نگاهی به سیمای حضرت زهرا(س) در آثار بزرگان ادبیات/ «زنی چون فاطمه خیرالنساء کو؟»

نگاهی به سیمای حضرت زهرا(س) در آثار بزرگان ادبیات/ «زنی چون فاطمه خیرالنساء کو؟»

ادبیات فارسی در خود آثار درخشانی در وصف حضرت زهرا(س) دارد. شاعران در این آثار، فارغ از علقه مذهبی، به ساحت بانوی دو عالم عرض ارادت کرده‌اند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، هنر متعالی همواره در طول تاریخ رسانه‌ای برای انتقال مفاهیم و اندیشه‌های ناب معرفتی است و در میان تمام هنرها، شعر در جامعه ایرانی همواره بزرگترین رسالت را در این زمینه بر دوش داشته است. گواه آن هم می‌تواند ابیاتی باشد که واقعه‌ای را در دل تاریخ زنده نگاه می‌دارند و با ترسیم حقیقت، جبهه‌ حق و باطل را مشخص می‌کنند. شاعرانی که اینگونه شعر را باور کرده‌اند، همواره می‌کوشند از قریحه‌ خود در حساس‌ترین مواقع به بهترین نحو بهره ببرند و آثاری خلق کنند که بجا و تأثیرگذار باشد. نمونه‌ای از این دست از شاعران در خیل کاروان شعر و ادب این سرزمین کم نبوده و نیستند؛ شاعرانی که صداقت و حقیقت را به ثمن بخس معاوضه نکردند. 

در شعر فارسی کم نبودند شاعرانی که با چنین هدفی در میدان حاضر شدند و با هنرشان از دین و میهن خود دفاع کرده و آثار خود را در جهت حفظ دین، ترویج مکارم اخلاق، معرفت‌افزایی و ... قرار داده‌اند. از جمله این آثار، اشعاری است که در وصف حضرت زهرا(س) و بیان کرامات ایشان سروده شده است. شاعران در این بخش از آثار، فارغ از علقه مذهبی، به ساحت بانوی دو عالم عرض ارادت کرده‌اند.

از جمله قصاید خواندنی در این زمینه، «حکایت جهاز فاطمه(س)» در الهی‌نامه عطار است. عطار در این سروده، به ماجرای ازدواج حضرت زهرا(س) با امام علی(ع) و تهیه جهاز ایشان توسط رسول خدا، حضرت محمد(س)، اشاره می‌کند. عطار تلاش دارد ضمن بیان این حکایت، به سیره رسول خدا(س) و خاندان پاک ایشان در دور بودن از حب دنیا اشاره کند. در بخش‌هایی از این قصیده می‌خوانیم:

پس آنگه فاطمه نور پیمبر
بشد بر سر فکند آن کهنه چادر

پس آن نعلین را در پای خود بست
پس آن مسواک را بگرفت در دست

اُسامه گفت من آن کاسه آنگاه
گرفتم پس روان گشتم در آن راه

به پیش حجرهٔ حیدر رسیدم
ز گریه روی مردم می‌ندیدم

پیمبر گفت ای مرد نکوکار
چرا می‌گریی آخر این چنین زار

بدو گفتم ز درویشیِ زهرا
مرا جان و جگر شد خون و خارا

کسی کو خواجهٔ هر دو جهان است
جهاز دخترش اینک عیان است

ببین تا قیصر و کسری چه دارد
ولی پیغمبر از دنیی چه دارد

مرا گفت ای اُسامه این قدر نیز
چو باید مُرد هست این هم بسی چیز

چو پای و دست و روی و جسم و جانت
نخواهد ماند گو این هم ممانت

جگرگوشهٔ پیمبر را عروسی
چو زین سان است تو در چه فسوسی

شنودی حال پیغمبر زمانی
تو می‌خواهی که گرد آری جهانی؟

چو کار این جهان خون خوردن تست
چه گرد آری، که بار گردن تست

عطار در قصیده دیگری در الهی‌نامه و در ذیل قصیده «مسلمان شدن یهودی و حال او»، به ایام پس از رحلت نبی خدا(ص) و حالات حضرت زهرا(س) پس از این واقعه جانگداز اشاره می‌کند. هرچند حکایت درباره مردی یهودی است که از دمشق به شوق دیدار حضرت محمد(س) و یافتن حقیقت به مدینه آمده است، اما اشاراتی به حالات بانوی دو عالم پس از واقعه رحلت نیز دارد.

نکته جالب در سروده‌های شاعران کلاسیک این است که اکثر آنها اهل تسنن بودند اما با احترامی ویژه از حضرت فاطمه صدیقه(س) یاد می‌کنند. عطار نیز در حکایت «مسلمان شدن یهودی و حال او»، حضرت زهرا(س) را «خاتون بهشت» توصیف می‌کند:

علی گفتا که یارد شد بر او
که شد یکبارگی بسته در او

درین یک هفته سر در پیش دارد
که او از جمله حسرت بیش دارد

نمی‌گوید سخن از سوگواری
زمانی می‌نیاساید ز زاری

همه یاران در آن اندوه و محنت
شدند آخر بر خاتون جنّت

کسی آن در بزد بانگی برآمد
که ما را روز رفت و شب درآمد

که می‌کوبد در چون من یتیمی
بمانده در پس ژنده گلیمی

که می‌کوبد در چون من اسیری
نشسته بر سر کهنه حصیری

که می‌کوبد در چون من حزینی
گشاده مرگ بر جانم کمینی

بگفتند آنچه بود القصّه یکسر
چنین گفت او که حق گوید پیمبر

که آن ساعت که جان با دادگر داد
بزیر لب ازین حالم خبر داد

که ما را عاشقی می‌آید از راه
ولی رویم نه بیند آن نکوخواه

بدو ده این مرقّع، کین تمامش،
به نیکوئی ز ما برسان سلامش

مرقّع چون بدو دادند پوشید
چو بوی او بدو زد خوش بجوشید

چو بوی آن بصدقش آشنا خواست
مسلمان گشت وخاکِ مصطفی خواست ...

از دیگر قصاید خواندنی در وصف اهل بیت(ع)، قصیده‌ای است از سنایی با عنوان «دریغاگویی از نااهلی روزگار» که در دیوان او ثبت شده است. سنایی که پیشتاز در برخی از حوزه‌های شعر آیینی است و اولین شعر رضوی به نام او ثبت شده است، در قصیده حاضر نیز عرض ارادت خود را به خاندان وحی چنین بیان کرده است:

سراسر جمله عالم پر یتیم است
یتیمی در عرب چون مصطفا کو

سراسر جمله عالم پر ز شیر است
ولی شیری چو حیدر با سخا کو

سراسر جمله عالم پر زنانند
زنی چون فاطمه خیر النسا کو

سراسر جمله عالم پر شهید است
شهیدی چون حسین کربلا کو

سراسر جمله عالم پر امام است
امامی چون علی موسی الرضا(ع) کو ...

ناصر خسرو نیز در ابیات متعددی حضرت فاطمه(س) را شفیع روز حشر می‌داند:

رضوان به هشت خلد نیارد سر
صدیقه گر بود به حشر یارش

باکش ز هفت دوزخ سوزان نی
زهرا(س) چو هست یار و مددکارش

آن روز بیایند همه خلق و مکافات
هم ظالم و هم عادل بی‌هیچ محابا

آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمع
پیش شهدا دست من و دامن زهرا(س)

چون به حب آل زهرا(س) روی شستی روز حشر
نشنود گوشت ز رضوان جز سلام و مرحبا

پس پی آن پسران رو، پس از آن که تو را
پسران علی(ع) و فاطمه ز آتش سپرند ...

این نوع نگاه در شعر دیگر سرآمدان شعر فارسی نیز دیده می‌شود. به عنوان مثال، خواجوی کرمانی در وصف حضرت زهرا(س) می‌گوید:

به نور چشم پیمبر که نور ایمان بود
عقیق صفوت یاقوت شرع را کان بود

نبود هیچ به عذر احتیاجش از پی آن
که شمع جمع طهارت از او فروزان بود

از آن به وصلت او زهر شده لآلی
که از شرف قمرش در سراچه دربان بود

نگشت عمر وحی از «حی» فزون ز روی حساب
چرا که زندگی او به حی حنان بود ...

«حی»، به حساب ابجد عدد 18 است که دوران حیات حضرت فاطمه(س) را اشاره می‌کند، ضمن این که خواجو در ابیات دیگری، ام الائمه حضرت زهرا(س) را بر بالانشینان و کروبیان حرم قرب و قدس الهی رجحان و برتری می‌دهد:

منظومه محبت دهر و آل او
بر خاطر کواکب ازهر نوشته‌اند

دوشیزگان پرده‌نشین حریم قدس
نام بتول بر سر معجر نوشته‌اند...

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران