گزارش تسنیم از سوریه|مادر سوری: دو فرزندم شهید شدند و همچنان چهار فرزند دیگرم در تمام جبهه‌ها می‌جنگند+ویدئو و تصاویر

گزارش تسنیم از سوریه|مادر سوری: دو فرزندم شهید شدند و همچنان چهار فرزند دیگرم در تمام جبهه‌ها می‌جنگند+ویدئو و تصاویر

مادر دو شهید سوری گفت: فرزندم حسین را تقدیم خداوند کردم،‌ خودش او را داد و خودش گرفت. حضرت زینب(س) در پاسخ به یزید که گفت کار خدا را با خودت و برادرت چگونه یافتی؟ پاسخ داد : جز زیبایی چیزی ندیدم.

غصون الماضی، خبرنگار خبرگزاری تسنیم، دمشق : مادر سوری لباس فرزند شهیدش را که دوستانش برایش آورده‌اند تا به وی تسلیت بگویند، با سوز و آه در آغوش می‌گیرد و در حالی که اشک می‌ریزد، آن را می‌بوید، چرا که تنها چیزی که از یاد و خاطره‌اش باقی مانده، همین لباس است، ولی طولی نمی‌کشد که به یاد مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها می‌افتد که عزیزترین و ارزشمندترین کسانش را در راه خدا از دست داد و در جواب گفت به خدا جز زیبایی چیزی ندیدم.

این مادر، خطاب به دوستان فرزند شهیدش برای تسلیت نزد وی آمده‌اند، می‌گوید: فرزندم حسین را تقدیم خداوند کردم،‌ خودش او را داد و خودش گرفت. حضرت زینب(س) در پاسخ به یزید که گفت کار خدا را با خودت و برادرت چگونه یافتی؟ پاسخ داد : جز زیبایی چیزی ندیدم.

من پسرم محمد را ندیدم، به من اجازه ندادند به او نگاه کنم، ولی به من گفتند او بر اثر اصابت گلوله به چشم و سینه‌اش به شهادت رسید، مانند شهادت حضرت ابوالفضل العباس(ع) و همانند شهادت جدش، امام حسین(ع) ، من به شهادت فرزندم افتخار می‌کنم.

حماسه و شور حسینی در فرزندانم وجود دارد، آنها بر اساس شیوه حسینی تربیت شدند،‌من همواره برای آنها دعا می‌کردم و می‌گفتم خدایا به آنها شجاعتی همانند شجاعت امیر المومنین(ع) عنایت بفرما و اینکه همانند جدشان علی(ع)،‌کرّار باشند نه فرّار ، آنها در عمل کرّار بوده و با آغوش باز به دامن سختی‌ها و دشواری‌ها می‌رفتند و به رضای خداوند و تقدیر او راضی بوده‌‌اند،‌زیرا تنها کسانی در این راه ثابت قدم می‌مانند که در قلب خود شجاعت امیر المومنین(ع) را داشته باشند.

من مادر شهیدان محمد نور و حسین هستم، محمد چهار سال پیش در شهر الزبدانی و حسین هم در شهر «تدمر» شهید شدند.

من از مال و فرزندانم و هر چیزی که دارم برای وطنم دریغ نمی‌کنم، همچنین در راه عقیده‌ام هم از تقدیم ارزشمندترین چیز دریغ نمی‌کنم، زیرا عقیده عین وطن است،‌هر کس در دین خود اخلاص داشته باشد،‌به وطن خود هم وفادار است.

خبرنگار تسنیم سئوال کرد : می‌توانید برایمان از فرزند شهیدت، حسین و خاطرات و نبردهایی که انجام داد با توجه به اینکه زمان زیادی از شهادت وی نمی‌گذرد،‌صحبت کنید؟

فرزند حسین در همه نبردها شرکت کرده بود، ندای غیبی همواره به من می‌گفت حسین شهید خواهد شد که این مسئله در برهه اخیر رخ داد،‌من با خود می‌گفتم که نه!، حسین بازخواهد گشت،‌بر این باور بودم که این مسئله وسوسه است، ولی این ندا،آگاه سازی من از سوی پروردگار جهانیان بود تا برای شهادت فرزندم آماده شوم تا جزع و فزع نکنم و پاداش کسب کنم،‌به همین سبب به صورتم سیلی نزدم درست است که با صدای بلند فریاد زدم یا حسین،‌ولی به صورتم سیلی نزدم و جزع و فزع نکردم، با وجود اینکه حسین در میان برادرانش از همه کوچک‌تر بود و همانطور که گفته می‌شود کوچکترین فرزند برای پدرانشان عزیزتر هستند.

پسرم خیلی برایم عزیز بود، ولی پیامبر خدا حضرت محمد(ص) می‌فرمایند هیچ یک از شما مومن نیست مگر اینکه من نزد او محبوب‌تر و عزیزتر از جانش باشم، بنابراین اگر رسول(ص) و اهل بیت(ع) عزیزتر از فرزندم نزد من نباشند، من به آن درجه و رتبه‌ای که پیامبر(ص) از آن سخن گفته،‌نخواهم رسید، من جگرگوشه‌ام را تقدیم کردم تا به این مرتبه و درجه‌ای که پیامبر(ص) فرمود برسم که فرمود من(پیامبر) محبوب‌تر و عزیزتر از جانش باشم.

پسرم، جانم بود، ولی پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) نزد من محبوب‌تر و عزیزتر هستند، وقتی پیکرهای شهدا را برایمان آوردند، ما کِل کشیدیم و اگر گریه کردیم، بر اهل بیت رسول خدا صلوات الله علیهم گریه کردیم، حتی اگر برای فرزندم گریه کردم، در اعماق دلم می‌دانم که بزرگترین مصیبت، مصیبت حضرت فاطمه زهراء(س) است که فرزندش امام حسین(ع) را در لحظه شهادت می‌دید.

ما هنگامی که می‌گوییم :هیهات منّا الذلة یا ای کاش ما با شما بودیم و به فوز و رستگاری عظیم می‌رسیدیم،‌آیا آن را از روی لقلق لسان می‌گوییم یا واقعا حرفمان با عملمان یکی است؟ من می‌‌دانستم که فرزندم به شهادت خواهد رسید و شما با اهدافش آشنا شدید، هیچ چیزی با خودش نبرد، به دوستان و همرزمانش پیش از رفتن گفته بود من می‌روم تا به شهادت برسم، خداوند اراده کرد تا فرزندم در جوار عمه‌اش حضرت زینب(س) باشد، فرزند دوم من هم در جوار عمه‌اش حضرت زینب(س) است،‌آیا از این منزلت و مقام بالاتر وجود دارد؟

پسرم در تمام مراحل زندگی‌اش یک فرمانده و رهبر بود و من به او افتخار می‌‌کنم،‌ افتخار می‌کنم که در راه امام حسین(ع) و اباالفضل العباس(ع) که همان راه امام علی(ع) است، گام برداشت، او کرار غیر فرار بود، به دشمن حمله می‌کرد و پشت نمی‌کرد و من به او افتخار می‌کنم.

خبرنگار تسنیم سئوال کرد: در روزی که فرزندان شهیدت را دیدید،‌ چه چیزی خطاب به آنها گفتید؟

مادر شهید پاسخ داد: در روزی که فرزندم محمد شهید شد،‌قلبم شکست، اما روزی که فرزندم حسین شهید شد، پشتم شکست، چرا که او در میان برادرانش کوچکترین بود.

درباره محمد به من اجازه ندادند او را ببینم،‌چرا که همانند جدش امام حسین(ع) بدنش قطعه قطعه و لب تشنه سر از تنش جدا شد،‌آنها اجازه ندادند من پیکرش را ببینم،‌تا تصویر زیبایی از او در خاطرم باقی بماند.

هنگامی که حسین شهید شد،‌به آنها گفتم می‌‌خواهم پیکرش را ببینم،‌نمی‌خواهم دلم برایش تنگ شود همانند برادرش محمد که او را ندیدم، عملا وارد شدم تا او را ببینم،‌خداوند به من این قدرت را داد، چشمانش بسته بود، پیکرش گرم بود با وجودی که دو روز از شهادتش گذشته بود،‌او را بوسیدم،‌همچنین یک بار دیگر هم به خاطر برادرش محمد بوسیدم،‌گفتم این بوسه را به برادرت محمد می‌رسانم،‌من برادرت را ندیدم،‌محمد را به نیابت از من ببوس،‌پسرم حسین، با تو چه بگویم؟ پشتم را شکستی حسین، در حالی من تو را برای ازدواج آماده می‌کردم و به دنبال منزل برایت بودم، اما خداوند منزلی بهتر از منزلی را که برایت جست‌وجو کرده بودم،‌آماده کرد،‌من در جست‌وجوی منزل چند متری برایت بودم،‌ولی خداوند بهشتی را که گستره آن آسمان‌ها و زمین است،‌به تو بخشید.

من به رئیس جمهور بشار اسد عشق می‌ورزم، من از نسلی هستم که حافظ اسد رهبر جاودانه آنها را تربیت کرد، کسی که گفت ما قومی هستیم که بازی در لبه پرتگاه را خوب بلدیم و اگر سقوط کنیم، تنها بر روی اجساد دشمنانمان سقوط خواهیم کرد. این سخن ناشی از یک عقیده است، ما نه تسلیم می‌شویم و نه فرار می‌کنیم، همین سخن را رئیس جمهور بشار اسد هم گفته و تاکید کرده است «ممکن نیست تن به شکست دهیم» همانطور که «امام حسین(ع) فرمودند محال است تن به ذلت بدهیم».

اما به شیوه مختلف، زیرا شکست و ذلت همان معنا را دارد، به همین سبب ارتش ما یک ارتش عقیدتی است و همانند ارتش‌های دیگر نیست، هدف از این همه هجمه برای فروپاشی ارتش سوریه بوده است.

خبرنگار تسنیم پرسید : شما مادر دو شهیدید،‌چگونه می‌توانیم خون شهدا و جانفشانی‌هایشان را حفظ کنیم؟

مادر شهید در پاسخ گفت : اینکه صحنه رو ترک نکنیم، اینکه به خاطر تقدیم دو شهید خودم را نبازم و جزع و فزع نکنم، همچنان چهار برادر دیگرشان در صحنه‌های نبرد می‌جنگند، هیچ گاه به آنها نمی‌گویم باید در منزل بمانید،‌بلکه باید مسیر شهیدان را ادامه دهیم و راه آنها را تقویت کنیم،‌زیرا اگر در این مسیر توقف کنیم و از حرکت باز بمانیم، مانند کسی است که هیچ چیزی تقدیم نکرده است، هنگامی که جزع و فزع کنیم و بترسیم،‌و بگوییم همین شهدا برایمان کافی است،‌در این صورت پیروز نخواهیم شد،‌در کربلا همه شهید شدند،‌ ما تا کنون پیروز شده‌ایم،‌ حسین(ع) و یزید(لعنه الله علیه) را نمی‌توان با هم مقایسه کرد.
انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon
طبیعت
پاکسان