۱۳۱۵ روز در زندان‌های ساواک به روایت «عزت‌شاهی مشهد»/ کتابی که ادعای خاندان پهلوی را زیر سؤال می‌برد

1315 روز در زندان‌های ساواک به روایت «عزت‌شاهی مشهد»/ کتابی که ادعای خاندان پهلوی را زیر سؤال می‌برد

«پرده دوم» سندی است از یک شاهد عینی از وضعیت اجتماعی سیاسی مردم مشهد در دوران پهلوی. راوی در این کتاب خاطراتی را از شرایط زندانیان سیاسی و زندان‌ها نقل می‌کند که ادعاهای امروز خاندان پهلوی را زیر سؤال می‌برد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، انقلاب اسلامی را می‌توان از دریچه صدها عنوان کتابی که طی چهار دهه گذشته نوشته و منتشر شده است، دید و به چرایی قیام مردم ایران علیه رژیم پهلوی پی برد. توصیف اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مردم در طول دوره حکومت پدر و پسر پهلوی از لابه‌لای روایت‌های شاهدان عینی، پرده از حقیقتی کتمان‌نشدنی برمی‌دارد؛ حقیقتی که هر چند برخی رسانه‌ها تلاش دارند چهره‌ای دیگر و بزک‌شده از آن را نشان دهند.

کتاب «پرده دوم»، شامل خاطرات شفاهی محمدرضا شرکت توتونچی، از جمله این آثار است. کتابی که روایتگر خاطرات یکی از مبارزان پیش از انقلاب است. کتاب که به قلم نوید ظریف کریمی نوشته و توسط انتشارات راه یار به چاپ رسیده، راوی فراز و فرود زندگی شرکت توتونچی به عنوان یکی از فعالان مبارزه در دوره پهلوی است. خاطرات کتاب از دوران کودکی راوی آغاز می‌شود و کم‌کم به فضای سیاسی و اجتماعی پیش از انقلاب کشیده می‌شود. هرچند ظریف کریمی در کتاب «پرده دوم» خاطرات یکی از مبارزان انقلابی را روایت کرده است، اما مخاطب به صورت غیر مستقیم با فضای مبارزه در شهر مشهد، جریان‌های فعال سیاسی در آن ایام در این شهر، اقدامات و فعالیت‌های گروه‌های مختلف و ... آشنا می‌شود.

کتاب «پرده دوم» از چند منظر خواندنی است. نخست آنکه نویسنده در مقدمه کتاب ذکر کرده است که شرکت توتونچی را به دلیل دایره گسترده مبارزاتی و فعالیت‌هایش در شهر مشهد، می‌توان «عزت‌شاهی مشهد» خواند. همین مقدمه کافی است تا مخاطب علاقه‌مند به تاریخ شفاهی مجاب شود تا مخاطب راوی باشد که پس از چهار دهه می‌خواهد از دوران مبارزاتی خود سخن بگوید.

نکته دیگری که کتاب «پرده دوم» را خواندنی می‌کند، دایره ارتباطاتی است که شرکت توتونچی که البته در کتاب خود را توکلی توتونچی نیز معرفی می‌کند، با افراد و گروه‌های مختلف دارد. در خاطرات راوی از افرادی یاد می‌شود که جزو تأثیرگذاران انقلاب اسلامی بوده‌اند؛ از آیت‌الله خامنه‌ای که همسایه خانواده شرکت توتونچی در مشهد بودند و با نطق‌های آتشین خود در مسجد کرامت مشهد جزو چهره‌های سرشناس انقلاب به شمار می‌آمدند، تا ارتباط با دیگر گروه‌های سیاسی مانند مجاهدین خلق در پیش از انقلاب.

کتاب , انتشارات راه یار , ادبیات انقلاب اسلامی ,

نثر شیوا و دسته‌بندی کتاب نیز آن را خواندنی‌تر کرده است؛ دسته‌بندی کتاب به خصوص برای مخاطبانی که به شکل جدی تاریخ شفاهی را دنبال نمی‌کنند، به نوعی انتخاب شده که احساس کسالت را از بین می‌برد و گاه برای مخاطب نیز ایجاد پرسش می‌کند. نویسنده برای هر بخش از خاطرات راوی کتاب «پرده دوم» عنوانی را انتخاب کرده و با این روش، مخاطب را به سمت ادامه مطالعه سوق می‌دهد. گذشته از همه این‌ها، ارائه اطلاعات اضافی و جانبی در پاورقی کتاب نیز به مخاطب در درک حوادث کمک بیشتری می‌کند.

هرچند راوی کتاب «پرده دوم» پس از پیروزی انقلاب و به ویژه در دوران هشت سال دفاع مقدس نیز فعالیت چشم‌گیری داشت، اما خاطرات این اثر بیشتر متمرکز بر دوران مبارزاتی اوست؛ این بخش از خاطرات از واقعه مسجد گوهرشاد آغاز می‌شود و تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی ادامه می‌یابد؛ روزی که شرکت توتونچی از آن با عنوان «عالی‌ترین» روز عمرش یاد می‌کند.

شرکت توتونچی به واسطه بازداشت‌هایی که در دوران پهلوی داشت، هزار و 315 روز معادل سه سال و شش ماه را در ساواک مشهد، زندان اوین، زندان قصر و کمیته مشترک ضد خرابکاری تهران سپری کرد. او پس از پیروزی انقلاب، در کمیته مشغول به فعالیت شد. خاطرات شرکت توتونچی در هر دو این مراحل از زندگی خواندنی است. شکنجه‌ها، نحوه بازجویی، افرادی که در زندان‌ها به دلیل اعتراض به وضع موجود حاضرند، سرگذشت و سرنوشت بازجوها از جمله ناهیدی، سرنوشت عوامل وابسته به رژیم پس از پیروزی انقلاب، برخی از بازاری‌ها و روحانیونی که وابسته به دربار بودند و ... از جمله نکاتی است که به صورت مفصل به آن پرداخته شده است.

«پرده دوم» سندی است از یک شاهد عینی از وضعیت اجتماعی سیاسی مردم مشهد در دوران پهلوی. راوی در این کتاب خاطراتی را از شرایط زندانیان سیاسی و زندان‌ها نقل می‌کند که ادعاهای امروز خاندان پهلوی را زیر سؤال می‌برد. نویسنده نیز با هوشیاری کامل، بدون شاخ و برگ دادن به روایت‌های شرکت توتونچی، از خط قرمز تاریخ عدول نکرده است.

در بخش‌هایی از این کتاب می‌خوانیم:

کابل را به کف پا می‌زدند، قلب آدم تکان می‌خورد. من موقع کابل خوردن دندان‌هایم را روی هم فشار می‌دادم. آنقدر به دندان‌هایم فشار آوردم که یکی‌یکی شکست و به تدریج همه دندان‌هایم ریخت. شکنجه آپولو هم سخت بود، ولی نسبت به بقیه شکنجه‌ها می‌توانم بگویم خوب بود و همه‌اش دعا می‌کردم فقط همین شکنجه باشد.

بدترین شکنجه برای من آویزان کردن صلیبی بود؛ همان کاری که ناهیدی در مشهد هم با من کرد و خودمم باورم نمی‌شد که آن شب زنده بمانم. آن شب حدود پنج ساعت مرا شکنجه کردند. بعدها یکی از بچه‌ها به من گفت: «وقتی می‌رفتی مثل شیر بودی، ولی روز بعد که برگشتی، مثل پیرمردها کمرت خم شده بود». کاری با من کرده بودند که در عرض چند ساعت کمرم خم شود.

انتهای پیام/  

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران