رقابت بر سر جوانمردی؛ شهید رنجبر با مجروح شدن‌های‌ پی‌در‌پی بازهم آماده رفتن به جبهه بود

رقابت بر سر جوانمردی؛ شهید رنجبر با مجروح شدن‌های‌ پی‌در‌پی بازهم آماده رفتن به جبهه بود

گروه استان‌ها- میدان رقابت بر سر جوانمردی و ایثار در خط مقدم دفاع از ناموس و میهن بین روستانشینان معنای پررنگ‌تری داشت که تاب و تحمل دست درازی به خاک کشور را نداشتند و شهید رنجبر با مجروح شدن‌های‌ پی‌در‌پی بازهم آماده رفتن بود.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، این‌بار قرعه خدمت رضوی کانون ایثار و شهادت رضوی استان اصفهان به نام روستای حسن‌آباد جرقویه درآمده و عقربه‌های ساعت به وقت تاریخ شهادت شهید رمضانعلی رنجبر در حال چرخیدن است. خدمتی از جنس تکریم و التیام برای زخم دل خانواده‌های شهدا در فقدان فرزندشان که البته دلگرمی اصلی توسط اهل بیت(ع) و امام رضا(ع) خواهد بود.

تارو پود این روستا را دیوارهای کاه‌گلی و آجری و مردمانی ساده دل و صمیمی حفظ کرده است. به باور گذشته خود پایبندند‌ و کانون اصلی مهم‌ترین مراسمات را مسجدی بزرگ درست در وسط روستا قرار داده‌اند. طنین صدا و هل هله بچه‌ها در کوچه پس‌کوچه‌های این روستا همچنان رنگ رخوت به خود نگرفته است و در این عصر تکنولوژی، کودکان به بازی‌های کودکانه و سرگرمی‌های دوستانه بیرون از خانه مشغول هستند. لباس سراسر رنگی برخی از زنان و کودکان گرما بخش تصویری بود که از این روستا به چشم می‌خورد و رنگ پریدگی درب خانه‌ها را خنثی می‌کرد.

ساعت قرار و دیدار به وقت ظهر کوک شده است. از پیچ و تاب کوچه‌ها برای رسیدن به خانه بی‌غل و غش و قدیمی شهید گذر کردیم. خبری از نقش و نگار و تجملات شهری نبود. خاکیِ خاکی، با دیوارهایی که بوی نم تواضع و فروتنی می‌داد. سقف خانه اما به بلندای صبوری مادر خانواده نبود. هر طاقچه‌ای به عکس شهید مزین است. شهیدی که با شجاعت تمام در سخت‌ترین و خطرناک‌ترین مناطق جنگی آماده نبرد بود. عکسی با چهره‌ای مقتدر، صورتی گندمگون و موهایی پرپشت، نشسته پشت تیرانداز جنگی برای روزهای دلتنگی به یادگار روی دیوار میخکوب شده است. نگاهش را ناطق و ناظر می‌انگاشتی ... اطمینان داشتم این استواری و همت را از مادر خانواده به ارث برده بود.

خواهر شهید در زمان شهادت برادر، 8 ساله بوده و می‌گفت که برادرش در واپسین روز همجواری با خانواده، تک تک خواهران و برادران را در آغوش گرم خود می‎‌فشرده است. اما در این میان، پدر و مادر را جور دیگری در آغوش کشیده بود که گویی می‌دانست فرصت آخر است.

شهید رنجبر در دوران بچگی و طفولیت بیماری خاصی می‌گیرد و به گفته مادرش به قدری بیماری او پیشرفت کرده بود که موهای سرش می‌ریزد و حتی قدرت اینکه از سکوی خانه بالا بیاید را نداشت. پدرش از این وضع ناراحت می‌شود که او درحال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است. بلاخره او با نذر مادر و پدر و معامله با خدا از این بیماری مهلک نجات پیدا می‌کند و تصمیم می‌گیرند که او برای وطن و مردمش افتخار آفرین باشد. او بسیار مهربان و خوش اخلاق بود.

شهید رنجبر 21 ساله به همراه همرزم 20 ساله خود روانه جبهه و جنگ می‌شود؛ محمدرضا نکویی همرزم و شوهر خواهر شهید از زمان طفولیت با شهید رمضانعلی رنجبر همبازی و هم کلاسی بوده و سخنش را با گله از مسئولان و بیان رشادت‌های جوانان آن دوره و این دیار آغاز می‌کند.« زمان جنگ را نمی‌توان با امروزه مقایسه کرد. کسانی که آن روزها مردانه و بدون توقع جان خود را کف دست گرفتند و به جبهه و دفاع از ناموس و وطن خود رفتند، دیگر قابل قیاس با امروزه نیست. در زمان جنگ بچه‌ها رقابت می‌کردند. مرگ و کشته شدن معنایی برای آنها نداشت.» بغض امانش نداد و با چشمانی تر ادامه داد: شهید رنجبر با مجروح شدن‌های پی در پی بازهم آماده رفتن بود.

«این جوانان کاری کردند که مملکت و وطن ما در آرامش و امنیت به سر برد. اما متاسفانه مسئولان و کسانی که پست و مقام دارند فلسفه رفتن شهدا و مسیر آنها را زیر سوال می‌برند. حق مردم این نیست که جوانان برای این مملکت شهید شوند و مسئولان اینگونه رفتار کنند. هرچند که شهدا راه خود را با مردانگی ادامه دادند.»

همرزم شهید رنجبر باز هم برای بیان رشادت‌های این شهدا و مشاهدات خود حرف‌هایی در سینه دارد و به سال 65 زمان اعزام به جبهه اشاره می‌کند؛ « دفترچه‌های آماده به خدمت و اعزام، به تاریخ 18 اردیبهشت ماه سال 65 تعیین شده بود در صورتی که کارت‌های ما به تاریخ 3 خرداد آماده و زمان اعزام به تعویق افتاد، زیرا جمعیت زیادی برای اعزام اعلام آمادگی کرده بودند و اتوبوسی برای رفت باقی نمانده بود. همه می‌دانستند که کجا می‌خواهند بروند و چه کار کنند. از آن طرف دسته دسته شهید خاک می‌کردند و از آن طرف هم اعزام می‌شدند.

نحوه شهادتشان چگونه بود؟ 

ساعت 4 صبح به هنگان تعویض پست در منطقه ام القصر فاو تقریبا نزدیک یکی از جزیره‌های کویت با اصابت ترکش به سرش به شهادت رسید. 25 بهمن سال 1365 رمضانعلی رنجبر دیگر از میان ما رفت.

پدر و مادرانی که یک روز با شوق و اشتیاق جوانان خود را برای دفاع از میهن روانه جنگ می‌کردند حالا بی‌قرار دیدن آنها هستند. هرچند شهادت تا زمانی که پدر و مادر رضایت ندهند، شدنی نیست.

محمدرضا نکویی می‌گوید: « زمانی بود که برای خوردن نهار با همرزمان مشغول غذا خوردن بودیم که یکدفعه هواپیمای آمریکایی حمله و تمام مهمات را بنباران کردند. در سوله پناه گرفتیم اما گفتند شیمیایی زدند و هیچ ماسک و امکاناتی هم نبود. علی نصر آبادی معاون تسهیلات لشکر امام حسین(ع) و پسرعمه شهید رنجبر در زمانی که زاغه مهمات لشکر را بمباران کردند، آنجا بود به او گفتم بیا برگردیم اما قبول نکرد که مردم آن منطقه و افراد مسن را تنها بگذارد. او جوانمردانه ایستاد و شهید شد. شرایط فرار برای او فراهم بود؛ با این امکانات همه را راهی کرد که تلفات بیشتر ندهیم اما با این حال 14 نفر شهید شدند.

وی ادامه می‌دهد: این صحبت‌ها برای گرفتن پست و مقام نیست که بازگو می‌شود، نسل امروز به سختی باور می‌کند که چنین افرادی با چنین رشادت‌هایی در زمان جنگ حضور داشتند.
برادر شهید نصر و پسرعمه شهید رنجبر نیز معتقد است که باید زندگی‌نامه و آثار این شهیدان برای نسل آینده مکتوب باقی بماند. چراکه دانشمندان دو چیز را در آدمی موثر می‌دانند یکی درون، فطرت الهی و لقمه حلال است و دیگری محیط زندگی است که این دو درواقع انسان‌ساز هستند. محیط جبهه خودش انسان‌ساز بود و جوانان نیاز به بازخوانی زندگی شهدا را دارند.

 گزارش از ریحانه شهبازی 

انتهای پیام/169/ ع
 
پربیننده‌ترین اخبار استانها
اخبار روز استانها
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon