موانع انقلابهای جدید در آمریکای لاتین/ عوامل معنوی و درونی انقلاب کوبا
شرایط جدیدی وجود دارد که شکلگیری حرکات ضد استعماری را آسان می کند. از جمله این شرایط آگاهی تودهها به سرنوشت خود و آگاهی نسبت به ضرورتی معین است که تا حدی تحقق یافته است./ لینک های ۳ بخش آخر به پایان متن و بخش لینک ها اضافه شود.
به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، رشد و آگاهی افکار عمومی جهان در مواجهه با سیاستهای استثماری کاخ سفید، نظام سلطه را در اجرای سناریوها و طرحهای استعماری در 5 قاره جهان با چالشهای جدی مواجه کرده است.
شکلگیری قیامها و خیزشهای مبارزاتی در دهههای اخیر در کشورهای مختلف مصداقی بر این واقعیت است. افکار عمومی جهان با نامهایی مانند مهاتما گاندی، عمر مختار، مایکل ایکس، لوئیس فراخان، ارنستو چهگوارا و .... که در مسیر مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه جان خود را از دست داده اند، آشنا هستند.
امروزه نام و آوازه انقلاب اسلامی برآمده از اندیشه و تفکر آزاد اندیشی و دین مداری تئوریهای نظام سلطه را به نقد جدی کشیده است. این الگو گر چه مورد استفاده بسیاری از جنبشهای منطقهای قرار گرفته و مشربی از رویکردهای ضد استعماری را فرا روی مبارزان قرار داده است، با این وجود اما بررسی مبارزات ضد استعماری گذشته نیز خالی از لطف نیست. در این روزها که مصادف با سالروز درگذشت چه گوارا است، بر آن شدیم تا متن کامل کتاب "مبانی جنگ های چریکی" وی را منتشر کنیم.
عقبماندگی چیست؟
کوتوله کسی است که دارای سری بسیار بزرگ و سینهای پهن باشد، این انسان از رشد بدنی ناقص برخوردار است و پاهای باریک و ساعدهای کوتاه او با دیگر اعضای بدنش ناسازگار است. به دلیل فیزیک زشتی که رشد او را مختل ساخته است، اعضای بدن او با یکدیگر تناسب ندارد. وضعیت ما هم همین است، ما گروهی هستیم که از سر لطف «عقب مانده» نامیده میشویم، ما کشورهای مستعمره، نیمه مستعمره یا وابستهای هستیم.
کشورهای ما دارای اقتصادی است که سیاستهای امپریالیستی آنرا تباه ساخته است و بخشهای صنعتی و کشاورزی در آن به طور غیر طبیعی رشد کردهاند، به گونهای که این بخشها تکمیل کننده اقتصادهای پیچیده امپریالیستها است. عقب ماندگی یا رشد نامناسب، مواد اولیه را با خطر مواجه ساخته است و تمامی کشورها در معرض قحطی قرار گرفتهاند. ما "عقب ماندگان"، خودمان در حالیکه ساکنان کشورهای دارای کشاورزی بودیم، نیز در این گروه قرار گرفتیم.
حکم سیطره اقتصادی امپریالیستها این است که کالایی که عرضه میشود یکی باشد [تک محصولی] و فروش آن به یک بازار مرتبط باشد، در این بازار این یک جهت شروط خود را تعیین و تحمیل میکند. این دستور مشابه ضربالمثل همیشگی رومیان است که میگوید: تفرقه بینداز و حکومت کن.
گرسنگی؛ وجه مشترک ملتهای آمریکا
از این رو، رژیم ملاکان بزرگ، به طور کلی و ضمن رابطه با امپریالیسم، تعیین کننده همان چیزی است که از آن به «عقب ماندگی» یاد میشود و نتیجه آن افزایش بیکاری و کاهش دستمزدهاست. در واقع پدیده دستمزدهای پایین و بیکاری، گردابی است که نابسامانیهای اقتصادی آن وجه مشترک ملتهای قاره از ریو براوو تا قطب جنوب را که همان گرسنگی شدید است، به وجود میآورد.
کسانی که به این پدیده اجتماعی توجه میکنند، در آغاز راه آن را به کار خواهند گرفت. این ملتها با ظلم و ستم و بهرهکشی عظیم مواجهند و حاصل دسترنج روزانه خود را به بهایی ارزان میفروشند، به گونهای که بخش اعظم سود هر فرد از دست او خارج شده و در راه خوشگذرانی صاحبان سرمایه مصرف میشود. بنابر این میبینیم که آمریکای لاتین دارای وجوه مشترک اساسی و اجتناب ناپذیری است و ما نمیتوانیم بگوئیم که در کوبا از همه این عوامل به هم پیوسته نجات یافتهایم.
نظام ملاکان بزرگ خواه به صورت بهرهکشی ابتدایی و خواه به صورت استعماری، پیدا شده و خود را با شرایط جدید سازگار میکند، این نظام هم پیمان امپریالیستی میشود و بدین ترتیب این نوع بهرهکشی اقتصادی از سرمایه خارجی باعث رشد کشورهای استعماری شده که تلمیحاً از آن به «عقب ماندگی» یاد میشود.
تمامی این موارد در کوبا وجود داشت. این کشور با گرسنگی مواجه بود و درصد بیکاری آن بیش از کشورهای آمریکای لاتین بود. امپریالیسم بیش از بسیاری از کشورهای دیگر آن را آزار میداد و ملاکان بزرگ هیچ یک از جمهوری های دوست، به مانند کوبا از قوه قهریه استفاده نمیکردند.
حال ما باید در این شرایط برای اینکه از این حمله سنگین امپریالیستی «عقب ماندگی» خلاص شویم، باید چه میکردیم. این در حالی بود که گروهی از دولتهای وابسته در هر کشور با آن همراهی میکنند و ارتشهای مزدورشان تلاش میکنند تا این «حمله پیچیده که هدف از آن استعمار انسان با انسان است، در عرصه عملی پیاده شود.
رشد نیروهای مسلح انقلاب ضد استعماری در روستاها
گرسنگی ملت، شرایط عینی مبارزه را فراهم میساخت و ترور- در پاسخ به این گرسنگی- نیازمند حمایت مردمی و موج کینهای بود که این ترور به وجود میآورد. اما کشورهای قاره آمریکا شرایطی درونی را میطلبید که مهمترین آن عقیده به امکان پیروزی در مبارزه شدید با حکومت امپریالیستی و حامیان داخلی آن بود.
در حقیقت مبارزه مسلحانه ما این شرایط درونی را بوجود آورد و ضرورت تغییر را کاملاً تبیین نمود، همانطور که زمینه شکست ارتش و نابودی کامل آن توسط نیروهای مردمی را نیز فراهم ساخت. (اینها شروطی است که هر انقلاب بناچار نیازمند آن است.)
نیروهای مسلح ما در روستاها شکل گرفت؛ بدون ورود به شهرها به آنها دست یافت و با طبقه کارگری متحد شد و بدین ترتیب با ارتباط با این طبقه، درک سیاسی خود را بالا برد.
موانع انقلابهای جدید در آمریکای لاتین
آیا امکان وجود این امر در دیگر کشورهای آمریکای لاتین وجود دارد؟ در این خصوص باید به تشریح موانعی پرداخت که- به اعتقاد ما- بزودی مبارزات جدید انقلابی قاره آمریکا را سختتر میکند. در ابتدای این بحث گفتیم که برخی عوامل را میتوان استثنائی به شمار آورد، موضع امپریالیسم و بورژوازی داخلی که با انقلاب کوبا غافلگیر شد پیشتر نگاهی دلسوزانه و ترحمآمیز نسبت به عمل انقلابیون داشت. (همین موضوع در دیگر کشورها نیز مشهود بود) اما امپریالیسم از انقلاب کوبا درس گرفت و بعد از آن در هیچ یک از بیست جمهوری قاره آمریکا غافلگیر نشد. این موضوع مهمی بود. چرا که اگر جنگ آزادیخواهانه کوبا در طی دو سال، سراسر مبارزه بود، اما مبارزات جدیدی که در تمامی مناطق آمریکای لاتین مورد توجه ملتهاست، به مراتب سختتر خواهد بود.
بعد از انقلاب کوبا ایالات متحده سلاح بیشتری در اختیار حکومتهای وابستهای که در معرض خطر بودند، قرار میداد و با امضای قراردادهای بردگی با آنها باعث میشد به طور عینی زمینه سرکوب، مداخله و حتی حضور مستقیم خود را در این کشورها فراهم کند، افزون بر آن با آموزش نظامی نیروهای سرکوبگر، از آنان به عنوان ابزاری مناسب در راه مبارزه با ملت استفاده میکرد.
اما در مورد بورژواها چه باید گفت؟ بزودی به این سوال پاسخ داده خواهد شد. چرا که در بسیاری از کشورهای قاره آمریکا اختلافاتی عینی میان بورژوای داخلی در مسیر رشد و امپریالیسم که بازار را به دست میگیرد و در رقابتی نامتعادل صنعت ملی را از بین میبرد، وجود دارد.
بورژوازی داخلی، به طور کلی و با وجود این اختلافات نمیتواند با امپریالیسم مبارزه کند زیرا بیش از آنکه از ظلم و استبداد استعمار بترسد که ضمن جریحهدار ساختن احساسات ملیگرایانه، اقتصاد را هم تصاحب میکند، از انقلاب مردمی خوفناک است.
گروه بورژوا به خود تردیدی راه نمیدهد که باید برای مبارزه با ملت و عدم شکلگیری انقلاب با امپریالیسم و ملاکان بزرگ متحد شود.
تمامی اینها مشکلاتی است که باید به دیگر مشکلات ناشی از شرایط مبارزات آمریکای لاتین اضافه کرد. برخی از این مشکلات بعد از اینکه انقلاب کوبا ریشه دواند و سرکوب آن غیرممکن شد، به وجود آمد.
مسائل مهمتر دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه تشکیل گروههای چریکی در کشورهایی با تراکم بیشتر جمعیت در شهرها و دارای صنایع سبکآمو
و متوسط با رشدی بیشتر، بسیار سخت است. اگرچه در این کشورها صنعت به معنای واقعی خود وجود ندارد، اما تاثیر فکری شهرها که امید به مبارزه مردمی صلحآمیز و منظم را میپروراند، جنگ چریکی را محدود میسازد. این امر، آنگاه که ملت در شرایط سختی به سر نمیبرد، یعنی در مراحل نسبتاً عادی، تمایل به التزام به نهادهای موجود را به وجود میآورد.
البته ممکن است افزایش کمّی حضور عناصر انقلابی در پارلمان، تغییری کیفی نیز به وجود آید، اما به اعتقاد ما، محقق شدن این آرزو، در شرایط کنونی در هر یک از کشورهای قاره، چیزی فراتر از یک احتمال است.
با وجود اینکه برای حرکت در مسیر تغییرات داوطلبانه نباید امکان آغاز آن را منتفی دانست، اما شرایط حاکم در تمامی کشورهای قاره، این امکان را کاملا محال میسازد.
انقلابیون نمیتوانند در ابتدا تمامی انواع تاکتیک هایی را که ممکن است در مسیر مبارزه برای دستیابی به اهداف و آرزوهای آزادیخواهانه در مقابل آنها ایجاد شود، پیش بینی کنند. بنابراین توانایی واقعی یک انقلابی، با مهارت وی در ایجاد جنبشهای انقلابی که با هرگونه تغییر سازگار است، سنجیده میشود.
از این رو اگر فرد از اتخاذ روش معین انتخاباتی که برای اهداف انقلابی سودمند است اجتناب ورزد، اشتباهی نابخشودنی مرتکب شده است. همچنین اگر تنها به انتخابات فکر میکند و از سایر انواع مبارزه از جمله مبارزه مسلحانه در راه حذف حاکمیت غافل بماند، اشتباهی به همان اندازه نابخشودنی مرتکب شده است. چرا که به منظور تحقق و رشد اهداف انقلاب ناگزیر باید به مبارزه مسلحانه روی آورد.
آیا امکان حذف سیاسی دیکتاتورها وجود دارد؟
هنگامی که درباره حذف قدرت به روش انتخاباتی با ما سخن میگویند، سوال ما همیشه این است: آنگاه که جنبش مردمی با پیروزی در انتخابات مردمی، حکومت را به دست گرفت و خواهان انجام تحولات بزرگ اجتماعی در بردارنده اهداف انقلاب شد، آیا در مبارزه با طبقات ارتجاعی کشور خود را از بین نمیبرد؟ آیا همیشه ارتش، ابزار این طبقات ارتجاعی نیست؟
اگر این چنین است میتوان فرض کرد که ارتش حامی این طبقه خواهد بود و در مبارزه با حکومت جدید مردمی شرکت خواهد نمود. چه بسا که این قدرتها با کودتایی خونین، حکومت را سرنگون سازند و بازی قدیمی دوباره برای همیشه تکرار شود. همچنین ممکن است حمایت مسلحانه مردم، ارتش ظلم را شکست داده و از حکومت دفاع کند. آنچه به نظر ما بعید به نظر میرسد این است که نیروهای مسلح، اصلاحات عمیق اجتماعی را بپذیرد و به آرامی حذف خود را قبول کند، چرا که یک گروه طبقاتی است.
اگر فرض بر این باشد که میتوان به حمایت گروه نظامی در روند مبارزه امیدوار بود، باید دو مسئله را تبیین نمود، نخست اینکه در صورتیکه ارتش واقعا به نیروهای مردمی بپیوندد و با فرض اینکه ارتش هسته ای منظم و دارای قدرتی مستقل در انجام کار خود باشد، این به این معنی خواهد بود که بخشی از ارتش در مقابل بخش دیگر کودتا کرده و به احتمال قوی بخشی از ساختار ارتش سالم و بدون نقص باقی بماند.
حالت دوم اتحاد فوری و خودجوش ارتش با نیروهای مردمی است، به اعتقاد ما این امر قبل از اینکه ارتش به شدت سرکوب شود یا دشمنی مستقل و سرکش آن را مغلوب سازد امکان تحقق ندارد. این پدیده تنها در زمانی روی میدهد که ارتش شکست میخورد و روحیه خود را از دست میدهد، اما حتما باید پیش از آن مبارزهای علیه این ارتش صورت بگیرد.
ما باید همیشه در این فکر باشیم که چگونه این مبارزه را ادامه بدهیم، در جواب این موضوع باید گفت که باید در روستاها و مناطق مناسب به نبرد چریکی روی آورد و با پشتیبانی شهرها به این نبرد ادامه داد. ضمن اینکه همیشه باید از بیشترین مشارکت ممکن از سوی نیروهای کارگری کمال استفاده را کرد و طبعا با اندیشه خود آنها، ایشان را راهنمایی نمود.
عوامل معنوی و درونی انقلاب کوبا
در این مبحث به مقدار کافی از مشکلاتی که جنبشهای انقلابی آمریکای لاتین با آن مواجه خواهد بود، سخن گفتیم، حال باید پرسید آیا شرایط برای آغاز اولین مرحله این مبارزه وجود دارد، (همان مرحلهای که ما با ورود به کوههای سیرا مایسترا به فرماندهی فیدل کاسترو آغاز کردیم.) در این حالت ما معتقدیم شرایط کلی، ایجاد مراکز انقلابی را آسانتر میسازد، همچنانکه معتقدیم در برخی از کشورهای شرایط کیفی مساعدتری وجود دارد. در این مرحله ما بر دو عامل درونی که از مهمترین نتایج انقلاب کوباست، تاکید خواهیم کرد. نخستین عامل امکان پیروزی است. این امر به صورت مستقیم به امکان آغاز حرکت انقلابی اشاره دارد. حرکتی از روستا آغاز میشود و با قدرتمند کردن تودههای کشاورزان در جبهه نبرد، ارتش را شکل میدهد، این حرکت ضمن تصرف شهرها، شرایط درونی لازم برای به دست گرفتن قدرت را نیز فراهم میکند.
در حققت پیروان واقعی نظریه "استثنائی بودن" انقلاب کوبا افراد عجیبی هستند که انقلاب کوبا را حادثهای بی نظیر و بیهمتا در جهان میدانند. هیچ اشتباهی بالاتر از عقیده داشتن به این نظریه نیست. روشن است که پیروزی تودههای مردمی آمریکای لاتین در قالب نبرد چریکی ممکن است. نبردی که در آن، کشاورزان بنای نظام استعماری کهن را کاملاً ویران میکنند.
دومین عامل درونی که میتوان از آن سخت گفت این است که تودهها نه تنها به پیروزی ایمان داشته باشند، بلکه سرنوشت خود را نیز بدانند. آنها عمیقاً معتقدند که در کوتاه مدت تاریخ از آنها به بزرگی یاد خواهد کرد. آینده از آن ملت است، چرا که در آینده به زودی عدالت سر بر خواهد آورد و این مفهوم، شور انقلابی آمریکای لاتین را بیدار خواهد کرد.
میتوان از عوامل دیگری نیز یاد کرد که دارای شمول کمتری هستند و بسته به هر کشوری متفاوت خواهند بود. یکی از این عوامل مهم این است که استعمار کارگران در کوبا کمتر از اغلب کشورهای آمریکای لاتین بود. کسانی که میخواهند رنج روستائیان در دوران حماسی مبارزه ما را درک کنند، باید بدانند که تاثیر این رنجها بعد از حذف قدرت و انجام اصلاحات ارضی بر تسریع در تشکیل تعاونیها تا جایی است که کشاورزی که در آغاز ستون و هسته ارتش انقلابی بود، امروز به سیرا مایسترا بازگشته و با افتخار و تمایل بسیار صاحب زمین خود شده است.
بدون شک ویژگیهای متفاوتی در قاره آمریکا وجود دارد: چهره کشاورز آرژانتینی با چهره کشاورزی از پرو، بولیوی یا اکوادور متفاوت است. حال آنکه عشق به زمین همیشه در میان تمامی آنان موج میزند، این در حالی است که آنها با رنگ خود در آمریکا شناخته میشوند. از سوی دیگر با توجه به اینکه این افراد ساکنان از کشورهایی هستند که بیشتر از کوبا استعمار شده است، به احتمال زیاد آنها نیز به پا خواهند خواست.
واقعیت دیگر اینکه؛ ارتش باتیستا با تمامی عیوب خود، منظم بود. به گونهای که همه افراد آن، از سرباز ساده تا فرمانده، در بهرهکشی از ملت ماهر بودند. همه آنها مزدور بودند و همین امر باعث میشد تا دستگاه سرکوبگر منسجم باشد. اما تمامی ارتشهای قاره، از گروهی از افسران زبده در مقابل سربازانی بیتجربه به نام «گشتی» تشکیل شده است.
این سربازان هر ساله از سرزمینهای خود خارج میشدند و در همین زمان از دردهای روزانه بستگان خود باخبر میشدند و با چشم خود درد و ظلم اجتماعی را میدیدند. آنها اگر زمانی برای مبارزه با پیروان مذهبی اعزام میشدند که با گوشت و خون خود به صحت آن ایمان داشتند، ضربه سختی به قدرت تجاوزکارانه آنها وارد میآمد.
میتوان ضمن برخورد با سربازان به صورت مورد درخواست آنها، به تبیین عدالت و دلایل مبارزه ملت برای آنها پرداخت و به این صورت به نتایج سودمندی دست یافت.
مبحث پایانی
بعد از این بررسی سطحی درخصوص گفتگوهای انقلابی میتوان گفت: انقلاب کوبا در بردارنده عواملی «استثنایی» است که به این انقلاب ویژگیهای خاص به خود بخشیده است. همچنین انقلاب کوبا دارای عواملی مشترک با تمامی ملتهای آمریکا میباشد که به خوبی از ضرورت داخلی انجام این انقلاب پرده برمیدارد. معتقدیم شرایط جدیدی وجود دارد که شکلگیری حرکات انقلاب را آسان خواهند ساخت. از جمله این شرایط آگاهی تودهها به سرنوشت خود و آگاهی نسبت به ضرورتی معین است که تا حدی تحقق یافته است. اما همزمان شرایطی وجود دارد که آرمان تودهها مبنی بر حذف قدرت را سخت میکند، چرا که بورژواهای ملی دارای پیوند مستحکم با امپریالیسم هستند، این پیوند آنها را قادر میسازد به طورمستقیم با نیروهای مردمی وارد نبرد شوند.
روزهای سختی در انتظار آمریکای لاتین است. باید ضربات با قدرت و دوام همراه باشند به گونهای که درد آن احساس شود. نباید عقبنشینی کرد، بلکه باید با قدرت به پیش تاخت و هر تجاوزی را با مشت قویتر تودههای مردمی پاسخ گفت. این است راه پیروزی.
مترجم: علی عباسی
سایر بخش های کتاب:
بخش بیستم
بخش بیست و یکم
بخش بیست و دوم
انتهای پیام/