یادداشت| شیخ محمدخیابانی، مبارز وطن‌پرست

یادداشت| شیخ محمدخیابانی، مبارز وطن‌پرست

در سراسر نطق‌ها و نوشته‌های خیابانی جمله‌ای که تجزیه آذربایجان را نشان دهد، نمی‌توان یافت.

خبرگزاری تسنیم- حسین اصغری*

انحراف نهضت مشروطه توسط جریان غرب‌زده و ناکام ماندن نهضت در دسترسی و تحقق آرمان‌ها و اهداف خود موجب شد تا عوامل استبداد و استعمار بار دیگر بر گرده مردم سوار شوند و به ظلم و تعدی خود ادامه دهند. در این مسیر جریانات انقلابی در گوشه و کنار کشور جهت مقابله با این مسئله ایجاد شدند نظیر قیام نهضت جنگل، کلنل پسیان و شیخ محمد خیابانی که هرکدام به نحوی سرکوب شدند. در 22 شهریور که سالروز شهادت شیخ محمد خیابانی، از رهبران مبارزه با استعمار و استبداد جهت احیای نظام مشروطه ایران است خوب است که یکی از مهم‌ترین اتهاماتی که از جانب عوامل استعمار به وی زده شده است تا چهره او تخریب شود مورد بررسی قرار گیرد.

بعد از وقوع انقلاب مشروطه شاهد هرج و مرج گسترده در سطح کشور هستیم که 5 دلیل عمده را می‌توان برای آن برشمرد:

  1. قانون‌شکنی دولتمردان
  2. گسترش فراماسونری و عناصر وابسته به سیاست انگلیس
  3. عدم استمرار انقلاب مشروطیت که به نوعی انحراف مشروطیت تلقی می‌شد
  4. حکومتگران که خود به سه دسته تقسیم می‌شدند: الدوله‌ها و السلطنه‌ها ، عوامل انگلیس به‌خصوص که تشکیلات فراماسونری مثل مجمع آدمیت و لژ بیداری فعال شده بودند و شروع به عضوگیری و قرار دادن اعضا در جایگاه‌های بالای حکومتی و حساس کردند، تازه به دوران رسیده‌ها
  5. گسترش مطبوعات و نشریات با مضامین غربی

به همین دلیل شخصیت‌های اصیل مذهبی یا منزوی شدند یا جذب حکومت و یا عده‌ای مثل سید عبدالحسین لاری، میرزا کوچک‌خان جنگلی، دلواری و شیخ محمد خیابانی دست به اعتراض زدند. شیخ محمد در چند جبهه می‌جنگید:

  1. از یک طرف با جریان تزارها و مخالفت تزارها در آذربایجان می‌جنگید (علیه اولتیماتوم روس‌ها  به ایران هشدار داد؛ ایستادگی برای اخراج افسر سوئدی و مورگان شوستر آمریکایی)
  2. مخالفت با قرارداد 1919
  3. مخالفت با کمونیست بالاخص 1917م که امپراطوری تزار سقوط کرد و نظام کمونیستی در شوروی روی کار آمد. در نتیجه شیخ هم با کمونیست مبارزه کرد هم با دخالت های شوروی در ایران
  4. به دلیل تجاوزات عثمانی‌ها بالاخص به آذربایجان در 1298ش با عثمانی‌ها درگیر بود.

در نتیجه عوامل چهارگانه فوق، تنها اتهامی که نتوانست به شیخ اتهام وارد شود «استقلال» اوست که بر مبنای مبانی دینی‌اش حرکت می‌کرد اما بعد از 1320ش سعی کردند تا از شیخ چهره‌ای قوم‌گرا و ناسیونالسیتی که مدافع ایدئولوژی پان‌ترکیسم و پان‌آذریسم است نشان دهند و این توطئه تا کنون ادامه دارد و می‌خواهند او را همانند پیشه‌وری نشان دهند.

از جمله شیوه‌های تکراری و شناخته‌شده استعمار برای حفظ منافع خود، علاوه بر کشتار آزادی‌خواهان و ترور حامیان محرومان و عدالت در جامعه، متهم کردن رهبران جنبش‌های مردمی به جدایی‌خواهی بوده است تا از این طریق توده مردم را از این آزادی‌خواهان وطن‌پرست دور کنند. شیخ محمد خیابانی یکی از همین افرادی است که استعمار تلاش کرده تا وی را جدایی‌طلب نشان دهد و متأسفانه بخشی از روشنفکران ما نیز در این دام بزرگ افتاده‌اند.

یکی از مستنداتی که برای این اتهام مطرح می‌کنند انتخاب نام «آزادیستان» به جای «آذربایجان» است. شیخ محمد خیابانی خود در این‌رابطه چنین توضیح می‌دهد: «چون تبریز محل نشو و نمای آزادیخواهان است و در راه تحصیل آزادی پیوسته پیش‌قدم بوده و فدائیان خود را در راه استقلال و عظمت ایران به خاک سپرده است، اسم آذربایجان را به آزادی‌ستان تبدیل نموده از این تاریخ رسمیت آن را اعلام می‌نمایم». آیا منصفانه است که این مسئله را نشانه تجزیه‌طلبی شیخ بدانیم درحالی‌که تأکید وی بر ایران و یادآوری خواست مردم آذربایجان به استقلال و عظمت ایران است؟ کسروی که خود منتقد شیخ است چنین می‌نویسد:

نام آذربایجان یک دشواری پیدا کرده بود زیرا پس از بهم خوردن امپراتوری روس، ترک‌زبانان قفقاز و باکو و آن پیرامون‌ها جمهوری کوچکی پدید آورده و آن را «جمهوری آذربایجان» نامیده بودند و آن سرزمین نامش در کتاب‌ها «آران» است ولی چون این نام از زبان‌ها افتاده بود و از آن‌سو بنیادگزاران آن جمهوری امید و آرزویشان چنین می‌بود که با آذربایجان یکی گردند، از این‌رو آن نام را برای سرزمین و جمهوری خود برگزیده بودند. آذربایجان که به چنین یگانگی خرسندی نداشته و از ایرانیگری چشم‌پوشی نمی‌خواستند از آن نام‌گذاری قفقازیان سخت رنجیدند و چون آن نام‌گذاری شده و گذشته بود کسانی گفتند: بهتر است ما نام استان خود دیگر گردانیم. همانا پیشنهاد «آزادیستان» از این راه بود.

با توجه به گفتار کسروی، معلوم می‌شود که این تغییر نام، تلاشی برای حفظ یکپارچگی ایران و مخالفت با پان‌تورکیسم بوده است نه مقدمه تجزیه‌طلبی.

هم‌چنین خیابانی را متهم به داشتن روابط پنهانی با انگلستان می‌کنند درحالی‌که با بنیادی‌ترین منافع استعمار انگلستان در ایران (واگذاری امتیاز نفت جنوب دارسی به دولت انگلستان در 1914م) آشکارا به مخالفت برخاست. هم‌چنین وی را متهم به بلشویک بودن می‌کنند درحالی‌که او و یارانش در آذربایجان در دوران قحطی، زلزله و گرانی به حمایت از محرومان و تهیدستان و اقدامات خیرخواهانه پرداختند و در هیچ مرحله‌ای سخن از الغای مالکیت خصوصی به میان نیاورده‌اند.

خیابانی در مقاله‌ای در روزنامه تجدد چنین نوشت: «ای آذربایجان که قیام کرده‌ای، عزم جان‌سپاری جزم کرده‌ای، دوست نداری، رفیق نداری، ایرانی هستی، به غیر از ایرانی، ایران را مددکاری نمی‌تواند بود ... ملک مشرف بموت کیانیان با ثقلت دوش‌افکن خود، استناد و پشتگرمی به تو دارد». آیا این سخنان نشان‌دهنده وطن‌پرستی و ایران‌دوستی شیخ خیابانی نیست؟ تلاش شیخ برای ارتباط با نهضت جنگل و البته ناکام ماندن در این زمینه نشان می‌دهد که ایستادگی در برابر دولت مرکزی را محدود به آذربایجان نمی‌دانست و به ایران و آینده آن می‌اندیشیده است. تلاش شیخ برای همکاری و همگامی با کلنل محمدتقی‌خان پسیان نیز به علت نبود ارتباط به جایی نرسید.

در بیانیه‌ای که از سوی هیأت مدیره اجتماعات صادر شده و انگیزه قیام شیخ خیابانی را مطرح کرده است به وضوح وفاداری او به ایران مشاهده می‌شود و این‌که مهم‌ترین خواسته او و یارانش، استقرار مشروطیت است. در این بیانیه آمده است هدف اصلی «تحصیل یک اطمینان تام و کامل از این حیث که مأمورین حکومت، رژیم آزادانه مملکت را محترم و قوانین اساسیه را که چگونگی آنرا معین می‌نماید، بطور صادقانه مرعی و مجرا دارد». بنابراین اتهام تجزیه‌طلبی شیخ خارج از انصاف است.

بحث دفاع از ایران و ایرانی که پاسخ قاطعی به اتهام تجزیه‌طلبی شیخ خیابانی است در سخنرانی‌های متععد وی مشاهده می‌شود که به‌عنوان مثال به دو مورد آن اشاره می‌گردد: شیخ در سخنرانی 12 اردیبهشت 1299ش اعلام می‌کند: «این قیام در نظر دارد ... دست خائنین و دزدان راهزن را از مالیه مملکت دور کند ... تمام خاک ایران مقدس، و مجموع کامل دموکراسی ایران دارا و صاحب حقوق است ... ما دموکراسی ایران را با تشکیلاتی تجهیز خواهیم نمود که اسباب استراحت داخله و خارجه را فراهم آورده و عناصر فتنه و فساد و عوامل آشوب و هرج و مرج را خفه کند». هم‌چنین در سخنرانی 13 اردیبهشت گفت: «ولی باید دانست که مراتب آزادی‌خواهی ایالت آزادیستان هرقدر عالی و بلند باشد سایر ایالات ایران از آن کمتر نیستند ... سراپای ایران موطن مقدس آزادی‌خواهان است».

در سراسر نطق‌ها و نوشته‌های خیابانی جمله‌ای که تجزیه آذربایجان را نشان دهد، نمی‌توان یافت. مبارزه او با روسیه در اولتیماتوم، با انگلیس در قرارداد 1919، با شوروی 1917 و انقلاب کمونیستی و مقاومت در برابر عثمانی در اثناء جنگ جهانی اول تا اواخر 1298ش و ... نشان‌گر توجه او به اصل ایران است. در نهایت این روحانی مبارز در سن 42 سالگی به دست عمال استعمار و استبداد به شهادت رسید.

* پژوهشگر تاریخ معاصر

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران