کسی حاضر نبود وکالت متهمان رژیم گذشته را بپذیرد

کسی حاضر نبود وکالت متهمان رژیم گذشته را بپذیرد

کتاب «اعدامی‌ها، کنکاشی پیرامون اعدام سران نظامی حکومت پهلوی» اثر شاداب عسگری و مرضیه یادگاری شبهات مطرح شده درباره ماجرای اعدام‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی را مورد بررسی و ارزیابی قرار داده است.

به گزارش گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، ماجرای اعدام‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از جمله موضوعاتی است که در فضای رسانه‌ای و مجازی، مرتباً بازنشر می‌شود تا از این طریق، سیمای نظام اسلامی ملکوک و کارنامه آن مخدوش نمایانده شود، اما واقعیت آن دوره تاریخی، چیزی فرای این فضاسازی‌های تبلیغاتی است. کتاب «اعدامی‌ها، کنکاشی پیرامون اعدام سران نظامی حکومت پهلوی» اثر شاداب عسگری و مرضیه یادگاری به تازگی از سوی انتشارات ایران منتشر و راهی بازار نشر شده است. این اثر شبهات مطرح شده در این باره را مورد بررسی و ارزیابی قرار داده است. در گفت‌وشنود پیش‌روی، آقای عسگری از مؤلفان کتاب - که سرهنگ بازنشسته نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و پژوهشگر تاریخ انقلاب و جنگ است- در باره این موضوع سخن می‌گوید. امید آنکه تاریخ‌پژوهان معاصر را مفید و مقبول افتد. 
 
طبعاً مناسب است این گفت‌وشنود را با ابتدایی‌ترین پرسش آغاز کنیم که کتاب اعدامی‌ها به چه مسئله‌ای پرداخته است؟
 اگر به نشریات مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی توجه کنید، می‌بینید که مطالبی با عنوان‌های اعدام‌های انقلابی، کشتار دسته جمعی نظامیان، قتل‌های حکومتی، کشتار دسته جمعی سران حکومت پهلوی و انتقام‌گیری از مخالفان در آن‌ها زیاد منتشر شده است. در حال حاضر هم مطالبی شبیه به همان تیتر‌ها و گزارش‌ها، پس از 45 سال در فضای مجازی وایرال می‌شود. این کتاب پژوهش‌محور به این شبهات پاسخ داده است. 

از منظر شما عملکرد سران انقلاب اسلامی درباره اعدام‌های آن دوره به چه شکل بوده است؟
درست است که روحانیون و انقلابیون اسلامی ما تجربه اداره حکومت را نداشتند، اما عالم به قرآن و احکام دینی بودند و براساس موازین شرعی عمل کردند. امام خمینی به صراحت می‌فرمودند که هیچ کس حق ندارد بدون اذن حاکم شرع، حتی یک سیلی در گوش کسی که ده‌ها نفر را به شهادت رسانده، بزند! شاید ما قوانین اداری را کم می‌دانستیم، اما به قواعدی پایبند بودیم که تا حدودی آن را جبران می‌کرد. با این همه باید اذعان کرد که از همان ابتدا که سران نظامی حکومت پهلوی را دستگیر کردند، برای آن‌ها فرم‌هایی تهیه و اطلاعاتشان را درج می‌کردند. حداقل هر نفر، در دو مرحله دادگاهی می‌شد. تمام اتهامات به اطلاعشان می‌رسید، شهودشان در دادگاه حاضر می‌شدند، حتی تعدادی از متهمان علیه همگنانشان شهادت‌هایی را مطرح می‌کردند. یکی از مواردی که کمتر در این زمینه به آن پرداخته شده، سخنرانی 14 آبان 1357 محمدرضا پهلوی است که به مردم می‌گوید من پیام انقلاب شما را شنیدم و به عنوان پادشاه مشروطه و به عنوان یک ایرانی، نمی‌توانم انقلاب شما را تأیید نکنم!... از این تاریخ به بعد، مقابله نظامیان با انقلابیون پذیرفته نبود، چون در این باره دیگر حجتی وجود نداشت. بسیاری از افرادی که محکوم به اعدام شدند، فرماندهان حکومت نظامی بودند که از این زمان به بعد دستور تیراندازی به مردم را داده بودند. گر چه ما تجربه نداشتیم، اما علما و حقوقدانانی در بین ما بودند که به طور کامل با مباحث موازین شرعی و حقوقی آشنایی داشتند. آن‌ها در کنار هم قرار می‌گرفتند و افراد را مورد بازجویی قرار می‌دادند. اگر این محاکمه‌ها صورت نمی‌گرفت، ما در کشور با فاجعه روبه‌رو می‌شدیم. من در کتاب به این موضوع اشاره کردم که سازمان چریک‌های فدایی خلق و سازمان مجاهدین خلق، چه اعلامیه‌هایی دادند و جمهوری اسلامی را تهدید کردند که اگر سران نظامی رژیم پهلوی را اعدام نکنید، آن‌ها برمی‌گردند و قدرت را دست می‌گیرند! اگر جمهوری اسلامی این متخلفان را دستگیر و با آن‌ها برخورد نمی‌کرد، بی‌شک آن‌ها درگیری‌ها و کشتار‌های گسترده به راه می‌انداختند! این درگیری‌ها باعث ایجاد هرج و مرج در کشور می‌شد. چنانچه دستگیری سران پهلوی و برخورد با آن‌ها باعث ایجاد آرامش در کشور شد. 

آیا متهمان دادگاه‌های انقلاب اسلامی، اجازه وکیل گرفتن داشتند؟
به متهمان اجازه وکیل گرفتن داده شده بود، اما در آن مقطع هیچ کس - حتی کسانی که با آن‌ها نسبت فامیلی داشتند- حاضر نبودند وکالت این افراد را قبول کنند! بر فرض محال اگر کسی وکالت آن‌ها را قبول می‌کرد، آیا دیگر در داخل کشور قادر به زندگی بود؟ آیا سازمان‌هایی مثل چریک‌های فدایی خلق و مجاهدین خلق و پیکار که ادعا داشتند این‌ها کشتار کردند و بسیاری از افراد ما را از بین بردند، به این وکلا اجازه زندگی می‌دادند؟ این مسئله باعث ایجاد این شبهه در فضای مجازی شده که دستگیرشدگان اجازه گرفتن وکیل نداشتند، در حالی که واقعاً اینطور نبود. 

چه تعداد از نیرو‌های ارتش و ساواک، پس از پیروزی انقلاب اسلامی اعدام شدند؟
یکی دیگر از دروغ‌هایی که دشمنان انقلاب اسلامی منتشر کرده یا به آن دامن زده‌اند، این است که طی چند روز اول استقرار نظام جدید، حداقل 200 نفر از تیمسار‌های ارتش شاه اعدام شده‌اند! در حالی‌که آمار صحیحی در این باره وجود دارد. در بین 27 نفر از اعضای شورای فرماندهی ارتش که در 22 بهمن اعلامیه بی‌طرفی این نیروی نظامی را امضا کرده بودند، 10 نفر اعدام شدند و در یک جمع‌بندی کلی از میان بیش از هزار و600 نفر تیمسار شاغل یا بازنشسته، 45 نفر اعدام شدند. تعداد 17 نفر به حالت‌های مختلف و پیش از محاکمه، کشته شده و اعدام نشده‌اند. شش نفر شناسایی نشده‌اند، دو نفر هم در ارتباط با مواد مخدر اعدام شده‌اند که سرهنگ بوده و مشمول جامعه آماری تیمسار‌ها نمی‌شده‌اند. در تعدادی از پایگاه‌های اینترنتی درباره اعدام تیمسار ده‌پناه گفته شده که او در یک دادگاه کوتاه‌مدت محکوم به اعدام شده است. این در شرایطی است که وی در اواخر بهمن سال 1357 دستگیر و بعد از حدود 19 ماه بررسی شکایت و سوابق موجود و اثبات جرائم، در تاریخ 12 تیر 1359 اعدام شد. 

در کارنامه ارتشی‌های اعدامی، چه نکات مهمی وجود داشت؟
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تعداد زیادی از ارتشبد‌ها در ایران ماندند و تنها کسانی اعدام شدند که دستشان به خون مردم آغشته بود یا در رژیم پهلوی نقش بسیار مؤثری داشتند. در مورد اینکه آقای خلخالی اشتباه کرده یا نکرده، مردم و محققان باید به شکل مستند قضاوت کنند. بعد از دادگاه عوامل حکومت پهلوی، دو دادگاه متهمان مواد مخدر و کردستان هم به او واگذار شد. او بنا به گفته خودش و بررسی‌های من به بیش از صد نفر حکم اعدام نداده است. تمام دادگاه‌ها، حداقل دو نفر و حداکثر پنج نفر هیئت رئیسه داشته است و تمامی محکومان مورد بازجویی قرار گرفته و فرصت دفاع داشته‌اند. تعدادی از آن‌ها مثل سرلشکر بیدآبادی، صریحاً به جرائم خود اعتراف کرده‌اند. او فرمانده حکومت نظامی تبریز بود و اعتراف کرده که دستور تیراندازی داده است و در این تیراندازی، 17 نفر به شهادت رسیده‌اند. سرلشکر پاکروان و سپهبد مجیدی هم صراحتاً به جرائم خود اعتراف کرده و خواستار مجازات شدند. در روز نوزدهم تا شب بیست‌ودوم بهمن، تعداد 2 یا 3 هزار نفر در تهران شهید یا کشته شدند که شهیدان انقلابیون و کشته‌ها نیرو‌های گارد جاویدان بودند. بانی این شهدا و کشته‌ها سپهبد مهدی رحیمی، فرماندار نیرو‌های گارد جاویدان بود. نیرو‌های انقلابی سپهبد رحیمی را دستگیر می‌کنند و از او می‌خواهند به نیرو‌ها دستور دهد تا درگیری را تمام کنند. او می‌گوید: «من یک سربازم و قسم خورده‌ام و نمی‌توانم این دستور را بدهم!» حال چنین فردی را نباید مجازات کرد؟ 
انقلاب اسلامی ایران تنها انقلابی است که کمترین تعداد اعدامی را داشته است. یک کودتای ناموفق در ترکیه انجام شد، 800 نفر را محاکمه کردند! صد و خرده‌ای را محکوم و 50 یا 60 نفر آن‌ها را اعدام کردند. در هیچ جای دنیا مانند انقلابیون ما رفتار نکردند و کسانی که اعدام شدند، جرائم آن‌ها اثبات شده بود. نکته دیگر وجود نفوذی‌ها و منافقین در دادگاه‌ها بود که به شدت دنبال این بودند که همه اعدام شوند! در بیست‌وششم بهمن ماه، شهید عراقی ساعت 10 شب خدمت امام خمینی می‌رسد و می‌گوید آقای خلخالی قصد اعدام 30 نفر را دارد. امام می‌پرسند کی؟ و ایشان پاسخ می‌دهند همین الان! امام از او می‌پرسند از نظر شما اشکال این کار چیست؟ او می‌گوید اشکالش این است که اینجا مدرسه است و وقتی ما از اینجا برویم، قرار است بچه‌ها در آن درس بخوانند، اگر آن‌ها متوجه شوند که 30 نفر اینجا اعدام شدند، چه حالی پیدا می‌کنند؟ امام بلافاصله دستور می‌دهند که آقای خلخالی را احضار کنند. از او می‌خواهند که دیگر در مدرسه کسی را اعدام نکند و بقیه را به زندان قصر انتقال دهند. 

محاکمه و اعدام سران ساواک، به چه نحو انجام شده است؟
قاعدتاً می‌دانید که افراد زیادی در ساواک مشغول کار بودند، اما امام خمینی دستور دادند فقط با کسانی برخورد شود که در تقابل مستقیم با مردم قرار داشتند، یعنی مردم را شکنجه می‌کرده یا می‌کشتند. بنا به اعتراف صریح پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک، این نهاد امنیتی حدود 7 هزار و 500 نفر نیرو در تهران داشته است. اسامی منتشر شده اعدامی‌ها را بررسی کنیم به تعداد 50 نفر ساواکی اعدامی هم نمی‌رسد!

عده‌ای معتقدند اگر اعدام افرادی همچون امیرعباس هویدا به تأخیر می‌افتاد، آن‌ها اطلاعات مفیدی را از درون سیستم رژیم گذشته منتشر می‌کردند. آیا این نظر صحیح است؟
هویدا و نصیری از افرادی بودند که از سوی خود حکومت پهلوی در آبان 57 دستگیر شده بودند. رژیم پهلوی هم آن‌ها را به عنوان متهم دستگیر کرده بود و اتهاماتشان را قبول داشت. ما باید این واقعیت را در نظر بگیریم که این افراد فقط داشتند برای خودشان وقت می‌خریدند و هیچ کمکی به جمهوری اسلامی نمی‌کردند. مثلاً آیا در اعترافات برخی از آن‌ها که در همان دوره یا بعد‌ها منتشر شد، مطلب خاصی که به ما کمک کند، وجود دارد؟
به هرحال نباید این نکته را فراموش کرد که محمدرضا پهلوی در آبان ماه، اجازه دستگیری هویدا و نصیری را داد و این به آن معنا بود که همه چیز را پذیرفته است. حتی اگر انقلاب هم پیروز نمی‌شد و فرزند محمدرضا به‌عنوان پهلوی سوم به قدرت می‌رسید، با نصیری همان رفتاری می‌شد که در سال 1320 با سرپاس‌مختاری و پزشک احمدی شد. اما اینکه چرا به این اقدام انقلابیون عکس‌العمل نشان می‌دهند، برای این است که آنان بر مدار حق عمل کرده‌اند. 

به نظر شما اگر هویدا دیرتر محاکمه می‌شد، مانند فردوست حاضر به نوشتن خاطراتش بود؟ 
هویدا برای اینکه اعدام نشود، داشت زمان می‌خرید! اگر قرار بود چیزی بگوید، مانند فردوست همان ابتدا تقاضای ضبط صوت و کاغذ می‌کرد تا خاطراتش را ثبت کند. این مسئله هم برای این بود که برای بهایی‌ها و فراماسونر‌ها فرصتی ایجاد کند تا آن‌ها بتوانند فراری‌اش بدهند یا اسناد و مدارک را از بین ببرند. اتفاقاً اگر هویدا از همان روزی که به دست نیرو‌های انقلابی دستگیر شده بود، همکاری می‌کرد، این احتمال وجود داشت که با او مساعدت شود، ولی او هیچ همکاری‌ای نکرد. حتی در جلسه دادگاه و در پاسخ به سؤالات می‌گفت سیستم مقصر بوده، من هیچ کاره بوده‌ام و بنا بر دستورات شاه اقدام کرده‌ام. زمانی هم که او را برای تیرباران می‌بردند، به آقای خلخالی گفت من یک میلیون دلار به تو می‌دهم، چند روزی دست نگه دار! او در اولین جلسه محاکمه‌اش، زمانی که آقای خلخالی وارد دادگاه شد، بلند شد و شهادتین گفت! آقای خلخالی به او گفت من به بهایی یا مسلمان بودن تو کاری ندارم، اتهامات تو از این قبیل نیست... در مجموع هویدا و امثال او یک فرد نبودند، بلکه یک باند و گروه بودند. 

این شبهه نیز مطرح است که اگر تیمسار‌ها را فراری نداده یا اعدام نکرده بودند، جنگ نمی‌شد! برای آن چه پاسخی دارید؟
این شبهه را در سه محور می‌توان پاسخ داد. اول اینکه از سال 1348 تا 1353 ش، مگر این تیمسار‌ها وجود نداشتند که رژیم بعث عراق، روستا‌های مرزی ما را بمباران و نزدیک به هزار نفر از مردم را کشته و مجروح کرد؟ دوم اینکه این آقایان تیمسار، چرا باید قبل از پیروزی انقلاب، دارایی‌ها و خانواده خود را به امریکا و سایر کشور‌ها بفرستند و در روز‌های پایانی حیات رژیم شاه از کشور فرار کنند؟ سوم اینکه در مقطعی که جنگ آغاز شد، چند نفر از این تیمسار‌ها داوطلب حضور در جنگ شدند؟ از میان این تعداد تیمسار، فقط دو نفر یکی در ایران و دیگری در امریکا بودند که زمان وقوع جنگ ایران و عراق درخواست حضور در جنگ را داشتند. با این حال سؤال اینجاست که چند نفر از این افراد مانند آریانا، پالیزبان و امثالهم بودند که دست در دست صدام گذاشتند و علیه ملت خود کار کردند؟ از این جماعت، بیشتر انتظار خیانت می‌رفت تا خدمت. 

عملکرد دولت موقت و چهره‌های شاخص آن در جریان اجرای این اعدام‌ها چگونه بود؟
آقای مهندس بازرگان انسانی مؤمن بود، ولی گرایش شدیدی به غرب داشت و مایل به اسلام انقلابی نبود. باور او همان چیزی بود که از سال 1352 ش تا به حال در پاکستان برقرار است! او مخالف برخورد جمهوری اسلامی با کارگزاران رژیم گذشته و دستگیری آن‌ها بود. من بر اساس مجموعه‌ای از مستندات به این نتیجه رسیده‌ام که آقای بازرگان و امثال وی اوایل سال 1357 ش، راضی به رفتن شاه و ماندن پسر او به عنوان پادشاه مشروطه بودند. بازرگان یک دلبستگی هم به امریکا داشت و بدون اجازه امام خمینی در الجزایر با وزیر خارجه امریکا دیدار کرد. امریکا هم به دولت موقت فشار می‌آورد که جلوی اعدام‌ها را بگیرند. چون آن‌هایی که دستگیر می‌شدند، سال‌ها به امریکا خدمت کرده بودند. 

در آن مقطع زمانی، مردم نسبت به اعدام‌ها چه واکنشی داشتند؟ 
به دلیل ظلم و ستمی که مردم در دوره پهلوی تحمل کرده بودند، نه تنها موافق آن اعدام‌ها بودند، بلکه خواستار برگزاری بیشتر جلسات محاکمه و اجرای حکم اعدام برای بسیاری از متهمان شدند، اما امام و یاران ایشان بدون غلبه احساس و از روی عقلانیت، محاکمات را پیش می‌بردند. رهبر انقلاب حتی در 25 تیر 1358 و به مناسبت نیمه شعبان، خطاب به دادستان دادگاه‌های انقلاب اعلامیه‌ای صادر کردند که براساس آن، عفو شامل تمام متهمان دادگاه‌های انقلاب، به جز چهار دسته مشخص و کوچک می‌شد. در آبان‌ماه همان سال، تمام محکومان کشوری یا لشکری که محاکمه شده و محکومیت‌شان حداکثر تا دو سال بود، مورد عفو امام قرار گرفته و آزاد شدند. تا سال 1365 ش، دیگر هیچ زندانی به خاطر حمایت از رژیم پهلوی در زندان باقی نماند و همگی آزاد شدند. 

برخی ادعا کرده‌اند که مقامات امریکا با اعدام سران ارتش موافق بودند. ارزیابی شما در این باره چیست؟
عده‌ای برای تحریف شخصیت امام ادعا می‌کنند که ایشان با امریکا همدست بوده که ادعایی خنده‌دار به نظر می‌رسد! به طور مثال می‌گویند ژنرال هایزر به ایران آمد و لیستی را به سرلشکر گست ارائه داد و او هم به امام داد که براساس این لیست 647 نفر باید اعدام می‌شدند، جمهوری اسلامی هم آن‌ها را اعدام کرد! هیچ کس نتوانست این ادعا را اثبات کند و در مقام عمل هم تعداد افرادی که در رأس حکومت قرار داشتند و اعدام شدند، کمتر از صد نفر هستند. همین افراد از حضور هایزر برای لغو قرارداد‌های امریکا با ایران یا انجام کودتا که قرار بود در مرحله آخر حیات رژیم پهلوی انجام شود، چیزی نمی‌گویند. هیچ‌کدام در این باره توضیح نمی‌دهند که چرا امریکا باید لیست سران دولتی که به مدت 25 سال از آن‌ها استفاده کرده، به مقامات جمهوری اسلامی تحویل دهد و سر آن‌ها را به تیغ بسپارد؟

در حال حاضر پاسخ به شبهات رسانه‌های معاند که عمدتاً در فضای مجازی تبلیغ می‌شود، وظیفه‌ای خطیر بر دوش تاریخ‌نگاران انقلاب اسلامی قرار داده است. از دیدگاه شما، بایسته‌های این امر چیست؟
بی‌برو برگرد باید جهاد تبیین انجام شود و تمام سوابق رژیم پهلوی به رشته تحریر درآید. کمتر حکومتی در دنیا وجود دارد که در مورد سوابق حکومت قبل به اندازه‌ای که رژیم پهلوی در مورد قاجار‌ها کتاب منتشر کرد، مطلب نوشته باشد. آیا ما یک صدم مطالبی که رژیم پهلوی علیه حکومت قاجار تولید کرد، در مورد حکومت پهلوی نوشته یا فیلم تولید کرده‌ایم؟ پاسخ، دقیقاً نه است! سه کار باید انجام دهیم: یک، کسانی که در حوزه اسنادی کار می‌کنند باید به تبیین مسائل دوران پهلوی بپردازند. دو، نشست‌هایی برگزار و حقایق را روشن کنیم و تحمل این را هم داشته باشیم که فرد یا افرادی آگاهانه یا ناآگاهانه، از روی عقل یا جهالت حرف‌هایی را بزنند. سوم، جعل و تحریف‌هایی که از سوی معاندان انقلاب صورت می‌گیرد، بلافاصله پاسخ داده شود و به هیچ وجه اجازه ندهیم که مشمول گذر زمان و ناخواسته جزئی از تاریخ شود. به نظر من این مسائل در اولویت قرار دارد.

منبع: جوان

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار رسانه ها
اخبار روز رسانه ها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon