بزرگداشت حاج ملاهادی سبزواری| ضرورت تصحیح دوباره دیوان حکیم سبزواری

بزرگداشت حاج ملاهادی سبزواری| ضرورت تصحیح دوباره دیوان حکیم سبزواری

آن چه تاکنون با نام تصحیح دیوان حاج ملّاهادی سبزواری چاپ شده است، درخور اعتماد نیست و نواقص و نارسایی‌های هرکدام از این چاپ‌ها به حدی است که لزوم تصحیح دوباره دیوان را گریزناپذیر می‌کند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، حاج ملاهادی سبزواری در سال 1212ق در شهر سبزوار دیده به جهان گشود. در هفت‌سالگی پدرش را از دست داد و سرپرستی او را پسر عمه‌اش ملاحسین سبزواری بر عهده گرفت. در سن 10 سالگی به همراه ملاحسین سبزواری راهی مشهد شد و حدود 10 سال در حوزه علمیه مشهد و تحت تربیت مستقیم ملاحسین سبزواری مشغول تحصیل بود. بعد از مدتی برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه اصفهان رفت و مدت هشت سال در آنجا ماند.

بعد از بازگشت از سفر حج، وقتی از راه بمبئی وارد ایران شد و به کرمان رسید متوجه ناامنی راه‌ها و جاده‌ها شد به گونه‌ای که هیچ قافله‌ای جرئت رفت و آمد نداشت. به همین دلیل، تصمیم ‌گرفت در کرمان بماند.

او که یک فیلسوف و فقیه و اصولی بزرگ بود به صورتی ناشناخته به حوزه علمیه معصومیه رفت و به مدت سه سال به عنوان دستیار خادم آن مدرسه و به صورتی ناشناخته به طلاب علوم دینی خدمت می‌کند! تا مدتی که در آن مدرسه بود به گونه‌ای رفتار کرد که هیچ طلبه‌ای متوجه نشد که او سواد دارد! چه رسد به اینکه بداند او یک استاد بزرگ فقه و فلسفه است.

بعد از سه سالی که در کرمان بود، راهی سبزوار شد و چهل سال پایانی عمر خود را در سبزوار ماند و یک زندگی زاهدانه را در پیش گرفت.

در کنار فعالیت‌هایی که برای امرار معاش می‌کرد، حوزه علمیه بزرگی را پایه‌گذاری کرد.

خود وی روزانه چهار ساعت با جدیت و حرارت به کار تدریس مشغول بود و جز ساعات اندکی که صرف کسب درآمدی جزئی برای امرار معاش می‌کرد بقیه ساعات روز را به تحقیق و تألیف و تربیت شاگردان می‌پرداخت.

شهرت و آوازه او نه تنها ایران بلکه در مناطقی خارج از ایران هم پیچیده شد. خیل عظیمی از جویندگان حکمت از سراسر ایران روانه سبزوار شدند تا از پرتو وجود این حکیم بی‌نظیر دوران بهره‌مند شوند.

در دانش اصول فقه شاگردان بزرگی چون آخوند کاظم خراسانی صاحب کفایه الاصول را تربیت کرد و در عرفان و اخلاق شخصیت بزرگ و تاریخ سازی مثل ملاحسینقلی همدانی نیز مدتی در محضر او به تلمذ پرداخت.

فلسفه , شعر ,
تندیس حاج ملاهادی سبزواری اثر حسین ماستیانی - نصب شده در میدان حکیم سبزواری شهر سبزوار

افزون بر این که منطق ارسطویی و حکمت متعالیه را در دو کتاب "لئالی المنتظمه" و "غرر الفرائد" به قالب نظم درآورد [البته خود وی نیز نخستین شارح آن اشعار شد!]؛ حاج ملاهادی سبزواری قریحه شعری هم داشت و دیوان شعری از خود به جای گذاشت که دربردارنده نکته‌های ظریف و زیبای عرفانی، فلسفی، حکمت و وجد و شور و حال است و تاکنون چندین بار به چاپ رسیده است.

با این همه تاکنون تصحیحی سازگار با معیارهای علمی تصحیح از اشعار او صورت نگرفته است و همین موجبی شده است که برخی به دیده تحقیر در برخی سروده‌های عرفانی نغز آن "حکیمِ عاشق" بنگرند.

به طور نمونه احمدحسین شریفی، سرپرست موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، معتقد است: "اشعار فارسی حاجی سبزواری در یک سطح و سیاق نیستند. هم اشعار بلند و پرمغز و ادیبانه‌ای دارد و هم اشعاری که از ارزش ادبی چندانی برخوردار نیستند". اما عباس محمدیان، عضو هیئت علمی دانشگاه حکیم سبزواری و نویسنده کتاب "حکیم عاشق" (سیری در اندیشه‌های حکمی و عرفانی حکیم سبزواری)؛ با این دیدگاه هم‌دل نیست.

او می‌گوید: آن چه تاکنون با نام تصحیح دیوان حاج ملّاهادی سبزواری چاپ شده است، درخور اعتماد نیست؛ زیرا اشکالات فراوانی دارد که من برخی از آن‌ها را در کتاب خودم ذکر کرده‌ام؛ درنتیجه لزوم تصحیح دوباره دیوان گریزناپذیر است. بدیهی است تا زمانی که متنی منقّح و نزدیک به متن منظور شاعر، از اشعار فارسی آن فیلسوف نامدار در دست نداریم نمی‌توان به داوری‌ها در خصوص وزن و جایگاه اشعار وی اعتبار بخشید.

وی در گفت‌وگوی کوتاهی با تسنیم، ضمن اشاره به چاپ‌های موجود از دیوان اشعار حاج ملاهادی سبزواری تأکید می‌کند: در هیچ یک از این چاپ‌ها، روش کار مشخص نیست و بر خواننده و پژوهشگر مبهم است که مصحّحان براساس کدام نسخه یا نسخ، کار تصحیح را انجام داده‌اند؛ بعضی از این چاپ‌ها (همانند چاپ حسن امین) نیز کاملاً ذوقی است. می‌خواهم بگویم نواقص و نارسایی‌های هرکدام از این چاپ‌ها به حدی است که لزوم تصحیح دوباره دیوان را گریزناپذیر می‌کند.

یکی از غزلیات خوش‌قالب و بلندمحتوا و عارفانه او که به استقبال از غزل پرمحتوای حافظ (روشن از پرتو رویت نظری نیست که نیست/ منّت خاک درت بر بصری نیست که نیست) سروده شده است، عبارت است از:

شورش عشق تو در هیچ سری نیست که نیست
منظر روی تو زیب نظری نیست که نیست

ز فغانم ز فراق رخ و زلفت به فغان
سگ کویت همه شب تا سحری نیست که نیست

نه همین از غم او سینه ما صد چاک است
داغ او لاله صفت بر جگری نیست که نیست

موسی‌ای نیست که دعوی انا الحق شنود
ورنه این زمزمه ‌اندر شجری نیست که نیست

گوش اسرار شنو نیست وگرنه "اسرار"
برش از عالم معنی خبری نیست که نیست

"اسرار" تخلص شعری حاجی سبزواری است. وی سه ساعت مانده به غروب 28 ذی‌الحجه سال 1289 قمری در سن 77 سالگی درگذشت. پیکر او پس از تشییع، در بیرون دروازه سبزوار (دروازه نیشابور) که امروزه به فلکه زند معروف است، به خاک سپرده شد.

ملامحمد کاظم ابن آخوند ملامحمدرضا سبزواری، از شاگردانش به رمز در تاریخ وفاتش چنین سروده است:

"اسرار" چو از جهان به در شد
از فرش به عرش ناله بر شد

تاریخ وفاتش ار بجویی
گویم "که نمرد، زنده‏‌تر شد"!

(در بیت دوم، جمع حروفِ عبارت "که نمرد، زنده‏‌تر شد" به حساب ابجد برابر 1289 قمری است یعنی سال وفات حاجی).


انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران