عبدالله باکیده: نگاهی بر سینما حاکم شده که فیلم جنگی را بیهوده می‌داند/ به ارزشی‌سازها می‌خندند + فیلم

عبدالله باکیده: نگاهی بر سینما حاکم شده که فیلم جنگی را بیهوده می‌داند/ به ارزشی‌سازها می‌خندند + فیلم

نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون: انگار طرف فیلم‌های ارزشی رفتن یا طرف موضوعاتی که در ارتباط با انقلاب است بروید از طرف دوستان زیاد تحویلت نمی‌گیرند و جزو آثار تاریخی محسوب می‌شویم.

خبرگزاری تسنیم ــ مجتبی برزگر

سریال «نبردی دیگر» در سال 73 و مدتی پس از آمدن آزادگان سرافراز به میهن روی آنتن شبکه یک سیما رفت. این سریال براساس طرح آماده‌ای به‌قلم کاویانی در گروه جنگ شبکه یک ساخته شد و چهارشنبه‌ها نیز از این شبکه روی آنتن رفت، سریالی که در زمان پخش خود، خیابان‌ها را اصطلاحاً خلوت می‌کرد و خیلی‌ها منتظر بودند ببینند بالاخره سرنوشت "حاج رسول رستگاری" قهرمان سریال چه می‌شود.

عبدالله باکیده کارگردان این سریال 13قسمتی بود و بازیگرانی چون "اکبر سنگی"، "غلامرضا علی‌اکبری"، "شاهد احمدلو"، "حسین خانی‌بیک" و "مهدی فقیه" و... در آن ایفای نقش کردند؛ مشعل یکی از افسران استخبارات عراق است که به اردوگاه مفقودان می‌آید تا "حاج‌رسول رستگاری" را پیدا کند؛ حاج‌رسول فرمانده‌ای ایرانی است که در عملیات چزابه نصف صورت مشعل را با آرپی‌جی سوزانده است و او حالا در پی انتقام است. «نبردی دیگر» در زمان پخش خود به‌دلیل مستند بودن داستان سریال که بر اساس چندین کتاب، خاطره و گفت‌و‌گوی حضوری و تلفنی نگاشته شده بود، مورد توجه قرار گرفت.

سریال «بچه‌های هور» ساخته دیگر "عبدالله باکیده" درباره  جوانی به‌نام هاشم است که با قایقش در این منطقه به جابه‌جایی مسافر مشغول است، او با مردی به‌نام خالد مواجه می‌شود که قاتل پدرش است؛ همه نگران قتل خالد هستند. او به‌دلیل تعهدی که داده، قرار است پس از ازدواج خواهرش (عبیر) با برادر مقتول (سبحان)، دهکده را ترک کند؛ قرار است تا روز عروسی، هیچ گلوله‌ای شلیک نشود اما در روز عروسی با آغاز جنگ ایران و عراق، هزاران گلوله شلیک می‌شود؛ داوود رشیدی، حمیرا ریاضی، افسون افشار، مینا نوروزی، مریم صباغیان، علی اوسیوند، فریده دریامجد، حامد کلاهداری، صابر ابر، نیلوفر هوشمند، مینا نوروزی‌فر، اصغر نقی‌زاده و علی سلیمانی بازیگران این سریال هستند.

این روزها او را کمتر به‌عنوان نویسنده، کارگردان و حتی تهیه‌کننده و مدیر تولید در سریال یا فیلم سینمایی می‌بینیم؛ خودش دوست دارد کار دفاع‌مقدسی و ارزشی انجام دهد اما گویا با او و دوستانش طوری برخورد می‌کنند که به‌تعبیر باکیده "سراغ کارهای ارزشی برویم مضحکه می‌شویم و زیاد تحویل‌مان نمی‌گیرند، یا این روزها می‌گویند «اصلاً ساخت فیلم جنگی به چه‌درد می‌خورد و چرا باید این رویه را ادامه دهیم؟»".

مشروح این گپ‌وگفت را در ادامه می‌خوانید:

هنوز هم به سینمای دفاع‌مقدس علاقه دارم

*بگذارید با این سؤال شروع کنیم که؛ چرا نیستید و انگار در گوشه‌ای عزلت‌نشین شده‌اید؟

یک فیلمساز دلایل زیادی برای کار نکردن دارد؛ یک فیلمساز همیشه طرح‌های متنوع و مختلف دارد؛ کارگردانی اگر بخواهد کاری را جلوی دوربین ببرد متضمن خیلی از مواردی است که باید حل شود. خود من هنوز هم به سینمای دفاع‌مقدس علاقه دارم و بسیاری از موضوعات این سینما، هنوز ناگفته مانده است؛ خیلی از استقامت‌های 8ساله جنگ را به‌تصویر نکشیده‌ایم؛ خیلی از اتفاقاتی که وجود داشته و بسیاری از روابط، ناگفته مانده است. وقتی به‌سراغ این موضوعات برویم، در درجه اول هزینه‌بر و زمان‌بر است؛ نیاز به کمک‌های اساسی ارگانی و نهادی چون سپاه، بسیج و ارتش دارد.

دلبستگی به افکارم بیکارم کرده است

در نتیجه ما وابسته و دلبسته به فکرمان می‌شویم و کم‌کار می‌شویم، یا به گمراهی می‌رویم و یا به سمت و سوی آثار دیگری می‌رویم؛ درام،‌ خانوادگی و کمدی؛ یعنی وقتی می‌توانم در دفاع مقدس کار بهتری ارائه دهم، چرا نکنم؟! الآن بسیاری از دوستان ما در سینمای دفاع مقدس، که کار می‌کردند الآن بیکارند! وقتی بیکارند به‌ناچار سراغ سوژه‌های دیگر می‌روند؛ ما نه ارگانی هستیم و نه حقوق دولتی می‌گیریم.

نمایی از فیلم «لیلی با من است»

گفتند «لیلی‌با من است» پخش نشود!

*به سینما و تلویزیون دفاع‌مقدس انتقاد دارم نه به‌جهت کم‌وبیش کارهایی که ارائه می‌دهد بلکه به برخورد دم‌دستی‌شان با این ژانر انتقاد داریم؛ چرا این اتفاق بر سر نمایش دفاع‌مقدس در سیما و سینما آمده است؟

من اتفاقاً فکر می‌کنم مجموعه ژانرها و موضوعات در سینمای دفاع‌مقدس، وجود دارد، یعنی می‌توان در آن ملودرام مطرح کرد، چون ملودرام بذاته موضوع بعدی نیست؛ ما می‌توانیم حتی طنز را وارد دفاع‌مقدس کنیم هرچند که با ساخت چند اثر این اتفاق افتاده است.

من یادم می‌آید "لیلی با من است" دچار اشکال نمایشی شد اما وقتی نمایش دادند اتفاقی نیفتاد؛ مسئولان وقت ترس داشتند که موضوع دفاع‌مقدس این‌چنین نمایش داده شود مشکلاتی را ایجاد می‌کند؛ اما همین فیلم بابِ جدیدی را برای ساخت کارهای دفاع‌مقدسی به‌وجود آورد که در جبهه چقدر رزمندگان با پدیده شادابی و طراوت، جنگ تحمیلی را جلو می‌بردند.

ماجرای ترس رزمنده‌ «دیده‌بان» حاتمی‌کیا

ما در «دیده‌بان» بحث ترس رزمنده را روایت می‌کردیم؛ وقتی که "ابراهیم حاتمی‌کیا" سناریوی اصلی این فیلم را در اختیار من قرار داد تا بسترهای اجرا فراهم شود؛ من فیلمنامه «دیده‌بان» را به‌عنوان یک خواننده حرفه‌ای مطالعه کردم بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم، ماجرای ترس یک رزمنده‌ای که قرار بود در «دیده‌بان» تبدیل به شجاعت شود! و این مسیر را چگونه و طی چه مراحلی طی می‌کند تا از نگرانی و ترس به شجاعت و رستگاری برسد.

"حاج رسول رستگاری" از بچه‌های سپاه بود

وقتی ما بترسیم و همیشه بگوییم نه این موضوع امکان دارد موضوعی برایش ایجاد شود و به سانسور می‌خورد، کار نکرده که نگرانی ندارد! من اقرار می‌کنم دو فیلم سینمایی جنگی خودم «پوتین» و «صلیب طلایی» را با سرمایه خصوصی ساختم؛ الآن بخش خصوصی‌ای نشان دهید که تولید فیلم کند چه برسد به فیلم جنگی! جالب است بدانید تمام بازیگرهای فیلم «پوتین» از چهره‌های جدید بودند و حتی پاسدار هم بودند؛ برای سریال «نبردی دیگر» از رزمنده‌های جنگ استفاده کردم؛ کسی که «حاج رسول رستگاری» بود از بچه‌های سپاه بود و او را به‌عنوان رزمنده جنگ می‌شناختند؛ من ریسک کردم، کار و زحمت مضاعفی داشت اما لذت‌بخش بود.

نمایی از سریال «نبردی دیگر»

«نبردی دیگر» چهارشنبه‌ها را قُرق کرد

آن زمان تلویزیون این شرط مرا پذیرفت و فقط به نام و شکل و شمایل بازیگر توجه نکرد؛ اما امروز بیشتر از کیفیت و حرفه‌ای‌گری، مخاطب مهم است. ناگفته نماند که همیشه برای مردم کار کرده‌ایم و آن روزها هم خیلی آثار غیرجنگی ارائه شد و با استقبال مردم روبه‌رو نشد. یادم می‌آید «نبردی دیگر» وقتی قرار بود سریال تلویزیون شود یک شخصیت مهم سیاسی نگران بود و می‌گفت "این فیلم کاملاً مردانه که زن و خانواده‌ای در آن وجود ندارد و از تلویزیون پخش شود هیچ اقبالی نخواهد داشت"؛ اما «نبردی دیگر» روی آنتن رفت و چهارشنبه‌ها ایران قُرق شد!

عربستانی‌ها هم مشتاق به پخشِ «نبردی دیگر» بودند

حتی آن موقع اعلام شد عربستان این سریال را می‌خواهد پخش کند و به زبان عربی ترجمه شد؛ چرا که آن زمان با حمله صدام به کویت و به‌خطرافتادن کشورهای عربی منطقه توسط صدام تمایل داشتند جنایات صدام را نشان دهند، «نبردی دیگر» نمایشی از برخورد ایرانی‌ها با عراقی‌ها بود و آن‌ها مشتاق بودند نمایش دهند.

عبدالله باکیده در زمان تولید فیلم «پوتین»

تلویزیون «اشغال» را پخش نکرد!

سریال دیگری ساختم به‌نام «اشغال» که در عراق ساخته شد اما به‌جز شبکه‌های بین‌المللی، مردم داخل آن را ندیدند! البته دوبله هم شد و داستان جذاب و قابل تأملی هم داشت اما دلایل غیرموجهی برای عدم پخش در شبکه‌های سراسری آوردند، می‌گفتند "درون‌مایه‌‌ای از دخالت در امور کشوری دارد"! ماجرای خبرنگاری عراقی که با یک جوان ایرانی در فرانسه آشنا می‌شود و می‌خواهد با اوضاع عراق آشنا شود؛ نه موارد حجابی داشته است.

سه قسمت سریال را هم حذف کردند

وقتی قسمت استخبارات عراقی را نشان می‌دهیم چه جنایاتی علیه این زن انجام می‌دهد و لازم است که این باورپذیری برای مخاطب اتفاق بیفتد و حتی به خط قرمز بودن این مسئله هم واقف بودیم و با احتیاط برخورد کردیم. تمام آن سکانس‌ها را با ایجاز زبانی سینما تمام کردیم و خیلی خوب هم از آب درآمد. «اشغال» 14 قسمت بود و در شبکه‌های عربی و بین‌المللی پخش شد و نمی‌دانم چرا ما دوبله‌اش را پخش نکردیم. سه قسمت از سریال را حذف کردند بدون اینکه بنده را در جریان بگذارند؛ هر قسمت 50 دقیقه بود و از پروژه دربیاید شما ببینید چه اوضاع و احوالی پیدا می‌کند، دلایل آن یا سیاسی است و یا دلایل دیگری دارد.

دو برادر شهید سریال جدیدی به‌کارگردانی «عبدالله باکیده»

*الآن شنیده‌ایم که قرار است کاری را برای معاونت‌ استان‌های سازمان صداوسیما انجام دهید؛ ماجرا از چه قرار است؟

یک قصه روتین معمولی را ارائه دادند که زندگی دو برادر شهید را به‌تصویر می‌کشد؛ بنا بر علاقه‌ای که به داستان‌های شهدایمان داشتم این کار را پذیرفتم؛ نام سریال «پسران آفتاب» و روایتی از زندگی برادران شهید میرشاکی است؛ شهدایی از تبار لرستان و الیگودرز، تحقیقات میدانی و شنیداری و گفت‌وگو با خانواده‌ها و دوستان این شهدا انجام شده و در مرحله نگارش است. خلاصه طرح این فیلمنامه 115 صفحه درآمد و یک گستردگی عجیبی داشت و به یک شناخت خاصی از شخصیت "سیدمصطفی" رسیدیم.

به‌دنبال چهره‌های حرفه‌ای هستیم

*از بازیگران حرفه‌ای و شاخص استفاده می‌کنید یا چهره‌های جدید؟

این بستگی به تلویزیون دارد؛ ترجیح می‌دهم در درجه اول جدای از استعداد بازیگری آن شخص، آناتومی و فیزیک آن به این شخصیت نزدیک باشد؛ برای این سریال، هم به‌دنبال بازیگران حرفه‌ای خواهیم بود و هم چهره‌های جدید! من الآن نگاهم با نگاه بیست سال پیش فرق می‌کند؛ الآن دنبال چهره حرفه‌ای هستیم به‌دلیل اینکه یک حرف‌های مهم را سریعتر با بیننده مطرح کنیم.

به‌مضحکه می‌گویند "شما هنوز فیلمساز ارزشی هستید"!

*با همه این اوصاف کمرنگ شدید؛ آیا طرحی به سینما و تلویزیون ارائه نکردید؟

من در این سال‌ها کمرنگ نشدم وسواسم زیادتر شد؛ جایی بگویید فیلمساز ارزشی هستید برخی‌ها این واژه را به‌تمسخر می‌گیرند؛ به‌مضحکه می‌گویند "شما هنوز فیلمساز ارزشی هستید"! یک نفر هم از مسئولین نپرسید "«عبدالله باکیده» کجاست؟"، یک نفر باید به من زنگ بزند! ما فیلمسازان پُر از طرح‌های متعدد هستیم. آن‌قدر بیکاری تشدید می‌شود و به امرار معاش و زیست فیلمساز آسیب می‌زند که به‌سراغ کارهای فارغ از میل قلبی‌اش می‌رود؛ برای خود من این اتفاق افتاد؛ چون من فیلمسازی نیستم که حقوق‌بگیر و وابسته باشم.

تلویزیون و سینما باید تکلیف‌شان را با کارهای فاخر روشن کنند

ما باید اول تکلیف‌مان را با کار مشخص کنیم؛ تلویزیون و سینما فرق نمی‌کند؛ باید تکلیف‌شان را با ساخت آثار فاخر مشخص کنند؛ وقتی قرار است یک فیلم درباره 8 سال دفاع‌مقدس ساخته شود چه عملیات‌‌های سخت جنگ چه کربلاهای 4 و 5 و چه عملیات "حاج‌عمران"، آدم‌های متعدد همه این‌ها یک مسیر خطی و رمان‌گونه را طی می‌کند. باید با این کارها درست برخورد شود؛ همه این اتفاقات گریم‌ها، دکورها، دیالوگ‌نویسی‌ها و لوکیشن‌های مختلف را می‌طلبد؛ از لوکیشن‌های حقیقی یک مسجد باقی مانده و همه معماری‌ از بین رفته است. یا باید به داخل آپارتمان برویم و خاطره تعریف کنیم یا برای قرابت و باورپذیری بیشتر مخاطب با آن موقعیت‌ها، فضاهای قدیمی جدیداً بازسازی شوند.

جایی بگویید فیلمساز ارزشی هستید برخی‌ها این واژه را به‌تمسخر می‌گیرند؛ به‌مضحکه می‌گویند "شما هنوز فیلمساز ارزشی هستید"! یک نفر هم از مسئولین نپرسید "«عبدالله باکیده» کجاست؟"

 

درست بسازیم

*کجای دفاع مقدس را امروز باید بسازیم؟

همه موضوعات آن لازم است درباره‌اش سریال و فیلم سینمایی ساخته شود اما درست بسازیم؛ ما نیاز نداریم که سالی 20 فیلم دفاع مقدس بسازیم، سالی دو سه تا داشته باشیم؛ در «تنگه ابوقریب» یک نمایش جدی و زیبا دیدیم که جسارت کارگردان را به‌رخ کشید، یا «به‌وقت شام» یک زورآزمایی با سینمای بیگانه بود که ما هم می‌توانیم بسازیم.

داشتیم نفس می‌کشیدیم که یک اتفاق ناگوار افتاد

*آقای باکیده! شما فیلمسازی هستید که دست‌کم دو فیلم سینمایی بلند با موضوع دفاع مقدس ساختید و بهترین سریال تاریخ تلویزیون با موضوع آزادگان دفاع مقدس و فضای اردوگاه‌های عراق را هم در کارنامه دارید. به‌عنوان یک پیشکسوت حوزه فیلمسازی دفاع مقدس، دلیل کمرنگ‌ترشدن روزافزون دفاع مقدس در تولیدات سینمای ایران را در چه می‌دانید؟ اگر بحث فاصله گرفتن از مقطع جنگ مطرح باشد، ما شاهدیم که با وجود فاصله بیش از 70ساله از پایان جنگ دوم جهانی، مثلاً هالیوود همچنان با موضوع آن جنگ فیلم می‌سازد، چون به قضیه جنگ دوم جهانی به‌چشم یک میراث هویتی نگاه می‌کنند.

بخش اول مربوط است به داخل، چرا که ما این کار را وسعت کمتری دادیم ولی این بخش سینمای جهان به این سمت رفته است. این سؤال از ابتدا به ساکن مطرح بود ما کشوری بودیم که انقلاب کرد و سال‌های اولیه انقلاب را با تاتی‌تاتی کردن طی می‌کردیم و خوشحال بودیم جمهوریت پیدا کردیم؛ داشتیم نفس می‌کشیدیم که یک اتفاق ناگوار افتاد؛ یک کشوری فکر کرد به ما حمله کند و بتواند قدرت را به‌دست بگیرد. این کشور حمله کرد و ما آدم‌هایی بودیم که هنوز در خواب خوش انقلاب بودیم.

کار با فیلم‌خبری‌ها شروع شد

در عرض یک مدت مرزها از هم پاشید و کلی از مناطق ایران اسیر چکمه‌ها و پوتین‌های سربازان خارجی و بعثی‌ها شد؛ کم‌کم بچه‌ها راه افتادند و مردم شروع کردند به حرکت و به دفاع کردن و سینمایی و جریانی به‌وجود آمد به مثل یک نگین درخشان در سینمای ایران تبدیل شد؛ کار با فیلم‌خبری‌ها شروع شد؛ آن‌موقع فیلم‌ها از حساسیت بسیار کمی برخوردار بود.

ماجرای برداشتن دوربین توسط "رسول ملاقلی‌پور"

فیلم‌ها نگاتیو نبود و در تلویزیون دوربین‌های 16 ریورسال بود؛ استعدادهایی در کانون پرورش فکری کودکان شناسایی و چهل شاهد را تربیت کردیم تا بروند و فیلم بگیرند. با دوربین 8 بچه‌ها هجوم آوردند و با دوربین عکاسی رفتند. در خاطرات مرحوم "ملاقلی‌پور" وجود دارد که گفت "زدم شکستم از حوزه دوربین را برداشتم و رفتم"؛ یک دوربین ساده، چون ریورسال بود هر فیلمی را می‌گرفتیم با یک حساسیت خاص همراه بود. کار با این دوربین‌ها به‌طوری بود که از یک ساعتی که دیگر آفتاب افت می‌کرد نمی‌توانستند فیلم بگیرند و فقط با فیلم‌هایی که نوار ضبطی کنارش داشت می‌توانستند شب‌ها صداها را ضبط کنند و چندین اثر کوتاه وجود دارند که صدای شب‌های عملیات‌ها را ضبط کرد.

فیلم‌ها پروپاگاندا شد تا آدم‌ها در جنگ باشند

این سینما وقتی توأم با خود جنگ حرکت کرد یک‌سری از بچه‌های علاقه‌مند به حضور در جنگ که فیلمساز هم نبودند شروع کردند با دوربین‌هایشان فیلم ساختند. من یادم می‌آید که "کمال تبریزی"، «عبور» را ساخت و "حاجی‌میری" یک فیلم دیگر ساخت و یک فیلم هم یک بخش خصوصی آمد به‌اسم جانبازان توسط ناصر واثق ساخت که ملغمه‌ای از فیلم‌های هالیوودی داد که نه ابتدا و نه انتهای مشخصی نداشت. هرروز این فضای فیلمسازی جلوتر می‌رفت، شکل پروپاگاندا و تبلیغاتی به خودش گرفت و قرار شد که تمام فیلم‌ها تبلیغاتی باشد و ایجاد شوق و علاقه کند آدم‌ها در جنگ حضور داشته باشند.

 نگاهی را حاکم کردند که ساخت فیلم جنگی به چه‌درد می‌خورد

این بود که یک‌سری از فیلم‌ها آرتیست‌بازی درآمد؛ با پذیرش قطعنامه این نوع نگاه عوض شد نگاهی که یک‌باره بر سینما حاکم شد؛ "اصلاً ساخت فیلم جنگی به چه‌درد می‌خورد؟" و "اصلاً جنگ تمام شده و چرا باید این رویه را ادامه دهیم؟"، این تا همین الآن هم ادامه دارد؛ "چرا باید فیلم جنگی بسازیم و چرا باید این کار را ادامه دهیم؟!"، ولی هیچ‌کس پاسخ نداد "ثبت تاریخ به صلح‌نامه یا قطعنامه ارتباط ندارد"، وقتی ما می‌گوییم این اتفاق برای شهید فهمیده افتاد؛ این ثبت تاریخی است، یعنی این آدم برای همه دوران‌های تاریخی است؛ سربازهایی از ایران خودشان را برای جلوگیری از ورود و پیشروی بیشتر دشمن قرار دادند.

بخش خصوصی کنار کشید و سینمای جنگ دچار بحران شد

یک اتفاقی افتاد که سینمای جنگ دچار بحران شد؛ چون بخش خصوصی کنار کشید، تا این زمان بخش خصوصی به سینمای جنگ علاقه نشان می‌داد و سعی می‌کرد با فیلم‌های تبلیغاتی با قهرمان‌پروری باز این سینما را ادامه دهد من خودم دو فیلمم را بعد از پذیرش قطعنامه در بخش خصوصی ساختم. سرمایه‌ام بخش خصوصی بود در نتیجه گرایشی به آن سمت داشتم سعی می‌کردم عوامل و بازیگران «پوتین» را ببرم در خود خرمشهر؛ یعنی «پوتین» یک سند جامع و کاملی از خرمشهر، آبادان و جزیره مینو بود؛ مستند از بلایی که در زمان حمله نیروهای بعثی سرشان آمد.

"ساخت فیلم جنگی به چه‌درد می‌خورد؟" و "اصلاً جنگ تمام شده و چرا باید این رویه را ادامه دهیم؟"، این تا همین الآن هم ادامه دارد؛ "چرا باید فیلم جنگی بسازیم و چرا باید این کار را ادامه دهیم؟!"

 

ماجرای بیل مکانیکی و پابرهنه‌بودن بازیگران «پوتین»

128 روز بچه‌های ما به تهران نیامدند و پابرهنه همان منطقه زندگی کردند. هر آن که بیل مکانیکی دست به یک جا می‌زد ستاد معین ما را متفرق می‌کرد که مبادا در آنجا مواد منفجره باشد. وقتی جنگ در کشور ما با عدم حمایت کلی روبه‌رو شد ما هم دچار این شدیم که فیلمسازان‌مان طرف سمت و سوی دیگری بروند. اما در کشورهای خارجی تا زمان حاضر به این موضوعات جنگ اهمیت دادند. ما در جنگ محذوریت‌هایی داشتیم، برای مرحوم "ملاقلی‌پور" در فیلم «افق» (یک سکانس رزمنده آمده همسرش را که پرستار در اهواز است پشت خط مقدم روی پل خرمشهر ببیند)؛ چه سر و صدایی به‌پا شد! اما به‌واقع رزمنده خانواده و متعلقات دنیوی داشت و اگر این‌ها کنار هم قرار می‌گرفت قهرمان می‌شد.

ما هیچ‌وقت به‌سمت آن پلان‌ها نرفتیم

در سینمای خارجی قصه فرق می‌کند آن‌ها پارتیزان داشتند که زن حضور داشت؛ در فیلم "سرجوخه رایان" ببینید در آن سکانس زیبا به خانه مادر خبر می‌دهند که پیش از آن سه پسر او کشته شده‌اند و وقتی آن مادر ماشین‌ها را می‌بیند متوجه می‌شود؛ آن‌ها 5 پلان اساسی و مهم در کارهای جنگی‌شان هست و ما هیچ‌وقت به‌سمت آن پلان‌ها نرفتیم. دنبال ظاهر قضیه رفتیم و فیلمسازانی هم بودند ورود کردند؛ «دیده‌بان» و «مهاجر» تبلور احساس پاک بسیجی بود به‌خصوص این دو فیلم که سرشار از زیبایی مطلب بود.

حجت‌الاسلام ابوترابی

شهید ابوترابی خیلی به ما کمک کرد

*یک مقدار از خاطرات ساخت «سریال نبردی دیگر» بگویید، به هر حال کاراکترهایی مثل "حاج رسول رستگاری" و "سرگرد مشعل" وارد فهرست نوستالژی‌های تلویزیونی نسل‌هایی از جامعه ایران شده‌اند.

وقتی گروه جنگ تلویزیون آن‌موقع به من پیشنهاد دادند یک سریال درباره آزادگان بسازیم من خیلی خوشجال شدم تلویزیون سمت چنین موضوعی می‌رود؛ تا آن موقع هیچ‌کس به این موضوع نگاه نکرده بود بعد صحبت‌های اولیه چند روزی فرصت خواستم که تحقیقات اولیه را انجام دهم و چند نفری را گذاشتیم و این‌ها شروع کردند به جمع‌آوری مطالب؛ یادش گرامی شهید ابوترابی خیلی کمک کردند و هماهنگی گفت‌وگو با تعداد زیادی از اسرای آزادشده را دادند که با این‌ها گفتگو کنیم؛ از دل این‌ها شخصیت‌های واقعی را پیدا می‌کردیم.

بعدها به من مراجعه کردند و گفتند "من حاج رسول رستگاری‌ام"

"سرگرد مشعل" یک شخصیت واقعی بود چون شبی آمده و پتوهای اسیران ایرانی را با مشعلی که در دست داشت آتش زده بود و به این نام جا افتاد. "حاج رسول رستگاری" اسم ساختگی داشت ولی اکثر رده‌بالاهای اسارت درمی‌آمدند این‌ها مثلاً رفتاری می‌کردند که انگار نه انگار مسئولیتی داشته‌اند و زبان محلی حرف می‌زدند تا اطلاعاتی دست دشمن نیفتد. ما آمدیم لهجه کردی را انتخاب کردیم برای شخصیت "حاج رسول"؛ این دو شخصیت از دل خاطرات درآمد و واقعی هم بودند بعدها کلی به من مراجعه کردند و گفتند "من حاج رسول رستگاری بودم". فقط یک جواب دادند "همه شماها حاج رسول رستگاری هستید"!

"اکبر سنگی" به بچه‌ها در راهیان‌نور خبردار داد

سه سال پیش بود جانبازان راهیان نور و آزادگان یک سفری به خوزستان داشتند و به‌یاد آن دوران جمع شده بودند. من و اکبر سنگی (سرگرد مشعل) همراه‌شان به خرمشهر رفتیم؛ یادم است صبح زود ما را دعوت کردند و از "اکبر سنگی" خواستند مثل یک افسر عراقی از آن‌ها بخواهد خبردار بایستند و آن حال‌وهوا تداعی شود. همه این ماندگاری مرهون آن نیت درستی است که در آن سریال بود، به واقعیت نزدیک شویم، در اوج استفاده از درام‌های فیلمنامه‌نویسی که در آن وجود داشت، چون ما یک گروه تحقیقاتی داشتیم و تمام آن سریال از برکت وجود ماه رمضان بود؛ من از اول ماه مبارک تا شب بیست و یکم ماه رمضان، «نبردی دیگر» را نوشتم.

خود کسانی که باعث شدند می‌دانند چرا این‌ها کار نمی‌کنند

*ما شاهدیم که اهالی سینما که با فیلم‌های دفاع مقدس در دهه شصت و نیمه اول دهه 70 شناخته شدند، نوعاً حذف یا بسیار کم‌کار شده‌اند، مثلاً فیلمساز مستعدی مثل "احمد مرادپور" که «سجاده آتش» را ساخت، یا حتی خود شما که دیگر در حوزه دفاع مقدس کار نکردید و الآن به تهیه فیلم‌های کمدی تغییر مسیر داده‌اید و عزیزالله حمیدنژاد که یکی از بهترین فیلم‌های دفاع مقدس یعنی «هور در آتش» را ساخت، بعد از سال‌ها با یک سریال مربوط به دوره قاجار به کار بازگشت. اصولاً اینکه مهم‌ترین متولی ساخت فیلم‌های دفاع مقدس یعنی انجمن سینمای دفاع مقدس به حاشیه رفته و آن خروجی سابق را ندارد، به‌نظر شما چه پیامی را منتقل می‌کند؟

این‌که خود بچه‌ها کنار کشیدند یا کنار گذاشته شدند دو بحث جداگانه است. باید نگاه کنیم و ببینیم این‌ها عاشق کار نبودند؟! چرا "احمد مرادپور" کار نکند چرا "عزیزالله حمیدنژاد" کار کند و چرا من و خیلی‌های دیگر کار نکنیم؟ این‌ها همه فیلمسازان دفاع مقدس بودند؛ نمی‌دانم چه بگویم. خود کسانی که باعث شدند می‌دانند چرا این‌ها کار نمی‌کنند. شما الآن به من فیلمساز در مورد دفاع مقدس بگویید "یک فیلمی را شروع کن"، بعد متوجه شوم موضوع چیست بلافاصله کار را شروع می‌کنم؛ من هر سال، یک بار به خوزستان می‌روم و در آن جاهایی که می‌شناسم راه می‌روم برای اینکه از فضا دور نشوم.

هیچ‌کس به‌اندازه من در تلویزیون سریال‌های انقلابی نساخته!

بعد از سریال «نبردی دیگر» به ما گفتند "شما در هیچ زمینه دیگر نمی‌توانید فیلم و سریال بسازید"؛ من سریال «مهمانی از بهشت» را ساختم؛ ماه رمضان با آن شروع شد و سریال‌سازی تلویزیون نسبت به ماه رمضان تغییر کرد؛ یعنی اصلاً یک طور دیگری شد و شادی را به ماه رمضان آورد. این روحیه‌ها درک می‌شد حتماً نباید دفاع‌مقدس باشد. ما عاشق ساخت فیلم سینمایی هستیم و سریال می‌سازیم؛ سریال خیلی مسئولیت بزرگی دارد باید هر هفته با تماشاچی ارتباط برقرار کنید. هیچ‌کس به‌اندازه من در تلویزیون سریال‌های انقلابی نساخته؛ «بچه‌های هور» در ارتباط با دفاع مقدس، شروع جنگ در اولین روز؛ کسی اصلاً طرف این موضوع نرفته است. دو قبیله با هم اختلاف دارند در یک مکان و اولین گلوله جنگ شلیک و اتحاد انجام می‌شود. سریال «نقش بر آب» راجع به حضور آمریکا در ایران و جاسوس‌های آمریکایی، «شرکت» حضور جاسوس‌های منافق، آمریکا و عراق در ایران.

طرف فیلم ارزشی برویم تحویل‌مان نمی‌گیرند

انگار طرف فیلم‌های ارزشی رفتن یا طرف موضوعاتی که در ارتباط با انقلاب است بروید بعد از یک مدت مضحکه هستید؛ از طرف دوستان دیگر زیاد تحویلت نمی‌گیرند و جزو آثار تاریخی محسوب می‌شویم. به ما می‌گویند "بچه‌های قدیمی‌فکر هستید"! شما در سینما نگاه کنید جز، ابراهیم حاتمی‌کیا چه‌کسی در سینما مانده است باید انتقاد را بشنود تهمت ناروا را بشنود و برای دفاع از نظام، هزاران تهمت به او زده شود؛ واقعاً کدام بچه‌ها در این سینما مانده‌اند؟

تلویزیون بین بروزبودن و به انقلاب نزدیک‌بودن مردد است

*آقای باکیده، ما در دنیا شاهد این دگرگونی هستیم که حتی هنرهای تصویری از سینما به‌سمت سریال‌سازی شیفت کرده و شرکتی مثل HBO به یک بازوی مهم حاکمان آمریکا برای ذهنیت‌سازی برای تمام دنیا تبدیل شده است، اما با وجود این که صدا و سیمای ما قانوناً حاکمیتی است، آن دید استراتژیک نسبت به سریال‌سازی وجود ندارد و حتی از تجربه امثال جنابعالی که سریال‌های جذاب و پرکشش با امکانات اوایل دهه 70 ساختید، استفاده نمی‌شود، اشکال کار در کجاست؟

من فکر می‌کنم مدیران تلویزیون سرشار از صداقتند، اما چه اتفاقی هست که بازدارنده این صداقت است آن را ما نمی‌دانیم و به آن اتفاقات نزدیک نمی‌شویم. تلویزیون به‌قول حضرت امام(ره) دانشگاه است؛ تلویزیون آیینه بازتابنده انقلاب است. تلویزیون باید به ثبت رویدادهای روزبه‌روز و تاریخی درازمدت بپردازد. امروز تلویزیون فکر می‌کنم بین بروز بودن و به انقلاب نزدیک بودن مردد است، یعنی اگر تلویزیون به‌سمت موضوعات روز برود متهم به فراموشی آثار گذاشته می‌شود و اگر به‌سمت آثار گذشته برود متهم به متحجر بودن می‌شود، خود شورای اصلی بدون حب و بغض و نقطه نظرات خاص تلویزیون یک گروهی تشکیل بدهد یک روانشناسی اجتماعی کنند. اگر شبکه‌های خارجی را می‌بینید که به ساخت سریال‌هایشان روی می‌آورند؛ آن‌ها برای پنج سال و ده‌سال و حتی تا 15 سال و 30 سال هم فیلم می‌سازند، ارزیابی اجتماعی و روانشناسی را طی می‌کنند که امروز نسل جوان‌شان چه فیلمی را نیازمند است ببیند.

انگار طرف فیلم‌های ارزشی رفتن یا طرف موضوعاتی که در ارتباط با انقلاب است بروید بعد از یک مدت مضحکه هستید؛ از طرف دوستان دیگر زیاد تحویلت نمی‌گیرند و جزو آثار تاریخی محسوب می‌شویم. به ما می‌گویند "بچه‌های قدیمی‌فکر هستید"!

 

ما باید فکر کنیم چطور از این آپارتمان خارج شویم

*اخیراً شبکه افق فیلم «جاده‌های سرد» مسعود جعفری جوزانی را پخش کرد. الآن که به فیلم‌های قدیمی سینمای ایران نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که سینما برای فیلمسازان بسیار کار جدی‌تری محسوب می‌شد و واقعاً با آن امکانات محدود، کارگردانان برای کار خود زحمت می‌کشیدند، از این رو، به‌ندرت تا نیمه دهه 70 فیلم آپارتمانی می‌دیدیم، ولی الآن هرچه هست فیلم‌های آپارتمانی و آن هم عمدتاً در فضای پایتخت است؛ آیا این سینما نموداری از کشوری با وسعت و جمعیت ایران است؟

مسلماً نه. فیلمسازی آپارتمانی یک شکلی از فیلمسازی است، یعنی اینکه ببینید داستان طوری طراحی می‌شود که یک فیلمی را در 30 روز جمع کنیم در چند ساختمان، از آن آپارتمان به آن آپارتمان؛ گاهی هم مثل کار خودمان که تهیه‌کننده بودم همه صحنه‌ها را در یک آپارتمان می‌گیرند. تا زمانی که سینمای ما شکل اقتصادی خودش را پیدا نکند و نرود به سمت و سوی نمایش‌های خارج از کشور؛ از این بدتر هم خواهد شد. ما باید فکر کنیم چطور از این آپارتمان خارج شویم!

این سرمایه هنر را به سقوط می‌کشاند تا تعالی!

*ما شاهدیم که زمزمه سپردن امور به دست «صنوف سینمایی» از برخی دست‌اندرکاران سینما زیاد شنیده می‌شود حتی تا آن حد که این حرف مطرح می‌شود که اداره جشنواره‌ای ملی مثل جشنواره فجر هم کامل به صنوف واگذار شود. از سوی دیگر، اخبار و گزارش‌هایی وجود دارد که برخی دفاتر تهیه و پخش عملاً یک جور تراست و مافیا به‌راه انداخته‌اند و حتی برای معاونت سینمایی تعیین تکلیف می‌کنند. شاهد خروجی این تراست و انحصار هم انبوه فیلم‌هایی با عناوین سبک و محتوای واقعاً سطح پایین (عمدتاً کمدی‌های مبتذل) هستیم؛ آیا این نوع خصوصی‌سازی و حاکمیت‌زدایی را به‌نفع سینما می‌دانید؟ با توجه به اینکه بالای 80 درصد بودجه سینما هم توسط دستگاه‌های حاکمیتی تأمین می‌شود، آیا این خواسته بحق است که هم تهیه‌کنندگان از پول و بودجه عمومی استفاده کنند و هم هیچ نوع نظارتی را برنتابند؟

وقتی افرادی وارد سینما می‌شوند که از مالیات‌های کلان فرار کنند؛ شما مطمئن باشید این سرمایه هنر را به سقوط می‌کشاند تا تعالی! شاید از نظر تجهیزات، لوکیشن‌ها و بازیگر تقویت شود، اما از نظر فرهنگ به‌سمت دیگری می‌رود. جشنواره فجر پرچم هنر سینمای ایران است در دهه انقلاب؛ خود من اعتقادم بر این است که در شرایط فعلی، جشنواره حاکمیت گذشته‌اش را ارائه دهد. فیلم‌هایی را که ساخته شده و نمایش داده مورد داوری و بحث و بررسی قرار دهد. من اعتقاد دارم سینمای ما نیاز به جشنواره‌ای دارد که کارهای گذشته را بررسی کند و جلوی خطاهای گذشته‌اش را بگیرد و موفقیت‌هایش را تقویت کند و کار را جلو برود.

این بودجه‌های دولتی کجاست؟

مرتب اشاره می‌شود بودجه دولتی به سینما تزریق می‌شود من یک فیلمسازی هستم آرزو می‌کنم بودجه دولتی در اختیارم باشد فیلم بسازم، این بودجه‌های دولتی کجاست؟ اگر هم باشد برای نورچشمی‌هاست و وابستگی‌های فکری دارند به آن آدم‌ها! ما اصلاً دنبال سینمای دولتی و خصوصی نباید برویم؛ سینما شکل اقتصادی و صنعتی پیدا کند، شکل هنری‌اش که وجود دارد. فیلمسازی بعد از انقلاب و دو سه فیلمساز قبل انقلاب فیلم‌هایشان به کشورهای خارجی می‌رفت و امروز 20، 30 فیلمساز داریم که حتی فیلم‌های کوتاه‌شان به خارج از کشور می‌رود. ما جایگاه فرهنگی‌مان را پیدا کردیم و دولت باید این سینما را به‌عنوان صنعت بشناسد و وام در اختیار آن قرار دهد؛ بودجه‌اش برمی‌گردد.

در سینما پول می‌دهند نقش می‌گیرند، حقیقت دارد

*با وجود این همه فارغ‌التحصیل رشته‌های هنری و سینمایی از دانشگاه‌های معتبر کشور، ما شاهدیم که اصطلاحاً «ستاره‌های» سینمای ایران به‌ندرت تحصیلات مرتبط سینمایی دارند. از طرف دیگر، کمابیش می‌شنویم که آدم‌ها برای نقش بازی کردن پول هم می‌دهند و حتی شرکت آن‌ها در فیلم منوط به آوردن سرمایه می‌شود. آیا از این مناسبات، می‌توان سینمای عمیق و جدی انتظار داشت؟ راه‌حل را در چه می‌دانید؟

این‌که پول می‌دهند در سینما نقش می‌گیرند وجود دارد اصلاً قابل انکار هم نیست، ولی چه‌شکلی هست یک تعداد پول می‌دهند آن پول را تهیه‌کننده و کارگردان صرف بازیگری دیگر می‌کند و آن را در خود فیلم خرج می‌کنند. عین یک کلاس و دانشگاه می‌ماند یک بازیگر ورود کند این دوران را طی کند. هر فیلمسازی بگوید این اتفاق برای من نیفتاده غلو کرده است، این که فارغ التحصیل‌هایی که می‌آیند دانشگاه قبول می‌شدند رشته هنرهای دراماتیک کارگردانی 15 نفر دانشجو می‌گرفت از بین 2000 متقاضی، اما شما مراکز دولتی، دانشگاه‌های متعدد و دفاتر متعدد آموزشی و متقاضیان زیاد دوره ما برای ورود و به عالم هنر سخت‌گیری‌های زیادی خصوصاً برای خانم‌ها وجود داشت. امروز همه می‌توانند ورود کنند نتیجتاً بحث‌هایی که در دانشگاه حتماً درس بخوانید هنرمند شوید دانشگاه می‌تواند یک استعداد را صیقل دهد و راه‌های نزدیک شدن به هنر ناب را نشان دهد و دانشگاه نمی‌تواند بشخصه یک هنرمند تربیت کند.

به من پیشنهاد شد دستیار سیروس الوند شوم

*شما کار سینمایی خود را پیش از انقلاب آغاز کردید و تجربه دستیاری در سینمای قبل از انقلاب را هم دارید. سال 55 یا 56 "عباس شباویز" به‌نمایندگی از تهیه‌کنندگان، مرگ سینمای ایران را اعلام کرد. با وقوع انقلاب، با این که تبلیغات زیادی شد که مثلاً روحانیت با سینما مخالف است و سینما دیگر پا نخواهد گرفت، اما با حمایت بزرگان انقلاب و در رأس آن‌ها خود حضرت امام(ره)، در دهه‌های 60 و 70 سینمای ایران نه‌تنها دوباره رشد کرد و شکوفا شد، که حتی آوازه جهانی پیدا کرد. شما نقش انقلاب را در احیاء و اعتلای سینمای ایران چگونه می‌دانید؟

من سال سوم دانشکده بودم، یک شب اتفاقی به من پیشنهاد شد به‌عنوان دستیار سیروس الوند، «فریاد زیر آب» بروم و کار کنم. من اول خیلی پریشان‌احوال شدم به‌دلیل اینکه سینمای فیلم‌فارسی، با "شباویز" مردی که به گردن جامعه فرهنگی و سینمایی حق دارد رئیس دپارتمان سینما بود از همه اساتید خواست نمره ترم ما را 20 حساب کند و من به سینما ورود کنم.

یک سکانس مانده کار تمام شود، دوام نیاوردم

یکی از اساتید ما گفت "مشروط نمره می‌دهم به‌شرطی که تا آخر فیلم بتوانی دوام بیاوری"! یک شب یک سکانس مانده بود دوام بیاورم و فیلم تمام شود. آن سینما مدنظر ما نبود و تفکر دیگری داشتیم و آن زمان 7 فیلم کوتاه ساخته بودم و جایزه‌های بین‌المللی گرفته بودم و فیلم‌های مذهبی ساخته بودم.

من نمی‌توانم در سینمای فیلم‌فارسی کار کنم

آن زمان ما زمزمه‌های حضور در حسینیه ارشاد و انجمن گوته را داشتیم وقتی دانشجو و نسل جوان سینمایی که امثال ما در سینماهای آزاد فیلم‌های کوتاه و 8میلی‌متری می‌ساختیم به‌عنوان یک نهضت هنری و سیاسی مطرح می‌‌شود مَنِ فیلمساز نمی‌توانم در سینمای فیلم‌فارسی کار کنم؛ زمزمه‌ای که می‌شنوم نوید یک تحول بزرگ را می‌دهد؛ برای من در سالن دانشگاه شریف در شب یازدهم بهمن‌ماه سال 56 اتفاق می‌افتد؛ 12 هزار دانشجو 24 ساعت تحصن می‌کنند و مورد ضرب‌وشتم قرار می‌گیرند. در این راستا یک اتفاق افتاد دانشجویان دانشگاه تهران متوجه موضوع حرکتی شدند و دیگر از جدا بودن به یگانگی رسیدند و یک سال بعد انقلاب شد.

تعریف حضرت امام(ره) از سینما در بهشت زهرا(ع)

انقلاب شروع شد آن دورانی که همه دوربین‌به‌دست چه عکاس و فیلمساز، به میدان آمدند؛ یعنی سینما یک شکل همراه با انقلاب پیدا کرد؛ روزی که انقلاب پیروز شد و حضرت امام(ره) وارد ایران شدند در بهشت زهرا(ع) دو تعریف از سینما ارائه دادند؛ اول "با سینما مخالف نیستیم، با فحشا مخالفیم"، و تعریف دوم هم این بود که درست‌ترین تعاریف سینماست؛ "سینما یکی از مظاهر تمدن معاصر است".

فیلم‌های متعددی ساختند و توسط ساواک بازداشت شدند

سینما شکلی گرفت و فیلمی را اشاره کردند که قبل از انقلاب این فیلم از نظر مطرح کردن ژانر سیاسی، قبله‌گاه نسل جوان بود؛ فیلم «گاو». فیلمسازی که شکل گرفت متعلق به آن سینمایی که مرگش را «شباویر» اعلام کرده بود، نبود. این فیلمسازهایی بودند که در چند ماهه انقلاب دوربین به دست گرفتند و در سال‌های قبل انقلاب هم دوربین به دست گرفته بودند و فیلم‌های متعددی ساختند و توسط ساواک هم بازداشت شدند؛ این فیلمسازها شکل اجرایی سینمای بعد انقلاب را به دست گرفتند و از آن آدم‌ها بسیاری هنوز هم هستند؛ "ناصر غلامرضایی"، "کیانوش عیاری"، "عبدالله باکیده"، "داریوش ارجمند"، "بیژن امکانیان"، "فریدون جیرانی"،‌ "تورج منصوری"، "محمود کلاری"، "علیرضا رئیسیان"، "داریوش عیاری" و کلی آدم‌های متعدد وارد این سینما شدند.

حاکمیت سینمای بعد انقلاب دست همین‌هاست

این فیلمسازها تا الآن هستند که مثل من موهایشان سفید شده است؛ این‌ها آن سینمای انقلاب را در یک ماشینی از میدان راه‌آهن، رهسپارِ باغ فردوس تجریش کردند؛ وقتی آن ماشین دور زد و در سراشیبی افتاد متأسفانه چند سال بعد تعدادی از این فیلمسازان و آدم‌ها را هیچ‌وقت آن ماشین انقلاب سوار نکرد و همواره پیاده‌شان کرد اما هنوز حاکمیت سینمای بعد انقلاب دست همین دوستان است.

تصویربردار و تدوینگر: محمدرضا کشتدار و مهدی کماسی

انتهای پیام/+

پیوست
واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران