خانی: دغدغه‌ام در «صور سکوت» شناخت دنبای یهود و مسئله موعود از نگاه آنان بود

خانی: دغدغه‌ام در «صور سکوت» شناخت دنبای یهود و مسئله موعود از نگاه آنان بود

محمدقائم خانی نویسنده کتاب «صور سکوت» در نشست نقد و بررسی کتاب گفت:‌ این دغدغه برای من وجود داشت که مسئله موعود از نگاه یهودیان را دنبال کنم‌، اینگونه شد که شناخت دنیای یهود برای من یک مسئله ویژه شد تا چنین طرحی در بیندازم.

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم‌، رمان «صور سکوت» نوشته محمدقائم‌ خانی از انتشارات شهرستان ادب در سال 1400 منتشر شده است،‌ این رمان که به عنوان نامزد نهایی پانزدهمین دوره جایزه جلال انتخاب شد، روایت  راحیل فرزند خانواده‌ای بزرگ و نامدار یهودی است که به دنبال جستجوی مادما و منجی یهود به حجاز سفر می‌‌کند. چرا که خبر ظهور منجی را در حجاز شنیده است. اما او زمانی به حجاز می‌رسد که پیامبر(ص) رحلت کرده است و حالا راحیل به شک می‌افتد که آیا پیامبر همان منجی یهود است و اگر واقعا او همان منجی است چرا بزرگان کنشت در برابر ظهور او سکوت کردند...

جلسه نقد رمان صور سکوت نوشته محمدقائم خانی با حضور علی‌اصغر عزتی‌پاک و برخی از نویسندگان دوره نخست مدرسه رمان مؤسسه شهرستان ادب برگزار شد. در بخش  نخست گزارش این نشست،‌ نویسندگان و منتقدان در عین اینکه از زبان پیچیده کتاب انتقاد کردند،‌ دایره واژگانی وسیع نویسنده را ستودند. همچنین علی‌اصغر عزتی پاک رویکرد نویسنده در این کتاب را یک رویکرد تمدنی و فرهنگی دانست.

بخش دوم این نشست به شرح ذیل است:

علیرضا نعمت‌‏الهی در ادامه این مراسم با اشاره به سخنان عذرا موسوی درباره آوارگی شخصیت راحیل در «صور سکوت» گفت:‌ اتفاقاً من این آوارگی را دوست داشتم. در خود قرآن هم آمده که این قوم باید آواره بشوند. در صحرای سینا هم آواره شدند و حتی فیلم‌‏سازهای وابسته به جریان فکری یهود نیز اذعان دارند که ما آواره هستیم. برای نمونه در فیلم «پیانیست» این آوارگی نشان داده شده است. آوارگی راحیل، با وجود اینکه حتی اگر کس و کار هم داشته باشد، شبیه یک نفرین الهی است که همیشه دامن‏شان را گرفته. خودشان به همین بهانه بود که بنیان صهیونیزم را گذاشتند، که ما نمی‌‏خواهیم آواره باشیم، می‏‌خواهیم سرزمین و خانه داشته باشیم.

وی با اشاره به سخنان عزتی پاک درباره بحث زبان نیز گفت:‌ اگر بخواهیم در داستان صور سکوت، زبان 1400 سال پیش را بیاوریم چطوری باید بنویسیم؟ زبان ما اصلاً فارسی نبوده، نوشتار ما این‌طور نبوده. ما ناچاریم با تکنیک‌‏ها و ترفندهایی نشان بدهیم که این قصه قدیمی است. این هیچ راهی ندارد جز اینکه از همان اصطلاحات خاص که گفته شد استفاده کنیم تا بتوانیم قدیمی بودن فضای داستان را القا کنیم.

ثابتی:  شروع رمان از نقاط قوت است

زهراسادات ثابتی دیگر نویسنده این نشست نیز از جمله نویسندگانی بود که از جذابیت ابتدایی رمان سخن گفت و افزود:‌ شروع رمان یکی از نقاط قوتش بود. من را خیلی خوب به دام انداخت و وادار کرد که به خواندن ادامه بدهم و هرچه جلوتر رفتم متوجه شدم که آن صحنه آغازین درگیری ابراهیم با مار، در واقع پیش‌‏آگاهی خوبی بود و متناسب با فضا و موقعیت طراحی شده بود. البته در بخش نخست رمان مکث زیادی وجود دارد  و اندکی مبهم است و سخت می‏‌شود با آن ارتباط برقرار کرد. در عین حال که زبان همه‌چیز را خیلی جزئی توصیف می‏‌کند و می‌‏تواند یک موقعیتی را پیش چشم من بسازد، اما نکته اصلی صحنه که باید چراغی برای مخاطب باشد تا با کمک آن بتواند وارد صحنه دیگر بشود، اتفاق نمی‌‏افتد. این ویژگی در بخش اول و دوم بسیار زیاد بود، اما به مرور در بخش دوم و سوم کمتر شد.

زبان خود به تنهایی تعلیق و کشش را بوجود می‌‏آورد

وی ادامه داد:‌ البته من با نثر و زبان اثر، ارتباط خوبی برقرار کردم و بسیار آن را پسندیدم. زبان خود به تنهایی تعلیق و کشش را به‌وجود می‌‏آورد، حتی اگر در برخی قسمت‌ها ماجرا دیگر آن تعلیق را نداشت و از ریتم می‌‏افتاد، این زبان بود که به داد مخاطب می‌رسید.

نویسنده داستان «صدیق» تصریح کرد:‌ «صور سکوت» ماجرای پذیرش یا عدم پذیرش پیامبر به عنوان موعود از طرف قوم یهود بود. پس شاید بتوانیم عنوان آن را به نوعی رمان تاریخی بگذاریم. نکته من دقیقاً همین‌جا است که زمان به عنوان یک عنصر می‌‏توانست تاحدودی بار تاریخی بودن را در عین حال که رسانا است به دوش بکشد؛ اما در بخش‌هایی از داستان، این تاریخی بودن داستانی نشده بود. موضوع تاریخی به کمک داستان بسط داده نشد و تمرد تاریخی قوم یهود برای من به روشنی به تصویر کشیده نشد. عیار داستانی رمان در بخش‏‌هایی پایین آمده بود. رمان برای من سه بخش بود. بخش اول مربوط به ابراهیم بود. بخش دوم که در واقع یک بخش فرعی محسوب می‌‏شد، ماجرا را از نگاه شام دنبال می‌کرد. بخش آخر هم که ماجرای راحیل بود. برای من سؤال این بود که آیا نویسنده نمی‌توانست بخش اول را در همین بخش راحیل بگنجاند؟ می‏‌خواهم بگویم در بخش‏‌هایی از کتاب، حتی اگر زبان داستانی و لحن نمایشی‌ بود، روایت داستانی وجود نداشت. 

وی گفت:‌ یک بخش‌‏هایی هم از تاریخ آمده که نویسنده به راحتی از آن عبور کرده است. در برخی قسمت‌ها مخاطب تشنه این است که بداند در صحنه تاریخی چه خبر است؟ اما نویسنده به‌آسانی از آن عبور می‌کند. برای نمونه نویسنده می‌توانست صحنه‌‏های مربوط به ملاقات با سلمان فارسی را به تصویر بکشد، اما چنین نشد. از صحنه‌‏هایی که حضرت علی(ع) و خلفا حضور داشتند، به‌راحتی عبور شد، در صورتی که نویسنده می‌توانست صحنه‏‌های فوق‏‌العاده‌‏ای از آن بسازد. در بخش شام، واقعاً نفهمیدم چرا این آدم باید روایتگر باشد؟ چرا ما باید از نگاه این آدم ماجرا را دنبال کنیم؟ آخر شام زبان عربی را نمی‌‏فهمید و به دلیل همین زاویه دید، ما دیالوگ‌‏ها را نداشتیم و نتوانستیم قصه را بفهمیم.

ثابتی با طرح پرسشی از خانی نویسنده کتاب گفت:‌ چرا این بستر زمانی در صدر اسلام انتخاب شده است؟ تصور می‌کنم، رحلت پیامبر(ص)، طراحی موضوع دعوت و پیوند آنها با دین اسلام و چینش مسیری باورپذیر برای راحیل و داوود و تبدیل آنها به دعوت‌کننده مردم یهود، برای نویسنده سخت بوده است. من احساس کردم، برنامه دعوتی که از سمت راحیل و داوود طراحی شده بود، مقداری ساده‌انگارانه است. فکر می‌‏کنم ادله‌‏ای برای اثبات ادعایشان ندارند، چون اولین سؤالی که برای مردم پیش می‏‌آید این است که آیا شما خودتان این موضوع را دیدید؟ خب اینها می‌‌‏گویند نه. حالا زنده است؟ نه رحلت کرده. به نظر من پرداختش اندک بود. می‏‌توانم بگویم که اصلاً به آن پرداخت نشده بود.

نویسنده داستان «کوران» گفت: این جای خالی برای خود راحیل و داوود با آن سفر و قرارگرفتن در موقعیت شهر مدینه به وسیله آن شهود قلبی که برایشان به‌وجود می‏‌آید (که خوب هم توی رمان طراحی شده و باورپذیر بود) اتفاق می‌‏افتد، اما برای دعوت قوم یهود به نظرم چیزی در چنته نداشتند. چه چیزی را می‌‏خواهند به نمایش بگذارند؟ از آن طرف حام هم به عنوان رهبر سکوت کرده است. در کلیت این رمان من به قوم یهود حق دادم که زیر بار پذیرش چنین دعوتی نرود، چون فکر می‌‏کنم مسیر تحول شخصیت‌ها به خوبی طراحی نشده بود.

حسینی:  کتاب در جذب مخاطب نوجوان ضعیف است

سمیه حسینی با اشاره به لزوم جذب مخاطب به چنین موضوعاتی گفت:‌ امروزه نیاز است که با مخاطب امروزِ نوجوان و نسلی که همه‌چیز را انکار می‌‏کند، درباره چنین موضوعاتی صحبت شود. من هیچ قدرتی در این کتاب نمی‌‏بینم که بتواند این نسل را جذب کند. کتاب کاملاً شیعی نوشته شده بود. در دایره مذهب نبود که من را با آن مسئله درگیر کند.اگر شروع کتاب با ابراهیم نبود و از راحیل شروع می‌شد، نویسنده داستان را با یک مسئله شخصی شروع کرده بود و قلاب زودتر می‏‌افتاد و من همذات‌پنداری بیشتری می‌‏کردم و پیش می‌‏رفتم. مسئله شخصی در داستان بسیار مهم است.

وی گفت‌: در این رمان، همه آن کسانی که به موعود ایمان آوردند، در واقع با فسادی که در رهبران خودشان می‌‏دیدند به سمت موعود کشیده شدند، نه اینکه از خود موعود درکی داشته باشند. مگر مفهوم موعود چیست؟ موعود برای هر مردمی یک شخص خاص است. مثلاً برای قوم یهود پیامبر اسلام(ص) بوده و برای ما امام زمان (عج) است. من اینجا مفهوم موعود را خیلی درک نکردم. خیلی درگیر مضمون و محتوا بودم. کار پر از اسم و اصطلاحات ناآشنا برای من بود. ما متوجه نمی‌شدیم که داستان از خوزستان شروع می‌‏شود.

حسینی با طرح این پرسش که چرا یک رمانی که حرفی درباره موعود می‏‌زند، نباید مخاطب عام داشته باشد‌، گفت: چرا این رمان نباید روح جوان‌های جامعه را درگیر کند و سؤالی برایشان پیش بیاورد؟ این کتاب آن‌قدر سخت‌خوان بود که مخاطب را تا ته خط نمی‌برد.

هادی عبدالوهاب دیگر نویسنده این نشست نیز گفت:‌  نویسنده باید برای اطناب رمان فکری می‏‌کرد. چون از فضا دور بوده، در صحنه‏‌ها و فعل آدم‌ها به جزئیات بسیار پرداخته است. در کنش‌ها و رفتارهای داستان با جزئیات زیادی روبه‌رو هستیم که در روند دراماتیک رمان کارکردی ندارند. صرفاً برای فضاسازی آمده‌اند. به نظرم نویسنده فراموش کرده که فضا تا نقطه‌ای ساخته شده و حالا باید سراغ درام برود. تا انتهای کار، جزئیاتی که از ریتم کار می‌‏کاهد جای کنش‌‏ها و واکنش‌‏ها را گرفته است. این مشکلی بود که یک مقدار شروع رمان را سخت می‏‌کرد و آن را به اطناب کشانده بود.

کمبود پاورقی به شدت در اثر حس می‌شود

وی ادامه داد:‌ در همان 20 تا 30 صفحه اول به نظرم رسید که کار چه در حوزه زبانی و چه در ارجاعات فرامتنی دارای اصطلاحاتی‌ است که نیاز به توضیح دارند. کمبود پاورقی به شدت در این اثر احساس می‏‌شود. همین باعث شده ما خیلی از موارد را فراموش کنیم. من خود مجبور شدم برای فهم بعضی از کلمات و مسائل به جست‌وجوی اینترنتی روی بیاورم. برخی جزئیات کارکرد عکس پیدا کرده‌اند. در حالیکه برای فضاسازی بیشتر آمده‌اند، به دلیل عدم وجود پاورقی، مخاطب از فضای اثر دور می‌شود. نویسنده روی سوادِ مخاطب از یهود حساب باز کرده است. انگار مطمئن است تمام مخاطبین‏‌ یک دور داستان یهود را در قرآن خوانده‌اند. عبورشان از رود نیل، ماجرایشان با فرعون، کتاب مقدس‏شان، مسائلی که با پیامبر داشتند، سنخ سخت‏‌پذیری قوم یهود، نازیدنشان به تبار و خون، همه را می‌داند. به نظرم مهم‌ترین مسئله کار این است که یهود می‏‌داند کجا و چه کسی برحق است و موعود کیست، ولی نمی‏‌خواهد بپذیرد. حتی آن سؤالی که در مورد حام پیش آمده بود که چرا نمی‏‌خواهد ایمان بیاورد؟ یا حتی خود راحیل که نمی‏‌خواهد عوامانه ایمان بیاورد، به دلیل یک مقاومت درونی‌ است که شاید خودشان از آن خبر داشته باشند و شاید هم بی‌خبر باشند. رؤسای کنشت حتماً باخبرند که موعود کیست و از کجا آمده و چه اتفاقی برایش افتاده، اما تکذیب می‌کنند.

عبدالوهاب تصریح کرد:‌ حتی در صحنه‌‏ای حام را بازیچه خودشان قرار می‏‌دهند. شخصیت‏‌های اصلی کار یعنی راحیل و حام و حالا یک مقدار داوود و چند نفر دیگر که در مرز ایمان آوردن و نیاوردن قرار گرفته‌اند، به مقاومتی که نشان می‏‌دهند، آگاه نیستند، این سؤال راحیل که چرا ایمان نمی‏‌آورید، می‏‌توانست به یک موتیف در داستان تبدیل شود. منتهی چون نویسنده روی سواد مخاطب خیلی حساب باز کرده، به سراغ خط‏‌های داستانی دیگر که فرعی هستند،‌ می‌روند. تز و آنتی‏‌تزِی که باید با کنش‏‌ها بین شخصیت‏‌ها شکل بگیرد، اتفاق نمی‏‌افتد. همان‌طور که خانم موسوی اشاره کردند، اتفاقات دور از هم رخ می‏‌دهند. مثل این می‏‌ماند که من اینجا نشسته باشم و بخواهم با 100 کیلومتر آن‏‌طرف‏‌تر صحبت کنم، هر دفعه یک پیکی را بفرستم صحبت من را برساند و پاسخ را نیز برگرداند؛ شکل‏‌گیری کنش و واکنش در این حالت سخت می‏‌شود. تعلیق کار کم است. این عدم تعلیق موجب می‌شود که تنها آن کسی که اهل تأمل و فکر باشد، به خاطر محتوای کار و فرامتن، به خواندن ادامه دهد. انگیزه خود من این بود، چون به شدت از این لحاظ قوی‌‌ است، پژوهشی ویژه و ایده‌ای ناب دارد‌، نویسنده به طریقی ایران و اسلام و یهودرا به همدیگر متصل کرده است‌،  نقطه‏‌ای را در تاریخ و جغرافیا پیدا کرده که حلقه این اتصال باشد. البته کنش و واکنش بین شخصیت‌ها تاحدودی گم شده است. 

وی ادامه داد:‌ نکته دیگر،‌ ضعف در نیروی شر داستان است،‌ به نظرم، نیروی شر نادیدنی است. اگرچه نیروی شر اثر‌گذار است،‌ اما شخصیت ندارد. نیروی شر در کنیسه است و از اتفاقات دور است. شر را به عنوان یک شخصیت که وارد داستان شود و از اختیارات یک انسان استفاده کند، نمی‌‏بینیم. شر را به عنوان یک دستگاه و سیستم می‏‌بینیم. نیروی شر مؤثر داستان یک نماینده شخصی نیاز دارد. چرا نمی‌بینیم چه کسی خون مسافران را می‏‌ریزد؟ قاتل باید برای ما به شخصیتی که سایه حضورش تا انتهای کار روی تک‌تک افراد مؤمن دیده‌ می‌شود، وجود داشته باشد و دلهره‏‌ای به ما دست دهد.

موسوی با اشاره به برداشتش از داستان گفت:در جشن آخر کار، مردم از خانه‏‌های مستهلک خود به آلونک‏‌هایی وارد می‏‌شوند که سقف‏شان از برگ درختان یا حصیر است. احساس کردم آن صورِ سکوت، برای راحیل در همان مدینه وقتی که در باغ زیر آلونک هستند، اتفاق افتاد. انگار راحیل از خانه مستحکم خود در سوزیانا به این آلونکی که از برگ‌های نخل پوشیده شده است، می‌رود. در فلسفه این جشن این‌طور گفته می‏‌شود که در پایان سال و در آستانه سال جدید، زمانی که قوم یهود یک دور تورات را خواندند، در پایان قرائت، دین و ایام خاص دوباره زیر و رو می‌شود و به یاد می‌آید. دو صحنه از صحنه‏‌های داستان برای من تداعی‌کننده بخش‌هایی از داستان برادران کارامازوف بود. یک صحنه آنجا که حام در جلسه مناظره قرار است دریافتش از دین جدید را ارائه دهد، چالشی که بین او و بزرگان قوم اتفاق می‏‌افتد، تداعی‌کننده صحنه‏ حضور دیمیتری در دادگاه بود و مناظره‏‌ای هم بین وکیل و دادستان اتفاق می‏‌افتد؛ یک صحنه هم داستان رستاخیز حضرت مسیح که برمی‏‌گردد و توسط کلیسا دستگیر می‌شود و مفتی اعظم او را توبیخ و سرزنش می‏‌کند که چرا آمدی؟ همه‌چیز را به هم ریختی؟ ما داریم بر پایه دینی که خودمان در این سال‌ها طراحی کرده بودیم، حکومت می‏‌کنیم. مردم دادشان را از ما می‏‌خواهند، آزادی‏‌شان را از ما می‏‌خواهند، زندگیشان را از ما می‏‌خواهند؛ دقیقاً برخورد کنیسه و بزرگان کنشت را برای من در رمان صور سکوت با مسئله موعود، یادآوری کرد. انگار قرار است همان جریان تکرار تاریخ در این قضیه هم خود را نشان دهد. یک نکته‏‌ای هم که در ساختن شخصیت راحیل نقش داشت، این بود که او دائم پرس‌وجو و بالا‌ و پایین می‏‌کند؛ که در واقع همان شخصیت بهانه‏‌گیرِ بهانه‏‌جوی بنی‌اسرائیل است.

قائم‌خانی: دغدغه من این بود که جهان یهود را چگونه می‌توان درک کرد؟

محمدقائم خانی نویسنده کتاب «صور سکوت» نیز در سخنانی گفت:‌ در هنگام نوشتن رمان به هیچ‌چیز فکر نمی‌کردم،‌ زمان نوشتن از همه‌چیز فارغ هستم. در تمام مدت با خودم کلنجار می‏‌روم و به یک معنا در چالش با خود داستان می‌‏نویسم. این اتفاق در «سور سوریه» هم افتاد. پرسیدند چرا این‌طور نوشتی؟ در مورد اتفاق سوریه و سفرتان چیزی ننوشتی؟ آنجا هم من درگیر خود سوریه شدم که نتیجه درگیری‌های درونی من با موضوع سوریه آن کتاب شد. اینجا هم برای خود من سؤال بود که جهان یهودیان را چه‌طور می‏‌شود درک کرد؟ چه چیزی برای این قوم مهم است؟ چه چیزی آن‌ها را به یک نقطه‏ خاص می‏‌رساند؟ هرچه جلوتر رفتم دیدم خیلی پیچیده است.

وی ادامه داد: این دغدغه برای من وجود داشت که مسئله موعود از نگاه یهودیان را دنبال کنم‌، اینگونه شد که شناخت دنبای یهود برای من یک مسئله ویژه شد تا چنین طرحی در بیندازم. 

خانی گفت: در کل باید توجه داشته باشیم که هرچه می‌گذرد،‌ ما بیشتر نوشتن را یاد می‏‌گیریم. شاید اگر اکنون بخواهم یکی از صحنه‏‌های این کتاب را بنویسم، احتمالاً چیز متفاوتی از آب در بیاید. من بیشترین تأثیر را از کتاب‌هایی که می‏‌خوانم، می‏‌گیرم. کم هستند نویسندگان استخوان‏‌داری که هم زبانی ویژه را در کارهایشان خلق کرده‌اند و هم عموم مردم دوستشان دارند. نمونه‏‌هایی مانند جلال یا سیمین اینچنین هستند که باید بیشتر بخوانمشان و یاد بگیرم.

انتهای پیام/   

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران