روایت تسنیم از بیماری که امام رضا(ع) ‌خواسته‌اش را ‌اجابت کرد


روایت تسنیم از بیماری که امام رضا (ع) ‌خواسته‌اش را ‌اجابت کرد

گروه استان‌ها ـ زهره یکی از بیماران پروانه‌ای است که در آتش این بیماری می‌سوزد و تاکنون به مشهد مقدس و پابوسی امام رضا(ع) نرفته است ‌اما این روزها امام رضا خواسته‌اش را اجابت کرده است و قرار است از ۲۰کیلومتری مرز افغانستان راهی مشهد شود.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از بیرجند، خبری از امکانات دنیای مدرن نیست، سادگی و محرومیت را می‌توان در چهره‌های معصوم مردمانش به‌روشنی یافت، خانه‌هایشان دیوار و سقفی از جنس سنگ، چوب و خار و خاشاک دارد و در تابستان از گرما و در زمستان از سرما می‌سوزند.

خشکسالی‌های پیاپی کمرشان را شکسته است اما این همه ماجرا نیست این تنها بخشی از مشکلات زهره و اهالی روستایی در 20کیلومتری مرز ایران و افغانستان واقع در خراسان جنوبی است.

جاده دسترسی به روستا خاکی است و پر از دست‌انداز که گویی سوار بر تاب هستی تاب‌سواری می‌کنی. در اینجا برخی از روستاها از نعمت برق هم محروم‌اند و دیدگانشان با طلوع خورشید روشن می‌شود. کودکان و دانش‌آموزان این منطقه با اتاق خواب، مطالعه و اسباب‌بازی غریبه‌اند و کلاس‌هایشان در کانکس‌های بی‌روح آهنی برگزار می‌شود.

آب آشامیدنی سالم، آرزوی اهالی این منطقه است و آنها از کمترین امکانات بهداشتی بهره نمی‌برند و در سختی روزگار سپری می‌کنند.

همه اینها تنها بخشی از زندگی پر از مشغله و درد زهره است. پرده اصلی زندگی زهره وقتی غم‌انگیزتر می‌شود که او سالها از بیماری خاصی رنج می‌برد.

تمام تنش پوسته پوسته شده، دندان‌هایش خراب شده و افتاده، موهایش ریخته و زخم‌هایش عفونت کرده است، آری او یک بیمار پروانه‌ای است که زندگی پر از درد و التهاب دارد.

ظاهرش پر از زخم اما باطنش سفید و بی‌کینه است، درد زیادی می‌کشد اما عادت به گلایه ندارد چرا که سختی روزگار او را صبور کرده است، آرام است اما پر از درد و اندوه، دردی جانکاه که هر لحظه و هر ثانیه جسم کوچک و نحیفش را می‌آزارد.

زهره مبتلا به بیماری پروانه‌ای است و همانند پروانه‌ای در شمع بیماری هولناکش می‌سوزد و ماجرا جایی تلخ می‌شود که به هرچیزی برخورد می‌کند زخم‌هایش تشدید می‌شود. غذا که می‌خورد زبان و گلویش زخم می‌شود و غذا در گلویش می‌ماند.

او زندگی‌اش را این‌گونه روایت می‌کند: "از روزی که خودم را به‌یاد دارم درگیر بیماری پوستی به‌نام بیماری پروانه‌ای هستم، فاصله روستای ما با بیرجند زیاد است و در روستایی خشک و کویری زندگی می‌کنیم. بیماری‌ام سراسر درد است و بدنم به هرکجا که برخورد می‌کند زخم‌هایم پر از خون و عفونت می‌شود. هوا که رو به گرمی می‌رود گویی زندگی برایم جهنم می‌شود چرا که وقتی لباس‌ها بر تنم می‌چسبد باعث عفونت می‌شود. زندگی برایم به‌سختی می‌گذرد و شبها وقتی خانواده به خواب می‌روند اشک امانم نمی‌دهد و تنها با ذکر و نام امام رضا(ع) دلم آرام می‌گیرد".

نگاه به دست‌ها، دندان‌ها و صورتش که می‌اندازی به‌گمانت سن‌وسالش زیاد است اما او فقط 29 سال سن دارد و سه سال است که ازدواج کرده است و حاصل این ازدواج دو فرزند سالم است.

وقتی از او می‌پرسم "فقط در خواب و بیداری با امام رضا(ع) صحبت می‌کنی؟"، سری تکان داد و اشک امانش نداد، با کنج چارقد قرمزی که بر سر دارد اشکش را پاک می‌کند دوباره راه گلویش تنگ‌تر می‌شود، کمی سکوت می‌کند، علتش را که جویا می‌شوم می‌گوید: امام رضا را خیلی دوست دارم. عاشق امام رضا هستم و تاکنون به مشهد نرفته‌ام و تنها در تلویزیون همسایه چند بار عکس گنبد و بارگاه امام رضا(ع) را دیده‌ام.

زهره بیش از سنش سختی کشیده و از دوران کودکی با وجود داشتن پدر اما با درد بی‌پدری و نداری بزرگ شده است و همراه با بزرگ‌شدنش بیماری‌اش نیز با او بزرگ شد.

بعد از ازدواج تنها امیدش همسر و دو فرزندش است اما او مادر است و نمی‌تواند ببیند فرزندانش هم در سختی باشند و مشکلات را با وجود بیماری‌ بر تن می‌خرد.

با وجود بیماری، بیکاری و نداری تنها آرزویش زیارت حرم امام رضا(ع) است و دوست دارد با فرزندانش به زیارت امام رضا(ع) برود و شفایش را از او بخواهد.

در حالی که او در ذهن و خیال خود با امام رضا(ع) نجوا می‌کرد یاد قراری افتادم که آخر ماه سفری سه‌روزه به مشهد باید داشته باشم. تصمیم گرفتم سفری را که قرار بود به مشهد بروم به زهره هدیه دهم. زهره با شنیدن این خبر خیلی خوشحال شد و برایم خیلی دعا کرد، من هم از خوشحالی او خوشحال بودم.

انتهای پیام/254ش+

 

پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon