‌روایتی از روزهای نخستین روزهای انقلاب در خوزستان / تعطیلی بازار اهواز کمر رژیم پهلوی را شکست

‌روایتی از روزهای نخستین روزهای انقلاب در خوزستان / تعطیلی بازار اهواز کمر رژیم پهلوی را شکست

نخستین انجمن اسلامی بازار و اصناف کشور با همراهی کسبه متدین بازار اهواز با هدف پشتیبانی از انقلاب تشکیل و در شتاب بخشیدن به نهضت اسلامی در خوزستان موثر بود.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اهواز، دهه فجر انقلاب اسلامی فرصت مغتنمی برای بررسی شرایط و عوامل شکل گیری انقلاب اسلامی است. به باور تحلیل‌گران یکی از اضلاع موثر و شتاب دهنده انقلاب ورود بازار و همراهی آن با انقلاب بوده است.

انقلاب اسلامی در کنار اتکال به خدا و همراهی مردم و رهبری روحانیت، نمی‌توان عنصر بازاریان متدین و انقلابی و نقش اثرگزار و کلیدی آنها در شتاب‌بخشی به نهضت الهی خمینی کبیر را نادیده گرفت. بدون تردید هر نهضتی برای سازماندهی و اقدامات انقلابی نیازمند منابع مالی است، زیرا در هر انقلابی تعداد زیادی از افراد درگیر مبارزه‌اند و مقدار زیادی اقدامات پنهان انقلابی وجود دارد که باید از لحاظ مالی تغذیه شوند.

نقش بازار در شتاب بخشی به فعالیت های انقلابی

بازار و بازاریان علاوه بر حضور در جریان انقلاب دو نقش کلیدی را برعهده داشتند. یک تامین مالی نهضت و پشتیبانی از خانواده مبارزین که یک کانال مستقل مالی از رژیم برای انقلاب فراهم ساخته بود. دوم نقش اعتصاب و تعطیلی بازار که اثر ویژه در فروپاشی استحکام مالی و اجتماعی رژیم پهلوی داشته است. تعطیلی بازار باعث نارضایتی مردم و اعتراض به دولت می‌شد و تا حدی زمینه شکل‌گیری تظاهرات مردمی را فراهم می‌کرد.

برای بررسی ابعاد نقش بازار در انقلاب سراغ نخستین موسس انجمن اسلامی بازار در کشور را گرفتیم. محمدعلی ملکی جهان در تیرماه 1329 در اهواز به دنیا آمده است. مردی که اکنون در آستانه دهه هفتم زندگی همچنان با روحیه انقلابی در سنگر جامعه اسلامی بازار و اصناف جهد و جهاد می‌کند.

شروع دوران کودکی  در یک خانواده ضد رژیم پهلوی

ملکی جهان درباره زندگی و دوران کودکی خود که به تعبیر خودش انقلاب را از همان کودکی آموخته است می گوید: من پدرم پارچه فروش بود. در یک خانه استیجاری واقع در خیابان غفاری اهواز در یک خانواده پرجمعیت زندگی می‌کردیم.

مرحوم پدرم هیچ‌گاه در بازار زیر بار فشار رژیم و زورگویی‌های پهلوی نمی‌رفت و همین روحیه را نیز به خانواده منتقل کرده بود. یکی از درد و دل‌های پدر با ما همیشه گلایه و اعتراض از خفقان و وطن فروشی محمدرضا شاه بود.

مدرسه و دبیرستان را تا سوم متوسطه در مدرسه شاپور اهواز گذارندم. دوره ما آرام آرام اگاهی و جوشش های انقلابی شروع شده بود و تازه رساله های امام که آن موقع رساله آقا می‌گفتند بین مردم مخفیانه دست به دست می شد.

مسجد؛ نخستین خاستگاه تشکیلاتی انجمن اسلامی بازار

ساختار بازار اهواز آن موقع به این گستردگی نبود ولی همین بازار سرپوشیده امام خمینی (ره) فعلی همان موقع بود. محفل خاصی برای بازارایان متدین نبود. بیشتر با رفتارهای مذهبی باهمدیگر ارتباط می‌گرفتیم. بازاری های متدین و اهل دین و دیانت که به مسجد رفت و آمد داشتند اولین خاستگاه بازاراین متدین بود.

هیچ یادم نمی‌رود یکی از دلخوشی‌ها متدینین بازار جمعه ها و بعد نماز در بیوت علما بود. آن موقع‌ها رسم براین بود که مردم بعد از نماز در بیوت علما جمع می‌شدند و مباحث شرعی می کردند و تلنگری هم به اوضاع روز می زدند. مثلا بیت آیت‌الله انصاری در مسجد چهارده معصوم که از روحانیون انقلابی بود و یا آیت‌الله جزایری که تازه از نجف به عنوان نماینده امام به اهواز برگشته بودند.

نقش مسجد جزایری اهواز در شکل دهی به جریانات انقلابی

برگشت آیت‌الله جزایری به اهواز و استقرار در مسجد جزایری که در بازار بود تحرک و جنب و جوش بالای به فعالیت های انقلابی داده بود. جوانان جمع می شدند و از وقایع سایر شهرها خبر می‌گرفتند. در مسجد آیت الله، دو دسته افراد مبارز بودند. یک عده جوان و دانشجو مثل شهید علم الهدی ، جمال پور، کاشانی و صادق کرمانشاهی و یک عده بازاری بودند.

ناگفته نماند آن موقع یعنی حدود سال‌های 56 مجمعی بنام دانشوران در اهواز بود که نیروهای مذهبی تشکیل داده بود و سخنران مذهبی مانند شهید بهشتی، مطهری و مقام معظم رهبری را دعوت می کردند.

نفوذ ساواک بین بازاری‌ها با اجیرکردن برخی کسبه

شکل‌گیری روحیه دینی و انقلابی ما در حسینه اعظم اهواز شکل گرفت. این حسینیه همیشه محل تجمع و اجتماعات مردم اهواز بود. تحرکات مردم در سال 57 به اوج خود رسیده بود. بازار هم در تب و تاب بود. ساواک از بین بازاری ها نیرو برای خود اجیر کرده بود و بازاری ها متدین را شناسایی می کرد.

تعطیلی بازار یکی از حربه های موثری بود که بازاریان علیه شاه ترتیب دادند و الحمدالله موثر افتاد. به طوری که بعد از تعطیلی بازار تازه دستگاه سفاک شاه متوجه شد که با یک مجموعه منظم و سازماندهی شده مواجه است. برای همین موجی از خشونت بی پایان را به راه انداخت.

بازاریان همواره تلاش می کردند از مسیر انقلاب عقب نمانند. مراسم های مذهبی مثل شهادت امام صادق(ع) که همزمانی با قضیه فیضیه داشت، را برگزار می کردیم. یا پدرم هزینه برخی مراسم ها را شخصاٌ پرداخت می‌کرد تا بازار از جوش و خروش نیافتد.

انقلابی‌گری ,

نخستین تعطیلی بازار بعد از شهادت آقا مصطفی خمینی

نخستین تعطیلی بازار اهواز یک هفته بعد از شهادت مرحوم آقا مصطفی خمینی فرزند ارشد امام بود. روز چهلم آقا مصطفی من و برادرم قم رفتیم. یک دستگاه ضبط و صوت با خودمان بردیم و زیر منبر سخنران نشستیم و صدا را ضبط کردیم. این نوار کاست را چند روز بعد در اهواز پخش کردیم.

بعد چهلم مرحوم آقا مصطفی مردم اهواز، روز جمعه ای بود علیه شاه تجمع داشتند و بسیاری از مشروب فروشی ها را به آتش کشیدند. وقتی اینطوری شد من و هدایت الله ماپار که از مبارزین فعال بود حدودهای صبح به خانه آیت الله جزایری که مرکز فرماندهی بود، رفتیم.

یادم نمی رود آن روز آیت‌الله جزایری و شفیعی با هم در حال برنامه‌ریزی برای فعالیت‌های انقلابی بودند. به ما گفتند برنامه شما چیست؟ گفتیم بنا داریم شنبه بازار را تعطیل کنیم. هر دو استقبال کردند ولی گفتند بگذارید یکشنبه تا بتوانید بازاریان را هماهنگ کنید.

ائمه جماعت به نشانه اعتراض یک هفته نماز جماعت را تعطیل کرده بودند

مردم و بازاری‌ها آماده بودند. یک هفته هم بود که ائمه جماعت مساجد به نشانه اعتراض نماز جماعت را تعطیل کرده بودند. رژیم از این مسئله البته خیلی دردش نیامد. وقتی بازار تعطیل شد و مردم بیدار شدند خیلی عصبانی شد.

برای اعتصاب بازار شنبه به یکی یکی از مغازه ها که اطمینان داشتیم، قرار اعتصاب فردا را گفتیم. خیلی سریع در کل بازار پیچید. از صبح یکشنبه ساواک و شهربانی کل بازار را با نیروی مسلح قبضه کرده بود. حتی روز تعطیلی، چند نفر از بازاری ها از جمله آقای بیژن‌زاده، ماپار، یحیوی را ساواک دستگیر کرد. ولی هیچ کرکره‌ی بالا نرفت.

در این بین برای اینکه این تعطیلی به زندگی عادی مردم آسیب نزند سعی می کردیم کالا و ارزاق ارزان تدارک و بین مردم پخش کنیم. حتی بعضی مواقع افراد نیازمند را شناسایی کالا به آنها می‌رساندیم. موج ارزان فروشی در بازار راه انداخته بودیم و این یک نوع مبارزه با شاه بود. در این بین برخی کارکنان انقلابی شرکت نفت که تحصن کرده بودند و سرکار نمی رفتند از سوی بازار حمایت می شدند.

جاسازی بیانیه های امام در بین پارچه ها و توزیع بین مبارزین انقلابی

در کنار این اعتصاب پیام و بیانیه و کاست‌های امام را تهیه و توزیع می کردیم. مثلا من که تو پارچه فروشی کار می‌کردم ماهانه برای خرید پارچه به تهران می‌رفتم. در این رفت و آمدها با انقلابی‌های بازار تهران از جمله آقای کافی آشنا شده بودم. آنها بین بسته های پارچه که برای من می فرستادند اعلامیه و نوار کاست امام را جاسازی می کردند. پس از رسیدن به اهواز بین نیروهای مبارز پخش می کردم.

انقلابی‌گری ,

تشکیل گروه انقلابی "الله اکبر " در اهواز

در دوره ای که فعالیت های انقلابی من جدی شد مجبور شدم برای اینکه لو نروم خانه ای در منطقه لشکرآباد اهواز اجاره و به انجا منتقل شوم. در آنجا یک گروه چهل نفره از نیروی زبده انقلابی را جمع کرده بودیم . بعدها به بنام گروه "الله اکبر" معروف شد. این چهل نفر را خودم شناسایی و گزینش کرده بودم.

گروه "الله اکبر" بیشتر در منطقه لشکر آباد با دانشجویان کمونیست مبارزه فکری می‌کرد. در اجتماعات و تشکیل آنها و شوربخشی به مردم فعال بود. مثلا اگر قرار بود تظاهرات علیه شاه فعال شود این گروه وارد و با شعار الله اکبر مردم را تهییج می‌کردند. یا برای اینکه عوامل ساواک بین جمع مردم نفوذ نکند انتظامات را برعهده می‌گرفت.

گروه "الله اکبر" یک سازماندهی خاصی بود که در حسینیه اعظم متولد شده بود. چند نفر هسته اصلی داشتیم و هر کدام از این افراد نیز یک مجموعه 9 نفره زیر نظر و همین طور به شکل شبکه ای متصل بودند.

چهارشنبه سیاه اهواز و شهادت شهید خوانساری از بازاری های انقلابی

چهارشنبه سیاه اهواز یکی از روزهای اثرگزار در انقلاب است. 27 دی ماه 57 شاه و عمّالش از صبح به خیابان‌های دزفول و اهواز و چند شهر دیگر ریخته و آنها را قرق کرده بودند. هر کسی را می دیدند می گرفتند. باور کنید با تانک شاید بین 200 تا300 ماشین پارک شده مردم را له کردند. در حدود 50 نفری شهید دادیم. این حمله رژیم شاه تا شب ادامه داشت . بازار همچنان به نشانه اعتراض تعطیل بود. شهید خوانساری از بازاری‌ها فعال بود که در این چهارشنبه شهید شدند.

روز چهارشنبه سیاه مردم به سمت حسینه اعظم پناه بردند. آنجا از چند روز قبل هم علما تحصن کرده بودند و در چهارشنبه سیاه بنای رژیم بر تخریب این حسینیه بود که با ایستادگی مردم و بویژه آقای روغنی ساواک ناکام ماند.

تهیه کلت"شاه کش" و کشتن "پل گرین" مستشار آمریکایی

شهید خوانساری از کسانی بود که برای مبارزین کلت تهیه می کرد. این کلت ها معروف به کلت"شاه کش" بودند. یکی از این کلت‌ها را به شهید علم الهدی داده بود. این شهید با طراحی یک عملیات دقیق "پل گرین" مستشار آمریکایی که همه کاره شرکت نفت بودند را ترور کردند.

این تب و تاب تا 12 بهمن 57 ادامه داشت. وقتی متوجه شدیم امام خمینی قرار است به ایران برگردند. با دوستان تصمیم گرفتیم برای کمک به مبارزین انقلابی به تهران برویم. ما تقریبا 13 بهمن 57 خدمت امام رسیدیم.  

حکومت نظامی در اهواز با ورود مردم شکسته شد

مرحوم طالقانی تاکید داشتند مبارزین به استانها برگردند و فضای حکومت نظامی را بشکنند. 13 بهمن در منزل آقای حدادپور که از مبارزین بسیار برجسته اهواز بود و با حضور آیت الله جزایری و آقایان مرعشی و حسن زاده جلسه برگزار کردیم. در آن جلسه من تجربه تهران را درباره تشکیل کمیته های انقلابی بیان کردم و مصوب شد در اهواز 10 کمیته تشکیل دهیم.

تصرف شهربانی اهواز در 14 بهمن ماه از سوی مردم

14 بهمن 57 در حسینیه اعظم 6 صبح یک سخنرانی قرار شد انجام و همه به سمت اداره کل شهربانی(کلانتری13 فعلی) حرکت و آنجا را تصرف کنیم. جمعیتی زیادی به مقابل در کلانتری فعلی در خیابان 24متری رفتیم.

آقای جزایری سردمدار این حرکت و البته سایر افراد مانند حسین علم الهدی، شمخانی و هادی کرمی و انصاری و ترابی بودند. گروه "الله اکبر"هم انتظامات اجتماع را برعهده داشت. آقای جزایری وارد کلانتری شدند و با سرهنگ هوشمند و شهریاری صحبت کردند و آنها که جمعیت و وضعیت تهران را می دانستند بی هیچ مقاومتی تسلیم شدند.

گروه "الله اکبر" با مردم وارد کلانتری شد. ما گروه را دو دسته کردم بخشی را به اسلحه خانه فرستادم تا اجازه ندهد اسلحه ها به غارت برود. زیرا آن موقع مجاهدین و خلق عرب دنبال اقدامات مسلحانه بود. تیم دوم را به طبقه دوم کلانتری و برای حفاظت از اطلاعات فرستادم. بعدها این اطلاعات را که موشکافی کردم اطلاعات جالبی از برخی بازاری ها معتمد ساواک دستگیرمان شد.

عضویت در کمیته شورای انقلاب اهواز و حفاظت از امنیت شهر

اسلحه‌ها را با یک ماشین بلیزر به خانه آقای طباطبایی بردیم که جای امنی بود. از طریق آقای نخلستانی گروه "الله اکبر " را با ژ3 مجهز کردیم. تا ماه ها حفاظت کلانتری 13 به این گروه سپرده شد. شب ها همان جا می‌خوابیدیم. حفاظت شهر را هم رفته رفته به این گروه سپرده شد. بعدها من عضو کمیته شورای انقلاب اهواز که زیر نظر هادی کرمی و خلج در محل استانداری فعلی بود رفتم.

بعد از مدتی تقریبا اسفندماه بود که تازه دادگاه انقلاب زیر نظر آیت الله جنتی در محل سینما هلال فعلی تشکیل شده بود که گروه ما به این مکان منتقل شد. در این مدت در کل خوزستان نیروها زبده اطلاعاتی را شناسایی و وارد کادر می کردیم. مثلا یادم است آیت الله فلاحیان را از خرمشهر شناسایی و وارد کمیته کردیم. ایشان بعدها تا وزارت اطلاعات رشد کردند.

فعالیت پس از انقلاب انجمن اسلامی بازار در کمک به مردم

بعد از انقلاب همچنان انجمن اسلامی بازار که سال 58 رسمیت یافته بود فعالیت می کرد. در همان سال که سیل شدیدی به خوزستان آمد نقش فعالی در کمک به مردم سیل زده داشت.

ارسال 125 کامیون تجهیزات به جبهه از سوی انجمن اسلامی بازار

از عمده فعالیت های ما در انجمن اسلامی بازار پشتیبانی از جبهه و جنگ از سال 59 بود. در یک برهه بیش از 125 کامیون وسایل و تجهیزات مورد نیاز جبهه را از بازار تامین و ارسال کردیم. مثلا یادم است یک شب گفتند دو روز دیگر عملیات داریم و برای عبور از میدان مین و سیم خاردار، رزمنده ها به پلکان نیاز دارند. عصر از بلندگوی بازار اعلام و تا شب حدود 20 ماشین خاور پلکان از مغازه ها و نجاری‌ها تهیه کردیم.

در دوره 8 ساله دفاع مقدس سعی می کردیم با تمام توان در خدمت جبهه باشیم. مکانیک و نجار و تعویض روغنی و نانوایی همه را برای رزمندگان بسیج کرده بودیم.

قضیه "بلندگوی انقلاب"

قضیه بلندگوی بازار هم شنیدنی است و از رسانه‌های مهمی بود که آن موقع انجمن اسلامی بازار در اختیار داشت. برای اینکه صدای انجمن اسلامی را به بازاری‌ها برسانیم. دور تا دور بازار امام و چهار راه سلمان فارسی و سینما قدس همه را خودم با همکاری دوستان سیم کشی و بلند گو نصب کرده بودیم. این بلندگو معروف شده بود به "بلندگوی انقلاب". اگر قرار بر راهپیمایی یا جمع‌آوری تجهیزات بود از این بلندگو در کل بازار اعلام می شد. فرستنده این بلندگو هم در مغازه خودم بود.

تشکیل انجمن اسلامی بازار در کشور

بعد از سال 60 در کل کشور به تبع از انجمن اسلامی بازار ، جامعه اسلامی انجمن های بازار و اصناف کشور تشکیل شد. هیچ گاه وارد کار دولتی نشدم. خیلی به من پیشنهاد شد ولی قبول نکردم و این سنگر را حفظ کردم. حتی در آن دوره یک مدت با حکم آیت‌الله جنتی مسئول کمیته مبارزه با قاچاق شده بودم که توانستیم با قاچاق و احتکار برخوردهای خوبی داشته باشیم.

حضور در حزب جمهوری اسلامی شاخه خوزستان

 مدتی هم در حزب جمهوری اسلامی شاخه خوزستان در بخش اصناف به همراه آقای افشاری فعالیت داشتم. یکی از ویژگی‌های حزب جمهوری اسلامی که همیشه شهید بهشتی برآن اصرار داشت نظم بود.

گزارش از اکبر بهاری

انتهای پیام/331/ش

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon