مقصر "شبهِ فاجعه" انتخابات قبلی، راهبران سلبریتی‌ها بودند نه خود آنها

مقصر "شبهِ فاجعه" انتخابات قبلی، راهبران سلبریتی‌ها بودند نه خود آنها

محسن ردادی معتقد است در انتخابات گذشته، سلبریتی‌ها کار خود را خوب انجام دادند؛ اگر نتیجه مطلوب نبود و به یک "شبهِ فاجعه" ختم شد نباید سلبریتی‌ها را بازخواست کرد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، سلبریتی‌ها در فضای رسانه‌محور کنونی نقشی کلیدی دارند و تغییر در کُنش‌های اجتماعی، سبک زندگی، پوشش و اولویت‌های فکری و فرهنگی جامعه، تابعی از رفتارهای این گروه است. اگرچه صاحب‌نظران در میزان این اثرگذاری و گستره و دامنه آن اتفاق نظر ندارند اما کمتر اندیشمندی است که منکر نقش سلبریتی‌ها بر کلیّت سبک زندگی و ترجیحات افراد در روش زندگی کردن و رجحان‌های آنها در انتخاب و شیوه‌های زندگی باشد.

برای بحث در این خصوص و بالأخص روشن‌تر شدن زمینه‌های حضور سلبریتی‌ها در عرصه‌ عمومی و فضای کنشگری سیاسی ـ اجتماعی، سراغ محسن ردادی، استادیار گروه مطالعات انقلاب اسلامی پژوهشکده فرهنگ و مطالعات اجتماعی رفتیم. ردادی در این گفت‌وگو تأکید می‌کند که اگرچه سلبریتی وسیله خوبی برای حرکت‌های اجتماعی است اما اغلب، راهبر و مدیر خوبی نیست و برای حصول به نتیجه مطلوب، قرار گرفتن مدیریت صحیح اجتماعی سیاسی در کنار سلبریتی‌ها می‌تواند راهگشا باشد. متن کامل گفت‌وگوی ما با او را در زیر می‌خوانید:

* آیا اساسا ورود سلبریتی‌ها را به عرصه عمومی و فضای کنشگری سیاسی ـ اجتماعی نظیر انتخابات، جمع‌آوری کمک‌های مردمی جهت کمک به زلزله زدگان و... را امر صحیحی می‌دانید و اگر چنین است چرا و اگر نه دلیل آن چیست؟

در مورد ورود سلبریتی‌ها به عرصه عمومی و فضای کنشگری سیاسی ـ اجتماعی از دو منظر می‌توان گفت‌وگو کرد. یکی از منظر هنجاری و دیگری از منظر توصیفی. از منظر توصیفی به این معنا است که آنچه در دنیا و ایران وجود دارد را به عنوان یک امر واقعی بپذیریم و توصیف کنیم. واقعیت این است که در ایران و در دنیا سلبریتی‌ها در فضای سیاسی و اجتماعی به صورت پررنگ حضور دارند. این یک واقعیت است. بنابراین توجه داشته باشیم که از یک امر محقَّق در حال صحبت هستیم. سلبریتی در ایران یک پدیده واقعی و پررنگ است و سلبریتی ایرانی نیز مثل تمام سلبریتی‌های دنیا در امور اجتماعی و سیاسی دخالت دارد و اصولاً ادامه حیات و بقای سلبریتی به نقش‌آفرینی در حوزه سیاست و اجتماع برمی‌گردد. اما از منظر دیگری هم می‌توان به موضوع نگاه کرد و آن نظرگاه هنجاری است. در این صورت این پرسش مطرح می‌شود که آیا حضور و فعالیت اجتماعی و سیاسی سلبریتی‌ها «صحیح» است؟ از منظر هنجاری به «بایدها و نبایدها» می‌پردازیم. به نظر می‌رسد که از این منظر هم حضور و فعالیت سلبریتی‌ها در عرصه سیاسی و اجتماعی، «نادرست» و ناپسند نیست. سلبریتی به افکار پراکنده جهت می‌دهد و این جهت‌دهی اگر در مسیر صحیح و مناسب صورت گیرد حتماً به نفع کل جامعه است. اگر سلبریتی به موقع و در جهت صحیح، نیروهای اجتماعی پراکنده را سامان دهد، به رشد و ارتقا می‌انجامد و اگر به درستی این کار را انجام ندهد، به تخریب اجتماعی و هنجارهای جامعه دامن می‌زند. جایی که سلبریتی‌ها نتوانسته‌اند نقش مناسب و مفیدی ایجاد کنند، زمانی است که به کلی رها شده‌اند. واقعیت این است که سلبریتی‌ها متفکر نیستند. سطح فکر و سواد آنها در حد متوسط جامعه است و نباید توهم این را داشته باشند که بهتر از هوادارانشان می‌فهمند. تنها مزیت سلبریتی‌ها این است که به شدت «مورد اعتماد» هواداران و گروهی از مردم هستند و تصمیم‌ها و نظرات سلبریتی‌ها بدون استدلال از سوی هواداران پذیرفته می‌شود. این یعنی اینکه اگر سلبریتی از جای درستی خط گرفته باشد و بر اساس عقل و اندیشه متفکرین اجتماعی راهنمایی شده باشد، می‌تواند در زمان کوتاه‌تر و به شکل مؤثرتری افراد جامعه را برای رسیدن به نتیجه مناسب بسیج کند. اما اگر خود دچار گیجی و آشفتگی باشد و بدون توجه به نظر کارشناسان و متفکران اجتماعی مسیری را نشان دهد، در این صورت به اقدامات ضد اجتماعی دامن می‌زند. در یک جمله، سلبریتی وسیله خوبی برای حرکت‌های اجتماعی است، اما اغلب، راهبر و مدیر خوبی نیست. اگر یک مدیریت صحیح اجتماعی سیاسی در کنار سلبریتی‌ها قرار گیرد، نتیجه خوب و مناسب خواهد بود.

این موضوع به خصوص در حوزه اجتماعی و امور خیریه مشهود است. در همه جای دنیا سلبریتی‌ها به شدت در حوزه بشردوستانه و امور خیریه فعال‌اند؛ بسیار بیشتر از سلبریتی‌های ایرانی. بدون وجود این افراد امکان جذب بسیاری از مشارکت‌های انسانی و خیریه وجود نخواهد داشت. بنابراین سلبریتی‌ها در توسعه امور خیریه و امور بشردوستانه خیلی مؤثرند. اما دنیا اغلب توانسته سلبریتی‌ها را جهت دهد و با مشورت مناسب، آنها را در مسیر درست قرار دهد. اما در ایران نه برای مدیریت سلبریتی‌ها تلاشی می‌شود و نه البته سلبریتی‌ها خیلی تمایلی به دریافت مشورت دارند. تصور آنها این است که وجود صدها هزار فالووِر، برای روشنفکر و متفکر بودن کافی است. در حالی که این دو،‌ یکی نیستند! این فالورها الزاماً جذب قدرت استدلال و فکر مُترقّی سلبریتی‌ها نشده‌اند. سلبریتی‌ها خود نیازمند مشورت و راهنمایی از اهالی فکر هستند.

*نقش سلبریتی‌ها در مشارکت مردم، انسجام اجتماعی، تغییر سبک زندگی و... چیست و آیا در یک تحلیل نهایی و عملگرایانه می‌توان عملکرد سلبریتی‌ها را به طور مشخص در انتخابات دوره گذشته ریاست جمهوری مثبت تلقی کرد؟

سلبریتی قدرت فراوانی دارد که می‌تواند در این دنیای بی‌نظم و آشفته، انسجام و نظمی ایجاد و نظرها را هم‌جهت کند. در واقع سلبریتی یک ژنراتور سرمایه اجتماعی است. با کنار هم قرار دادن افراد، می‌تواند یک نیروی اجتماعی به وجود آورد که این نیرو یک حرکت اجتماعی و سیاسی را به وجود می‌آورد. سلبریتی یک ذره‌بین است که افراد مختلف را به مثابه پرتوهای پراکنده نور خورشید در یک نقطه متمرکز می‌کند و می‌تواند یک حرارت متمرکز در نقطه کانونی به وجود آورد. سلبریتی باعث اقدام مشترک و جمعی می‌شود و این خیلی ارزشمند است.

در انتخابات گذشته، سلبریتی‌ها کار خود را خوب انجام دادند. اگر نتیجه مطلوب نبود و به یک شبهِ فاجعه! ختم شد نباید سلبریتی‌ها را بازخواست کرد. ایراد متوجه راهبرانی است که سلبریتی‌ها را بسیج کردند تا رأی خاصی از مردم بگیرند. همان‌طور که عرض کردم سلبریتی‌ها ابزار خوبی هستند ولی مدیران و راهبران خوبی نیستند. در این قضیه باید راهبران و سیاست‌گذارانی که سلبریتی‌ها را به خدمت گرفتند، سرزنش کرد.

*برخی معتقدند کالایی شدن و فردگرایی از مهم‌ترین نتایج و عوارض ظهور سلبریتیسم در جامعه است، آیا شما با این نگرش همدلی دارید و اگر چنین است آیا فکر نمی‌کنید که عملکرد رسانه‌ای کشور و بالاخص رسانه ملی به پدیده سلبریتیسم در جامعه دامن می‌زند؟

کالایی شدن، فردگرایی، سلبریتیسم و... همه از محصولات مدرنیته است. بنابراین سلبریتی خود محصول و نتیجه زندگی مدرن و جامعه ارتباطی است و به نظر نمی‌رسد که سلبریتیسم باعث کالایی شدن و فردگرایی بشود. برعکس، جامعه مدرن مملو از «جماعت تنها» توسط سلبریتی‌ها به هم پیوند می‌خورند و یک حرکت جمعی و نوعی پیوند اجتماعی به وجود می‌آورد. پس این پدیده چندان باعث تشدید فردگرایی نمی‌شود و ممکن است حتی باعث انسجام شود. بدون اینکه بخواهم جانب انصاف را رها کنم، صداوسیما در این دوره نقش بسیار مؤثری در شکل‌گیری پدیده‌ سلبریتی داشت. سلبریتی‌ها از اوایل دهه 1390 و با رواج شبکه‌های اجتماعی رشد و شکوفایی پیدا کردند. اما از اواسط دهه 1380 بود که صدا و سیما با «چهره‌سازی» زمینه ظهور سلبریتی‌ها را فراهم کرد. صداوسیما در آن زمان با بحران مخاطب روبرو بود و احساس می‌کرد در مسابقه با شبکه‌های ماهواره‌ای در حال باختن است. به همین دلیل دست به تولید سریال‌ها و برنامه‌های پُرخرج و «چهره‌محور» زد. در سال‌های قبل، صداوسیما اتفاقاً از شکل‌گیری چهره‌ها احتراز داشت و مانع از «چهره» شدن اشخاص در صداوسیما می‌شد. اما در این دوره، جذب مخاطب در اولویت قرار گرفت و با وجود آگاهی از آسیب‌ها و عوارض تولید «چهره»، برای جذب مخاطب بیشتر از تولید و بهره‌گیری از چهره‌ها به عنوان یک تاکتیک استفاده شد. به همین دلیل بود که در برنامه‌های مناسبتی دعوت از چهره‌های محبوب جامعه، خواننده‌های مشهور و سوپراستارها تبدیل به عادت شد. در این دوره مجری‌های مشهوری که هر کدام بعداً تبدیل به سلبریتی‌های دهه بعد شدند رشد و پرورش یافتند. بسیاری از سلبریتی‌ها را اگر بررسی کنیم، ریشه شهرت و معروفیتشان به «چهره» شدن در صداوسیما برمی‌گردد. پس به صورت جدی در این زمینه صداوسیما مؤثر بود.

*اظهارنظر غیرکارشناسی یک سلبریتی در خصوص مسائل و موضوعاتی که لزوماً در آنها تخصص ندارد چه عوارض و تبعاتی به دنبال دارد و آیا می‌توان و باید سلبریتی‌ها را در برابر مسائلی که ابراز نظر می‌کنند پاسخگو کرد؟

مشکل اصلی به اظهار نظر غیرکارشناسی سلبریتی‌ها برنمی‌گردد. مشکل اصلی به این برمی‌گردد که نقش‌ها را خلط می‌کنیم و انتظار زیادی از سلبریتی‌ها داریم و فکر می‌کنیم برای کاهش آسیب‌های پدیده سلبریتیسم باید به سخت‌ترین شکل ممکن سلبریتی‌ها را کنترل کرد. نباید از سلبریتی انتظار داشت مانند یک متفکر اجتماعی و سیاسی رفتار کند. نقش و سقف فکر سلبریتی همین است که می‌بینید. اگر سلبریتی محدود شود و آنها را ملزم کنیم که صرفاً در موضوع‌های دارای تخصص اظهار نظر کند، به تدریج فالورهایش را از دست می‌دهد و به عبارت دیگر سلبریتی می‌میرد. با مردن این سلبریتی، مردم به سراغ متفکرین و دانشگاهی‌ها نمی‌روند. بلکه به سراغ امثال افرادی می‌روند که با جملاتی از قبیل «جون دل برقراری عزیز؟!» تلاش می‌کنند راهنما و راهبر مردم شوند! پس نسبت به پاسخگو کردن سلبریتی‌ها (با ابزار احتمالاً قانون) مخالفم و معتقدم این سلبریتی‌کشی باعث می‌شود که مردم رو به سلبریتی‌هایی بیاورند که کمتر قابل کنترل‌اند و رفتار مخرّب‌تری برای اجتماع دارند.

*اگر بخواهیم از عوارض و آسیب‌های سلبریتیسم کمتر متأثر شویم و در عوض بهره‌های مفید اجتماعی از سلبریتی‌ها ببریم، چه باید بکنیم؟

به نظرمن دو کار باید انجام داد: اول سطح فکر و اندیشه مخاطبان و کاربران شبکه‌های مجازی را تقویت کرد. به عبارت دیگر سواد رسانه‌ای اشخاص را بالاتر برد. اگر مردم حداقلی از سواد رسانه‌ای داشته باشند، حرف‌های پَرت و نامربوط و غیرعقلانی سلبریتی‌ها نمی‌تواند آنها را بفریبد و امور سیاسی اجتماعی و فرهنگی خود را به سلبریتی‌ها بسپارند. فرهنگ فضای مجازی و سواد رسانه‌ای عمومی می‌تواند ابزار مناسبی در این زمینه باشد.

دوم راهبری مستقیم و غیرمستقیم سلبریتی‌ها توسط افراد متخصص و دانا است. اکنون سلبریتی‌ها رها شده‌اند و یا اینکه بیشتر توسط دستگاه‌های امنیتی راهبری می‌شوند. در حالی که سلبریتی‌ها باید از افراد صاحب فکر و اندیشه و دانشگاهیان خط بگیرند. سلبریتی‌ها باید آگاه شوند که داشتن یک مشاور فرهنگی یا اجتماعی به آنها کمک می‌کند که بهتر وظایف خود را به عنوان سلبریتی انجام دهند. این کار هم کاملاً در تعامل میان دستگاه‌های فرهنگی و سلبریتی‌ها باید شکل بگیرد. برخورد حقوقی و انتظامی با سلبریتی‌ها کمکی به حل موضوع نمی‌کند و نمی‌تواند سلبریتی‌ها را در خدمت منافع جامعه قرار دهد. اگر نظام سلبریتی‌سازی و مدیریت سلبریتی‌ها اصلاح و برقرار شود، حتماً این نهاد، تبدیل به یکی از مفیدترین و کارآمدترین ابزارهای اجتماعی خواهد شد.

انتهای پیام/ر

پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران