مواجهه دو دشمن سابق در مسیر اربعین

مواجهه دو دشمن سابق در مسیر اربعین

نویسنده کتاب «رومی روم» ما را به شنیدن قصه دو راوی میهمان می‌کند. دو مرد پا به سن گذاشته که رازهایی در سینه دارند که هنوز وقت آشکار کردنش فرا نرسیده است.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، کتاب «رومی روم»، نوشته حسین زحمتکش است که اخیراً توسط چاپ و نشر بین‌الملل روانه بازار کتاب شده است. کتاب، روایتی است متفاوت از اربعین و زوار اباعبدالله الحسین(ع). در داستان این کتاب، «حاج ارسلان»، رزمنده دوران دفاع مقدس که از اول تا آخر جنگ (از ایستگاه هفت آبادان تا عملیات مرصاد)، در صحنه نبرد حضور داشته، الان در اواخر دهه 90 (سال 1398 هجری شمسی) شصت و چند سال سن دارد و تصمیم می‌گیرد برای برآورده کردن نذرش، عازم راهپیمایی اربعین شود.

از دیگر سو نیز کهنه‌سربازی به اسم «برزان الخزرجی» از رژیم بعث عراق، اکنون توبه کرده و به خدمت زوار امام حسین(ع) درآمده‌است. زندگی این‌ دو به‌نوعی در واپسین روزهای جنگ با هم تلاقی پیدا می‌کند. جنگ به پایان رسیده، رابطه ایران و عراق ترمیم یافته و پیاده‌روی اربعین دوباره احیا شده‌است. حالا این دو نفر دوباره سر راه هم سبز می‌شوند و همدیگر را می‌شناسند. هر دو از هم کینه به دل دارند و اگر شرایط مساعد باشد، بدشان نمی‌آید که زهرشان را به یکدیگر بریزند.

سعیده شبرنگ، پژوهشگر تاریخ شفاهی، در یادداشتی به معرفی این اثر از زحتمکش پرداخته است. یادداشت او را می‌توانید در ادامه بخوانید:

در سال‌های پس از سقوط صدام و بازگشایی راه سفر به عتبات، و مخصوصاً پس از همه‌گیرشدن رسم پیاده‌روی ایام اربعین، یکی از سؤالاتی که همیشه ذهنم را به خود مشغول کرده این بود که دو ملت، بعد از هشت سال نبرد و ایستادن در مقابل یکدیگر و تحمل تبعات پس از جنگ، اکنون چگونه می‌توانند تا این اندازه دوست و برادر و همراه و هم قدم باشند؟ دیدن تصاویری از دعوت اهالی عراق که زائران ایرانی را به مواکب و منازل خود فرامی‌خوانند و صوت «هلا بزوار» سر می‌دهند، برایم همیشه سؤال‌برانگیز بود.

اینکه آن دشمنی و خصومت، چگونه به این رفق و اخوت رسید؟ کدامِ ما روزهای نه‌چندان دورِ نبرد را فراموش کرده‌ایم؟ زخم‌های به‌جامانده از دوران جنگ تحمیلی، برای بسیاری از ما، نزدیک و آشناست. مسلم است که در میان خیل ارادتمندان و مشتاقانی که هرساله به سفر عتبات و زیارت اباعبدالله علیه‌السلام و پیاده‌روی اربعین می‌روند، جانبازان و ایثارگران و خانواده‌های شهدای دفاع مقدس بسیارند؛ کسانی که یادگاری از روزهای جنگ همیشه با آنهاست و یا زخمی از آن روزگار، بر دلشان جراحتی عمیق بر جا گذاشته است.

«رومی روم» رمانی است که نویسنده‌اش به سراغ همین موضوع خاص رفته است؛ مواجهه یک جانباز ایرانی با یک افسر عراقی در پیاده‌روی اربعین. قصه از کنار یک عمود در مسیر پیاده‌روی و با صوت «هلابیکم» آغاز می‌شود و ما را با خودش به گودالی در مرز ایران و عراق سال 67 می‌برد. به اتفاق یک جانباز ایرانی و خانواده‌اش راهی سفر پیاده‌روی اربعین شده و شب میهمان خانه مردی عراقی می‌شویم که در پایان جنگ تحمیلی، به اسارت ایران درآمده بود و حالا سال‌هاست در خدمت به زائران مشایه نذرش را ادا می‌کند.

حسین زحمتکش زنجانی، نویسنده «رومی روم» در 10 فصل، ما را به شنیدن قصه دو راوی میهمان می‌کند. دو مرد پا به سن گذاشته که رازهایی در سینه دارند و هنوز وقت آشکار کردنش فرا نرسیده است. ما را از فروشگاهی زنجیره‌ای در تهران دهه 60 به پایگاه منافقین در عملیات مرصاد (فروغ جاویدان) می‌برد، و از آنجا به قهوه‌خانه‌ای در تصرف داعش که دختران و زنان ایزدی به اسارت گرفته را به مزایده گذاشته‌اند. از کتاب‌فروشی کوچک انتهای یک کوچه بن‌بست در شارع متنبی تا موکبی در عمود 338 جاده نجف کربلا. از قدم‌زدن‌های عاشقانه در بغداد تا حیرت و سردرگمی در بین‌الحرمین.

با پیش رفتن داستان، هرچند به روابط میان شخصیت‌ها و وقایع و ماجراها پی می‌بریم، اما درست در لحظه‌ای که فکر می‌کنیم پازل در حال تکمیل است، گرهی جدید در قصه می‌افتد که روی پیش‌بینی مخاطب خط بطلان می‌کشد. این هنر نویسنده را تا فصل پایانی می‌توان دنبال کرد و غافلگیر شد. او خوب بلد است تکه‌های پازلش را چگونه به مخاطب بدهد که تا آخرین صفحات هم برگی برای رو کردن در دستش مانده باشد.

هرچند به نظر می‌رسد قصه بعضی از شخصیت‌ها مثل «فرانک» و «ابو حنیف» و «مریم»، ناتمام مانده، اما پرونده برخی از آنها مثل نورما نیز در لحظه به اوج رسیدن داستان، بسته شده است. منطق قصه نیز در بعضی از فصل‌ها به‌مقتضای فضای معنوی داستان، کم‌رنگ می‌شود و استنتاج‌های قلبیِ شخصیت‌ها جای آن را می‌گیرد.

زحمتکش در خلال روایت قصه، از تکنیک هم غافل نبوده و در فضاسازی و شخصیت‌پردازی، به جزئیات دقت کرده است. توصیف بغداد، رستوران‌ها، غذاهای عربی، شوارع و کتاب‌فروشی‌ها، باورپذیر هستند. استفاده از ترانه‌های کاظم الساهر و نوحه‌های ملا باسم کربلایی را هم باید به حساب هوشمندی نویسنده گذاشت. با اینکه راوی در هر فصل عوض می‌شود و حتی نحوه روایت و نوع استخدام عبارات و واژگان هم به اقتضای این چرخش راوی تغییر می‌کند، اما انسجام کار از دست او خارج نشده و خبری از شلوغ‌کاری و شلختگی در اثر نیست.

نویسنده به‌شدت از شعارزدگی اجتناب کرده و سعی کرده غیرمستقیم و استعاری و نمادین، انتقال معنا کند. در بحبوحه جنگ شخصیت داستان را به نماز می‌ایستاند تا به یاد بیاورد که جز با یاد خدا دل‌ها آرام نمی‌گیرد. در آخرین روز ماه مبارک رمضان، آیات ابتدایی سوره ملک را مقابل شخصیتش می‌گشاید تا پیش درآمدی باشد برای غافلگیری مخاطب در چند صفحه بعد؛ حی علی خیر العمل را زمزمه وار بر لب برزان جاری می‌کند و سیگار را رفیق سفرهای او.

دوگانگی‌های موجود در شخصیت‌ها، صرفاً در سطح نیست. تقابل‌های ظاهری آنها ما را به درگیری‌هایی در عمق می‌رساند و همین چالش‌هاست که تعلیقِ داستان را به لایه‌های زیرین می‌برد.

«رومی روم» فقط ماجرای تقابل برزان و رومی نیست، قصه همه ماست. قصه فراموش نکردن جراحت‌ها. قصه تغییر و تحول از جنسی دیگر. قصه قوی شدن و بخشیدن. چشیدن لذت عفو در سایه رسیدن به سکون و آرامش؛ زیر پرچمی مقدس که همه ما را با گذشته‌های عجیب و اختلافات و خصومت‌هایمان، یکرنگ و همدل و برادر می‌کند.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران