج از نور به ظلمت است

* یکی از عللی که برخی از فیلمسازان برای ساخت خشونت بیان می‌کنند، واقع‌گرایی اجتماعی است. نظر شما چیست؟

آیا برای رئالیسم باید هرچیزی که در متن واقعیت موجود است را نشان بدهیم؟ آیا حاضریم که بخش‌هایی از زندگی که در آن رفتار و اعمال غیرقابل تصویر و دون شأن فرهنگ است را به تصویر بکشیم؟ برخی از مفاهیم بشر مانند خشونتی که در جهت ایجاد خشم کور است و یا شهوت در نهایت ماهیت مثبتی ندارند و تصویر آنان کار صحیحی نیست. تفاوت خشم مخرب با خشم سازنده به آرمان‌گرایی بازمی‌گردد. اگر در راستای آرمان خاصی حرکت می‌کند این مطلوب است.

حتی اگر منظور ما از آرمان با آن آرمانی که از انقلاب مد نظر ما است تفاوت داشته باشد اشکالی ندارد. چون در این حالت باز با یک کارگردان متفکر روبرو هستیم که می‌گوید با تفکری که مد نظرش است می‌تواند به جامعه کمک کند. اما متأسفانه خیلی از اوقات این اتفاق نمی‌افتد و ما با اثری بسته و خشن روبرو هستیم.

در آیه الکرسی دو کلیدواژه داریم یکی خروج از نور به سمت ظلمت است و دیگری خروج از ظمت به سوی نور. سینمایی که از نور به سمت ظلمت حرکت می‌کند مخرب و خطرناک است.

مدیران فرهنگی از آثار مخرب و خشن حمایت نکنند

* نقش مدیران فرهنگی و سازمان سینمایی در این میان چیست؟

به نظرم در شرایطی که ولنگاری فرهنگی بر کشور حاکم شده است تریبون دادن به آثار مخرب برای جامعه کار صحیحی نیست. با مانع‌تراشی که کار ساخته نشود یا محدودش کنیم موافق نیستم اما با حمایت مادی و معنوی یک دستگاه بزرگ فرهنگی با چنین آثاری که باید جوازشان را از خود دولت بگیرند مخالفم. چرا باید تریبون به تفکر و اندیشه‌ای داد که فرهنگ ما را نابود کند؟ در کجای دنیا این مرسوم است؟ به اسم آزادی که نباید هر فرهنگ مخرب و فاسدی را به جان مخاطب داد.

بسیاری از این کارها حتی با بودجه دولتی ساخته می‌شود که اوج خطا است. اگر هم فیلمسازی با دغدغه خودش و با سرمایه‌خودش می‌خواهد یک فیلم مخرب را بسازد، مجرای نمایش و رسانه‌ای شدن آن که نباید توسط خود دولت صورت بگیرد. زمانی که در شبکه‌های ماهواره‌ای لجن پراکنی در حال صورت گیری است من مسئول برای چه باید همین فجایع را به شکل دیگری از چند شبکه داخلی و نماشی خانگی خودم نمایش دهم؟

نظارت به این معنی که یکی دو سکانس را از فیلم یا سریال کم کنیم تا مخاطب خشونت نبیند فایده‌ای ندارد، بلکه از اساس نباید این سبک آثار حمایت شود. زیرا مخاطب ما در آن حالت می‌تواند به سراغ محتوای مشابه خارجی آن برود.

اما اینکه از آن حمایت شود بعد هم محدودش کنیم نتیجه بدتر می‌دهد زیرا به خشم و عصبانیت فضای فرهنگی و هنری اضافه می‌کند. پروانه نمایش دادن هم نوعی از حمایت است.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران