نقدی بر عملکرد مردان غیرفرهنگی فرهنگ در وزارت علوم/ سرگذشت یک بچه سرراهی

نقدی بر عملکرد مردان غیرفرهنگی فرهنگ، در وزارت علوم/ سرگذشت یک بچه سر راهی

جشنواره تئاتر دانشگاهی به دوره بیستم خود رسیده است و این در حالی است که همانند هرساله وزارت علوم از تعهدات مالی‌اش عقب‌نشینی کرده است و حتی در نشست خبری‌اش حضور پیدا نکرده است تا این شائبه به حقیقت مبدل شود که این کودک برای وزارت سرراهی است.

باشگاه خبرنگاران پویا ــ احسان زیورعالم

فاجعه از زمانی آغاز شد که مجید سرسنگی که این روزها کمپین تبلیغاتی‌اش برای نامزدی شورای شهر فعال است، نشست خبری جشنواره هجدهم را به‌قول معروف «پیچاند» و به‌بهانه سفر تبریزی که به پایان رسیده بود، کنار مدیرکل وقت فرهنگی وزارت علوم ننشست. او نه در افتتاحیه کیش بود و نه در اختتامیه تئاتر شهر. او هیچ وقت نبود. او بهره‌اش را از آن جشنواره برده بود. مدیری که خود را حامی و راعی دانشجویان می‌دانست، در تغییر دولت معاونت فرهنگی مهمترین دانشگاه کشور را به‌عهده گرفت و آن‌همه وعده فرهنگی به لقاء الله پیوست. سرسنگی در سکوت فرو رفت. مولوی‌اش بدون هیاهویی گشایش یافت تا در همان سکوت شکوائیه‌های دانشجویان از مدیریت امیرحسین حریری گوش فلک را کر نکند.

اما قصه فصل بعدی هم داشت. اسماعیل شفیعی، رئیس دانشکده سینما و تئاتر در مقام سرسنگی جدید سکان جشنواره تئاتر دانشگاهی را به‌عهده گرفت. دبیر هم بعد از سال‌ها از اهالی سینما و تئاتر پرطمطراق بود. به‌نظر می‌رسید پس از سال‌ها گوی از چنگ دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران ربوده شده است. رقابت میان دو دانشکده ــ که یکی اخیراً پردیس شده است ــ همواره بخش داغ ماجرا بوده و هست. دبیرخانه سرگردان این ایام جشنواره به کوچه بالاور منتقل شد و اما در میانه راه این شفیعی بود که قال قضیه را کند. نشست خبری بدون حضور و البته بدون حضور سالن‌های دانشکده برگزار شد. بهنام نوایی چهره‌اش آن روزها دیدنی بود. پسرک دانشجو بسان پیرمردی می‌ماند که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. بدتر از همه آنکه وزارتخانه هم پشتش را خالی کرده بود، بقیه را که بماند.

داستان کشدار به جشنواره بیستم رسید. شروع داستان در معطل ماندن دبیر جشنواره بود. در حالی که مرسوم شده بود که دبیر را بلافاصله پس از اختتامیه معرفی کنند، نام مهدی گمار در بدترین زمان ممکن از زبان تصمیم‌گیران بیرون جهید. مهدی گمار که تجربه دبیری کانون تئاتر دانشکده سینما و تئاتر را به‌عهده دارد، با امید بسیار کار را شروع کرد. ترکیب هیئت انتخاب را دستخوش تغییرات بسیار کرد. تیم انتخاب را به افرادی سپرد که ابتدا جوان بودند و نهایتاً محصول جشنواره تئاتر دانشگاهی. اساتید هم کم‌سن‌و‌سالان و البته محبوبان دانشجویان شدند. از آن فضای تعارفی دوره‌های قبل خبری نبود. میانگین سنی کاهش چشمگیری پیدا کرده بود. همه چیز با سرعت زیادی طی شد. روند انتخاب آثار و رساندن آنها به تاریخ 15 اردیبهشت تا اینکه باز همان آش و همان کاسه.

روز گذشته خبری از وزارت علوم نبود، صندلی‌شان خالی مانده بود. باز این دانشجویانی بودند که بار تمام دنیا روی دوششان سنگینی می‌کرد. اما باز به‌قول آن معروف «تا سه نشه، بازی نشه». مهدی گمار به‌خلاف دو دبیر سابق با صراحت کلام سخن گفت.

«در جلسه‌ای که در 10 دی‌ماه سال گذشته شکل گرفت تأکید ما بر این بود که بودجه معقول این جشنواره 570 میلیون تومان برآورد شده است. بعدها تصمیم بر این شد که 320 میلیون تومان به‌عنوان بودجه جشنواره از طرف وزارت علوم در نظر گرفته شود که با احتساب کسر 10 درصد آن برای مالیات و 10 درصد آن توسط بالادستی‌ها در نهایت ما می‌بایست با مبلغی بین 270 الی 280 میلیون تومان جشنواره‌ای بین‌المللی را اداره کنیم».

اما شاهکار ماجرا اینجاست:

«متأسفانه کمک‌هزینه‌ها هنوز پرداخت نشده، دبیرخانه انتهای سال مالی شکل گرفت و وقتی موتورش راه افتاد ابتدای سال مالی بود. در هر دو حوزه زمانی وزارت علوم نتوانست پولی را برای ما آزاد کند».

قصه زمانی دردناک می‌شود که وزارت علوم تعهدات خودش را نسبت به جشنواره گذشته نیز رعایت نکرده است. شاید نوایی و مرسلی، دبیران سابق لب به سخن نگشوده‌اند؛ اما جامعه خبری و حساس نسبت به جشنواره دانشجویی خبر دارد که وزارت به‌انحای مختلف چگونه از پرداخت مطالبات تخطی کرده است. این مهم زمانی دردناک می‌شود که یک سالن‌دار، آن هم سالن متعلق به نهاد زیرمجموعه وزارت علوم، در قد و قامت یک مانع ظاهر می‌شود. هنوز خاطره نپذیرفتن برگزیدگان دوره هجدهم و نوزدهم در مولوی از اذهان دانشجویان پاک نشده است و آن هم با رویه‌ای که امیرحسین حریری در انتخاب آثار در پی گرفته بود، بدتر آنکه وزارت نیز حمایتی از دانشجویان نداشت، تا جایی که مجتبی کریمی، همان کسی که سه جایزه از چهار جایزه اصلی جشنواره را با خود به خانه برد، اثرش را پس از دو سال با حضور یک تهیه‌کننده خصوصی، در تئاتر شهر روی صحنه برد، بماند که خبری از اجرای بسیاری آثار دیگر نیست، حتی وزارت موفق نشد آثار برگزیده دانشجویی در بخش نسل نوی جشنواره فجر حضور یابند، اصلاً برایش مهم نبود.

برای وزارت علوم در حوزه فرهنگ هیچ چیز مهم نیست. خبری از جشنواره فیلم دانشجویی نیست. کسی یادش هست "آخرین بار کی برگزار شد؟". برای وزارت تلاش چند جوان فیلمساز دانشجو که موفق می‌شوند یک جشنواره بین‌المللی تخصصی با عنوان جشنواره فیلم بی‌کلام راه بیندازند مهم نیست. آیا معاون فرهنگی وزارت علوم خبر دارد دور دوم این جشنواره در میشیگان آمریکا برگزار شده است؟ آیا معاون فرهنگی وزارت علوم که در همایش مدیران تئاتری خاورمیانه، در محل هتل فردوسی، به‌غلو می‌گوید وزارت علوم در اعزام گروه‌های تئاتری دانشگاهی فعال است و تعهد دارد، می‌داند تنها جشنواره فیلم دانشجویی باسابقه با بودجه شخصی دانشجویان دانشگاه هنر برگزار می‌شود؟ اگر برایش اعزام گروه مهم است؛ پس چرا وضعیت مراودات بین‌المللی حوزه تئاتر دانشگاهی چنین فشل است؟ چرا آثار شاخص نه توسط وزارت که به‌واسطه رابطه خوب هنرمند با کمپانی‌های اروپایی وارد تور می‌شوند؟

واقعیت آن است که برای وزارت علوم فرهنگ در درجه هزارم قرار دارد. وجوه فرهنگ از ظاهر تا باطن بسط پیدا می‌کند. آیا معماری وزارت علوم اثر هنری شاخص ــ و حتی از نظر معماری علمی ــ است؟ آیا انتخاب جغرافیای شهرک غرب برای وزارت علوم دال بر رویکرد فرهنگی ماجراست؟ آیا در این سال‌ها وزارت حرکت فرهنگی عظیمی داشته که بدان ببالد؟ آیا مهمترین معضل فرهنگی این سال‌های وزارت چیزی جز اردوی مختلط بوده است؟ آیا فرهنگ تنها در تفریح خلاصه می‌شود؟ آیا فعالیت‌های داوطلبانه دانشجویان در کانون‌ها ــ به‌عنوان تنها چراغ روشن در حوزه فرهنگ دانشگاه ــ به کاسه معاونان محترم ریخته نمی‌شود؟ آیا برای بنیاد نخبگان دانشجویان حوزه هنر و فعالیتشان مهم است؟

نگاهی به اساسنامه بنیاد نخبگان نشان می‌دهد که بنیاد هیچ رویکرد فرهنگی ندارد. در حالی که جوایز علمی برابر با مبدل شدن دانشجوی ارشد به دکتراست، پیروزی هنری هیچ عایدی برای دانشجو ندارد. می‌دانید معاون فرهنگی بنیاد نخبگان کیست؟ آریا الستی، و او کیست؟ استاد طراحی جامدات دانشگاه صنعتی شریف. حال فعالیت دکتر الستی در این معاونت عریض و طویل چه بوده است؟

بد نیست با این توضیحات نگاهی به قسمتی از برنامه پندانه بپردازیم تا اندکی از کلام را به طنز بدل کند شاید از تلخی کلام بکاهد.

 

  1. مراسم‌های تکریم و حفظ کرامت جهادگران علم و فناوری
  2. برگزاری اردوهای جهادی
  3. اعطای جوایزی مانند جایزه‌های تحصیلی پروفسور مشفقیان، پروفسور نبی‌زاده و پروفسور حمیدی در بوشهر، اعطای جوایز پروفسور ترسلی و پروفسور کرم‌زاده در خوزستان، جایزه پروفسور شیخ‌الاسلامی در کردستان، جایزه دکتر سحاب در استان مرکزی، جایزه‌های دکتر عزیزی و دکتر صالحی در قزوین و جایزه مهندس قلی‌زاده (اعظم‌پاشا) در مازندران، دقت داشته باشید که هیچ یک از این جوایز در حوزه فرهنگ و هنر اهدا نشده است.
  4. بورس تحصیلی توسط جامعه نیکوکاری ابرار، بورس تحصیلی بنیاد علوی و جایزه موقوفه امام صادق علیه السلام، این بورس‌ها برای دانشجویان حوزه فرهنگ اهدا نمی‌شود.
  5. برگزاری برنامه‌های هنری اسلامی و انقلابی (تئاتر، سینما، سرود یا شعر و...).

فاجعه را می‌توان در این صفحه دید؛ «رزومه آریا الستی»، مردی که سکان آینده بخشی از نخبگان عرصه فرهنگ و هنر را به‌عهده دارد هیچ ویژگی فرهنگی حقیقی ندارد. او مردی غریبه با مفهوم فرهنگ و هنر است. البته قصه برای سید ضیا هاشمی هم به همین منوال است، مرد جامعه‌شناسی که بیشترین فعالیتش در حوزه ناهنجاری‌های اجتماعی در حوزه جوانان بوده ــ با نگاهی به رزومه او تمرکزش بر مسئله فرار از خانه مشهود است ــ هیچ فعالیت فرهنگی به‌معنای حقیقی کلمه دیده نمی‌شود. او هم با مقوله هنر غریبه است.

به خانه اول بازگردیم، جایی که مجید سرسنگی حضور داشت. او مدیری است آشنا با فرهنگ و هنر؛ اما او چه کرده است؟ هیچ. و همه چیز به خانه اول رسیده است. مهدی گمار گفته است تالار مولوی کاخ جشنواره است، یعنی رسیدن به همان کسانی که مانع بودند و همان کسانی که مدعی تدوین سند چشم‌انداز تئاتر دانشگاهی. شاید بد نیست یادآوری کنیم که فضل‌الله ایرجی از این ادعا خبر نداشت و سپردن چنین مسئولیتی به امیرحسین حریری را تکذیب کرد، حال شما پیدا کنید سن پرتقال‌فروش را تا ما هم بگرییم برای این کودک سرراهی.

انتهای پیام/*

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران