پورواجد: سایه مسائل امنیتی از جذابیت متن کتاب‌ها کم کرده / وردیانی: نوشتن کتاب دفاع مقدسی با اطلاعات غلط؛ کاغذ حرام کردن است

پورواجد: سایه مسائل امنیتی از جذابیت متن کتاب‌ها کم کرده / وردیانی: نوشتن کتاب دفاع مقدسی با اطلاعات غلط؛ کاغذ حرام کردن است

نویسنده ادبیات پایداری می‌گوید: در برخی از کتاب‌های این حوزه اطلاعات غلط آورده می‌شود، چون طرف نمی‌داند چه نوشته! برای همین بعضی کتب خاک می‌خورد و فقط کاغذ حرام می‌کنیم!

خبرگزاری تسنیم ـ گروه فرهنگی ـ زهرا بختیاری: پس از شروع جنگ در سوریه و قائله‌ای که تکفیری‌ها علیه این سرزمین و مقدسات مسلمانان در سال‌های ابتدایی دهه 90، به راه انداختند واژه‌ای جدید در حوزه ادبیات پایداری به وجود آمد و مردم برای اولین بار با کلمه «مدافع حرم» آشنا شدند. رزمندگانی که از ممالک مختلف اسلامی خود را به کشور سوریه می رساندند تا در کنار مردم مظلوم آنجا، به مقابله با تروریست های تکفیری برخیزند و اجازه ندهند دست ناپاک گروه هایی مثل داعش، جیش الحر و... به ساحت مقدس حرم حضرت زینب(س)، حضرت رقیه و سپس عتبات عراق برسد، «مدافعان حرم» نام گرفتند.

در واقع دفاع از حرم با همه جوانب و زوایای خود چه در حوزه عملیات ها و چه شهدا و ... موضوعی است که سال های طلایی در تاریخ مسلمانان رقم زد. حوزه ای که پرداختن به آن از طرف هنرمندان اعم از نویسندگان، فیلمسازان، شعر و... امری مهم است که البته آنطور که باید مورد توجه قرار نگرفته است. خبرگزاری تسنیم بنا دارد در سلسله نشست هایی به واکاوی و آسیب شناسی این مسئله بپردازد بخش اول و بخش دوم اولین نشست را با حضور «ابوالقاسم وردیانی» نویسنده، شاعر و پژوهشگر و «هاجر پورواجدی» نویسنده حوزه ادبیات پایداری، پیش از این منتشر شده است. در ادامه قسمت دوم این میزگرد را خواهید خواند: 

دفاع مقدس , مدافع حرم , شهید , ادبیات دفاع مقدس ,

 

تسنیم: دیدن فضای عملیات ها چقدر می تواند کمک نویسنده ها باشد و به اوج رساندن تخیل داستان نویس ها کمک کند؟

وردانی: ببینید من وقتی روی نقشه نگاه می‌کنم، حتی با گوگل نگاه می‌کنم، آن خطوط ارتفاعات و پستی بلندیها را نشانم می دهد اما من حس آن فضا را درک نمی‌کنم. ولی وقتی یک دوره آموزش دفاع مقدس ببینم، مناطق عملیاتی را از نظر جغرافیایی برایم بازگو کنند، تخیل من مبتنی بر واقعیت من می‌شود، یعنی من یک دفعه نمی‌آیم در وسط دشت شیلر یا روی کله‌قندی یک نخل دربیاورم، در تخیل دست من باز است، من مجبور پوشش گیاهی آنجا را رعایت بکنم، یعنی تخیل من باید در فضای واقعیت باشد، این نکته خیلی مهمی است.

در واقع تخیل یک چیزی است که باید پرورانده شود حالا با خواندن کتاب‌های مختلف‌، با پرداختن به هنر مخصوصاً هنرهای انتزاعی مثل خوشنویسی که خیلی تخیل را پرورش می‌دهد، چون شما در خوشنویسی فقط با واژه‌ها سروکار دارید، وقتی یک سیاه‌مشقی با آن قلم خاص خودش نوشته می‌شود، تخیلات شما باید خیلی قوی باشد، این تخیلات کمک می‌کند. نه اینکه آدم بخواهد برود خوشنویس شود که اگر خوشنویس شود چه بهتر ولی اگر آشنا هم باشد می‌تواند در ذهنش آنها را کنار هم قرار بدهد.

پس اگر من می‌خواهم تخیل بکنم باید قبل از آن بدانم که این تخیلم می‌خواهد در چه فضایی باشد در واقع قبل از اینکه ما بخواهیم تخیل بکنیم باید بدانیم در چه حوزه‌‌ای باید تخیل کنیم؟ این داستانی که می‌نویسم جغرافیا و اتمسفر آن در چه فضایی دارد شکل می‌گیرد؟ بعد تخیل‌مان را بر دو جغرافیا مبتنی بکنیم، وقتی ما آن جغرافیا را نشناسیم، نمی‌شود. پس ما نیاز به این داریم که قبل از هر چیزی، قبل از ورود به حیطه تخیل، زیربنای تخیل را برای خودمان مشخص کنیم.

تسنیم: شنیدیم بحث راهیان نور قرار است در سوریه هم انجام بشود وفکر کنم این خوب است. حداقل اگر یک تیم نویسنده‌ای را ترتیب بدهند که بروند بازدید کنند خیلی می تواند در روایت ها موثر باشد.

پورواجد: در کتاب‌‌های دفاع مقدس ما تمام اتفاقات ریز را هم می‌نویسیم حتی حتی در سنگرها و خاکریزها ورود پیدا می‌کنیم و حتی طنزشان و همۀ اتفاقات را در کتاب را می‌آوریم و جای سوالی هم نیست ولی در سوریه خود فرماندهان، سرداران و ناشران و کارشناسان امنیتی اجازه نمی‌دهند ما زیاد ورود پیدا کنیم و از طرفی ما باید یک چکمه آهنیبپوشیم تا هم‌رزم‌های شهدا را پیدا کنیم و موفق بشویم با آنها صحبت بکنیم.

 

وردیانی: بله خیلی موثر است؛ اما این نکته را هم باید در نظر بگیرید که روحیۀ نویسندگان با جمع کمی نامأنوس است. نویسنده باید خودش برود فضا را انتخاب کند نه اینکه مثل یک تور، مثل یک گردشگری بیاید و با بقیۀ آدم‌هایی که خیلی معمولی هستند، حالا یکی علاقمند است، یکی به زور آمده، یکی دوست دارد سوریه را ببیند، بیاید قرار بگیرد و تمام آن اتفاقات فرهنگی‌ای که قرار است روی این گردشگران اتفاق بیفتد، برای او هم همین اتفاق بیفتد! این کفایت نمی‌کند! 5، 6 تا نویسنده می‌خواهند به آنجا بروند، نمی‌شود چون آنجا مین دارد! محدودیت‌ها باید برای نویسنده برداشته شود، کاری که شهید آوینی کرد، شهید آوینی با کدام راهیان نور به منطقه مقاومت می‌رفت؟ خودش آن جایی که باید برود می‌رفت!

اگر قرار باشد راهیان نوری در مناطق عملیاتی سوریه شکل بگیرد باید به نظرم بین مخاطب عام و مخاطب خاص تفاوت باشد، حالا مخاطب خاص می‌خواهد از نظر ژئوپلتیک منطقه را ببیند، یکی از نظر طرح و نقشه عملیات می‌خواهد آنجا را ببیند، یکی می‌خواهد بررسی کند ببیند، جغرافیای آنجا چطوری است و برای تحلیل نظامی می‌خواهد استفاده بکند. یکی می‌خواهد بنویسد، نیاز دارد این سنگر را ببیند.

این نکتۀ مهمی است و  البته سرآغاز خوبی است. چون زمان دفاع مقدس، شعرا اوایل جنگ می‌رفتند منطقه، یکی خاطره جالبی تعریف می‌کند، می‌گفت ما به آنجا رفته بودیم و صبح ساعت 5 صبح یکی آمد گفت، مردم بلند شوید! ما هم  خوابیده بودیم! گفتم من اگر می‌خواستم ساعت 5 صبح بیدار شوم که شاعر نمی‌شدم!، می‌آمدم نظامی می‌شدم. بگذارید بخوابیم!

تسنیم: پس حضور نویسنده یا شاعر یا هنرمند در فضایی که قرار است راجع به آن بنویسد، ضروری است.

وردیانی: بله حتما. ما نیاز به یک تیم‌های تخصصی داریم که در اختیار سناریوی نویسنده باشد. من نویسنده باید آن داستان را بفهمم تا بتوانم داستان خودم را بنویسم. نویسنده گان معروف دنیا اول برای خودشان نقشه راه ترسیم می‌کنند. مثلاً قرار است این اتفاق اینجا بیفتد، می‌رود آنجا را می‌بیند، با فرهنگ آنجا آشنا می‌شود، نگاه می‌کند ببیند گویش‌ آنها چیست؟ چه تکه‌کلام‌هایی دارند؟ غذای مورد علاقه آنها چیست؟ و وقتی شما کتاب را می‌خوانید به این نتیجه می‌رسید که او فضا را  زندگی کرده، یک دوره‌ای گذشته رفته یک سیری را آنجا طی کرده، آشنا شده و بعد کتابش را نوشته و بعد جهانی می‌شود! ما چه کار می‌کنیم؟ هیچی گوشۀ خانه می‌نشینم نهایت می‌رویم گوگل سرچ می‌کنم، نهایت ویکی‌پدیا می‌رویم که تمامش زیر سوال است و کتاب‌های ما این می‌شود که کسی آنها را نمی‌خواند به دلیل اینکه تخیل ما نیاز به پایۀ علمی و آگاهی دارد، آگاهی در حوزه‌ای که ما مجاز هستیم تخیل بکنیم.

دفاع مقدس , مدافع حرم , شهید , ادبیات دفاع مقدس ,

 

تسنیم: بعضا شاهد کتاب‌هایی هستیم که اطلاعاتی هم به غلط آورده می‌شود. این موارد چه تاثیری بر مخاطب می گذارد؟

وردیانی: واقعاً بعضی از کتاب‌های دفاع مقدس را وقتی می‌خوانم احساس می‌کنم به من نمی‌چسبد، چون نویسنده از آن اصطلاحات اولیۀ نظامی، فرق خاکریز و سنگر را نمی‌داند، خیلی چیز عادی‌ای است! بعد می‌گوید نیروها پشت سنگر آمدند! نیروها پشت خاکریز می‌روند، سنگر با خاکریز خیلی فرق دارد، در دل یک خاکریز می‌تواند بیشمار سنگر باشد، من این را چطوری می‌توانم منتقل بکنم؟ بعد مخاطبی که یک مقدار آگاه باشد وقتی این کتاب را انتخاب می‌کند فورا با دیدن این اطلاعات کتاب را کنار می‌گذارد و به دیگری می‌گوید این کتاب را نخوان! چون طرف نمی‌داند چه نوشته است! برای همین است که کتاب‌های ما مدام خاک می‌خورد و به جایی نمی‌رسیم  و متاسفانه فقط کاغذ حرام می‌کنیم!

برای مثال کتاب «خاک‌های نرم کوشک» اثر سعید عاکف درباره شهید برونسی خیلی کتاب جذابی است، علت جذابیتش هم این است که ساده و راحت نوشته شده است و خیلی سهل‌الوصول است یعنی آدم به راحتی می‌تواند در محیط قرار بگیرد و نه حواشی‌ای دارد و خیلی خوب است ولی این اتفاق در حوزه خاطره‌نویسی افتاده است ولی اگر ما بخواهیم داستانی بنویسیم می‌‌توانیم یک داستانی اینقدر ساده بنویسم که اینطور راحت خوانده شود؟ اگر بتوانیم داستانی بنویسم که سادگی حاکم بر کتاب خاک‌های نرم کوشک را داشته باشد، باید کلاه‌مان را بالا بیندازیم، چون آن کتاب حتماً خوانده می‌شود! ولی نمی‌توانیم، یا می‌خواهیم اظهار فضل کنیم از اصطلاحات آنچنانی استفاده می‌کنیم یا می‌خواهیم علم خودمان را نشان بدهیم که من همه اینها را می‌دانم! یا اینقدر قاطی تخیل و تکنیک‌های نویسندگی می‌شویم که طرف حالش از خواندن کتاب بد می‌شود و هی بیرون می‌زند که چرا اینجا اینطوری است؟! اینجا چرا اینقدر توضیح دارد؟ اینجا چرا اینقدر رهاشدگی است؟!

دفاع مقدس , مدافع حرم , شهید , ادبیات دفاع مقدس ,

تسنیم: ما در دوره دفاع مقدس موضوعات مختلفی را از پشتیبانی تا خطوط جبهه داشتیم، اما موضوعاتی که در بحث مدافعان حرم است بیشتر خاطرات است شاید یکی از ایرادات این است، به نظر شما آیا دلیل خاصی دارد؟ ما مسائل دیگری هم در مورد مدافعان حرم داریم ولی چرا نویسندگان فقط به بحث خاطره پرداختند؟

وردیانی: ما برای نوشتن کتابمی‌کنیم؟ هیچی گوشۀ خانه می‌نشینم نهایت می‌رویم گوگل سرچ می‌کنم، نهایت ویکی‌پدیا می‌رویم که تمامش زیر سوال است و کتاب‌های ما این می‌شود که کسی آنها را نمی‌خواند به دلیل اینکه تخیل ما نیاز به پایۀ علمی و آگاهی دارد، آگاهی در حوزه‌ای که ما مجاز هستیم تخیل بکنیم.

 

پورواجد: البته 4 تا کتاب الان چاپ شده و خیلی روان بوده که تا حدودی به نتیجه رسیده و بیشتر خاطرات پدر و مادر و خانواده بوده است. اما وقتی به بحث نظامی در سوریه می‌رسیم خیلی اجازه نمی‌دهند ورود پیدا بکنیم یعنی در کتاب‌هایی که من نوشتم شاید با یکی دو تا از هم‌رزم‌های شهدا مصاحبه کردم.

آن هم در مرحله کارشناسی، یک کارشناسی امنیتی می گوید: این اسم را بردار و فقط بنویس فرمانده، یا مثلا ننویس فرمانده علی! تاریخ را یا آدرس را اینجا بردارید چون اینطوری به دشمن کد می‌دهیم یا در فلان منطقه یا مناطق چنین اتفاقاتی افتاده و به هوش باشید منتشر نشود! به لحاظ امنیتی اجازه نمی‌دهند ما داخل خاک سوریه ورود پیدا کنیم و این بر جذابیت قصه اثر می گذارد.

 در کتاب‌‌های دفاع مقدس ما تمام اتفاقات ریز را هم می‌نویسیم حتی حتی در سنگرها و خاکریزها ورود پیدا می‌کنیم و حتی طنزشان و همۀ اتفاقات را در کتاب را می‌آوریم و جای سوالی هم نیست ولی در سوریه خود فرماندهان، سرداران و ناشران و کارشناسان امنیتی اجازه نمی‌دهند ما زیاد ورود پیدا کنیم و از طرفی ما باید یک چکمه آهنی بپوشیم تا هم‌رزم‌های شهدا را پیدا کنیم و موفق بشویم با آنها صحبت بکنیم.

 این نقص کار است و آن شیرینی و لذت کار را پایین می‌آورد و اینجا هدف رزمنده گم می‌شود. اینکه برای چه به سوریه رفتند و آنجا چه کارهایی انجام می دهند؟ مخفی می‌ماند. بعضی از شهدای دفاع مقدس ما از روزی که به جبهه می‌رود شروع می‌کنیم یا آزاده‌ها از روزی که اسیر شدند شروع می‌کنیم ولی شهدای مدافع حرم به این دو دلیلی که گفتم نمی‌شود و شاید دلایل دیگری هم داشته باشد.

دفاع مقدس , مدافع حرم , شهید , ادبیات دفاع مقدس ,

تسنیم: کتاب‌های کشورهای دیگر برای این موفق است که مقامات شان هم حرف زدند،‌ حتی خاطرات گفتند، ولی متاسفانه مقامات ما ممکن است خاطراتی داشته باشند ولی نمی‌گویند.

وردانی: اینجا یک خلط مبحث شده است، این مواردی که شما دنبالش هستید در خاطره‌نویسی نیست در تاریخ شفاهی است، بحث تاریخ شفاهی با خاطره‌نویسی فرق دارد، در بحث خاطره‌نویسی تمام مواردی که سرکار خانم فرمودند وجود دارد و ما خاطره زیاد داریم ولی داستان کم داریم و پایۀ داستان خاطره است و فرمایش حضرت آقاست که خاطرات را جمع‌آوری کنید. دلیل هم دارد، تا کسانی که هنوز زنده هستند و به دیار باقی نشتافتند، آنها را دریابیم، خاطرات آنها را بگیریم و بعد آنها را پایۀ داستان‌نویسی قرار بدهیم. ما باید بحث خاطره‌نویسی را تمام کنیم، خاطرات را نگه داریم و بعد در اختیار نویسنده قرار بدهیم و آنها از داخلش داستان بنویسند. یعنی به نظرم این مراتب کار است و ما باید الان خاطرات را جمع کنیم، قبل از اینکه صاحب خاطره از دست برود.

نکته بعد در مورد مطلبی که شما گفتید در حوزه خاطره‌نویسی نمی‌گنجد در بحث تاریخ شفاهی است، تاریخ شفاهی خاطره یک نفر را می‌گیرد و بعد می‌بیند در این خاطره یکسری افتادگی‌ها و جاخالی است، می‌رود آنها را پیدا می‌کند و تمام اینها را جمع می‌کند و بحث تاریخ شفاهی می‌شود که یک ارزش فو‌‌ق‌العاده‌ای هم دارد، دقیقاً کسی که دنبال بحث تاریخ شفاهی است باید مثل یک مُستنطق عمل بکند، یعنی در تاریخ شفاهی مصاحبه می‌کند باید بپرسد کدام عملیات؟ چه روزی؟ چه ساعتی؟ چرا آنجا بودی؟ چه کار کردی؟ مثلاً می‌گوید من کلاهم را پرتاب کردم، می‌گوید با چه کسی بودی؟ می‌گوید با فلانی! بعد از او می‌پرسد می‌گوید نه من بودم که کلاهم را پرتاب کردم! بحث تاریخ شفاهی این است که شما اگر بخواهید کار تحقیقی انجام بدهید نباید به خاطرات مراجعه کنید، خاطره‌نویسی برای یک نفر است، مثلاً من الان درگیر این قضیه هستم، طرف فراموش کرده و دارد آدرس اشتباهی می‌دهد من پاورقی می‌زنم ولی اگر بخواهم آن را تاریخ شفاهی کنم باید بروم با فرمانده تیپ و گردان صحبت کنم و از او بپرسم و بعد آن را پوشش می‌دهم و این تاریخ شفاهی می‌شود.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران