تبارشناسی و متون کهن عرفانی و فلسفی زیربنای هنراسلامی

تبارشناسی و متون کهن عرفانی و فلسفی زیربنای هنراسلامی

هفتمین نشست "فراروایت" به گفت‌وگو با آقای دکتر سیدرضی موسوی گیلانی، پژوهشگر و استادیار دانشکده مذاهب اسلامی و مؤسسه هنر و اندیشه اسلامی قم، اختصاص داشت که درباره مبحث فقه هنر در استودیوی روایت فتح انجام شد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی تسنیم، متولیان پرسش خود را اینگونه مطرح کرد که در مورد محتوا و متن "فقه هنر" اطلاعات کافی در دست نیست و جز تصور ذهنی که تعیین چارچوب‌های حلال و حرام در هنرهای مختلف، من جمله موسیقی است، چیز چندانی نمی‌دانیم... او در ادامه به گفتاری از شهید آوینی اشاره کرد: "منشأ اختلافاتی هم که بین ما پیش می‌آید در همین‌جاست که ما می‌خواهیم از نظرگاه فقه، آن هم نه فعل بالقوه، بلکه فقه فعلی و فقه فعلیت یافته، با جهان امروز مبارزه کنیم. این فقه چیزی به ما نمی‌دهد که با آن مبانی عالم امروز را شناخت..."

دکتر گیلانی در پاسخ بیان داشت: اگر بخواهیم مسئله را ریشه‌ای بررسی کنیم باید دید فقه اساساً عهده‌دار چه مسئولیتی است؟... معمولاً دین سه مولفه دارد: اعتقادات، اخلاقیات، آداب. آداب همان توضیح المسائل، فقه، و بخشی از شریعت می‌دانیم. در اینجا سؤالی که خیلی جدی است این است که بدانیم انتظار ما از فقه چیست؟ فقه به کدام سؤالات ما پاسخ می‌دهد؟ آیا فقه هنر به ما در دست‌یابی هنر اسلامی کمکی می‌کند یا خیر؟

فقیه به دنبال این است که رفتاری را که یک فرد در شرف انجام آن است، آیا انجام دهد یا خیر؟ یا احکام تکلیفی آن را تعیین کند، آیا واجب است؟ حرام، مکروه یا مستحب؟ فقیه پس به دنبال فعل مکلف است. مثلاً شیخ مرتضی انصاری که کتاب مکاسب را می‌نویسد و از موسیقی، آوازخوانی، و مجسمه‌سازی وصف می‌کند، نمی‌خواهد تکلیف مباحث زیباشناسی را مشخص کند. فقط می‌خواهد مشخص کند آیا این مکسبه (مثلاً مجسمه‌سازی) شما حلال است یا نیست؟ بنا بر این فقه یا آداب دینی درب ورودی به یک حوزه است. به همین جهت در تاریخ ما برای هنرهایی که مشروعیت فقهی نداشتند، هیچ وقت فتوت‌نامه نوشته نمی‌شد. فتوت‌نامه‌ها درباره هنرها و کسب‌هایی بود که با جوانمردی سازگار باشد... حتی هنرهایی که هم‌پوشانی داشته و مرز بین حلال و حرام بوده از آنها هم فتوت‌نامه نداریم. در مورد شغل‌هایی فتوت‌نامه آمده که اطمینان از آن کسب یا هنر داشته‌اند که شخص را به حقیقت یا روح دیانت نزدیک خواهد کرد.

متولیان درباره تفاوت فقه اصغر و اکبر پرسید: تصور ما از فقه اکبر بر دامنه وسیع آن نسبت به فقه اصغر بود. یعنی فقه اکبر فراتر از احکام فردی شامل احکام اجتماعی، حکومت‌داری، سیاست و همچنین حرفه‌ها و مشاغل و صنوف مختلف بوده است. آیا این تصور صحت دارد؟

 

بنیاد روایت فتح , مرکز هنرهای تجسمی بنیاد فرهنگی روایت فتح , سینما , سینمای ایران , فلسفه , فرهنگ و هنر ,

دکتر موسوی تأکید دارد که اگر شیخ مرتضی انصاری در مکاسب در مورد موسیقی و نقاشی بحث کرده، نخواسته تکلیف محتوای آن هنر را بحث کند... این همان مسئله‌ای است که شهید آوینی در گفتار خود مطرح می‌کند که آن فقه مصطلح آداب دینی یا توضیح‌المسائل نمی‌تواند عهده‌دار ساخت یک سبک، فرم، یا محتوایی باشد در سینما یا دیگر هنرها که مثلاً با دنیای مدرن هماوردی کند...

تکلیفمان را با فقه روشن کنیم و فکر نکنیم که در دروس فقه باید تکلیف هنر اسلامی مشخص شود. فقیه فقط می‌خواهد تکلیف مشخص کند که یک هنرمند وارد این عرصه بشود یا خیر... به این جهت من اعتقاد دارم که قرار نیست بحث هنر اسلامی در کلاس‌های خارج ]فقه[حل شود.

متولیان در این‌جا پرسید: آیا این نظر شما جنبه انتقادی دارد یا جمع‌بندی است که از نشست‌ها و همایش‌های فقه هنر استخراج شده؟

موسوی پاسخ داد: با توجه به نگارش متعدد مقاله‌هایی که در کنگره‌های مختلف ارائه داده‌ام، یک نگاه انتقادی تلقی می‌شود. حال اگر با تسامح به مسئله نگاه کنیم، دغدغه فقه هنر - که حتی اکنون رشته کارشناسی ارشد آن هم تشکیل شده - در واقع این بوده که تکلیف این پرسش‌ها را روشن کند؛ چه سلبی چه ایجابی.

متولیان در ادامه گفت‌وگو بحث را با این سؤال این بسط و گسترش داد که فقه هنر در چه سطح و چگونه می‌خواهد تکلیف حلال و حرام را مشخص کند؟ آیا ناظر به قالب‌های هنری مشخص می‌کند، یا در خصوص تک‌تک آثار هنری به این امر می‌رسد؟ و یا درباره رویکردهایی که در قالب‌های مختلف پیدا می‌شود؟ فقه هنر به کدام یک از این سطوح ورود کرده و بحث می‌کند؟

دکتر موسوی با تأکید بر اهمیت این سؤال گفت: به مانند همه بحث‌های فقهی، فقیه با تکیه بر منابع و متون دینی می‌خواهد یک رفتار و یا یک کنش را بر اساس آن متون (قرآن و سنت) استخراج کند. می‌خواهد استخراج کند که مثلاً نقاش مجاز است یا نیست، ولی برای فقیه مهم نیست که من مثلاً رئالیسم کار می‌کنم یا سورئالیسم. چون متون دینی نسبت به این‌ها خنثی هستند. فقهِ هنر نمی‌خواهد در فرم و سبک دخالت کند و عهده‌دار آن نیست، ولی اگر در فرهنگ هنر اسلامی نقاشی سورئالیسم کار کند اصلا گفته نمی شود که این سبک هنر اسلامی نیست می‌گوید این سبگ متعلق به سالوادور دالی و آن جریان سورئال است که اصلا متعلق به فرهنگ ما نیست.

در این‌جا متولیان پرسید: اگر چنین است، چرا از ابتدا بحث با عنوان "فقه هنر" مطرح شده و به وجود آمد؟ خاستگاه این عنوان کجا بود؟ در پاسخ دکتر موسوی گفت: مثل تمامی رشته‌های ترکیبی مثل فقه هنر، فلسفه هنر، فلسفه دین، فلسفه ریاضی، اصلاً فلسفه‌های تحلیلی در قرن بیست به معنای متدلوژی و روش‌شناسی است. وقتی لفظی را به لفظی دیگر اضافه می‌کنید و می‌گویید "فقه هنر"، پرسش‌های میان‌رشته‌ای را مطرح می‌کنید... ولی ما فقط فقه هنر را نداریم؛ حکمت هنر هم داریم... فقه تا به این‌جا می‌تواند به من کمک کند که من وارد هنری نشوم که از جهت شریعت از نگاه کتاب سنت، حرمت دارد. ولی شما از این‌جا به بعد به چیزی دیگر هم نیاز دارید. به همان صورت که جایز یا حلال بودن موردی عنوان شد، حال به عنوان جامعه‌شناس یا روان‌شناس می‌بینم که چه چیزی در جامعه مفید است که نمی‌گذارد مثلاً جامعه سمت بزه‌کاری برود؟

متولیان پرسید: با توجه به این مسئله، پس چه عامل و ضرورتی باعث برجسته شدن مبحث "فقه هنر" شده است؟

دکتر موسوی گفت: فقه هنر می‌تواند قلمروی باشد که تکلیف بعضی پرسش‌ها را روشن کند، ولو این‌که به لاغر کردن فقه منجر شود. بارها دیده‌ایم بعضی از علما تعبیر داشته‌اند که ما باید هنر اسلامی را در درس‌های خارج حوزه تکلیفش را مشخص کنیم که بنده کاملاً با این مسئله مخالف هستم. این‌که در هنر اسلامی چه رویکردی داشته باشیم را باید با رجوع به کتب الهی و احادیث پیدا کنیم. ولی باور نداشته باشیم که فقه می‌تواند در فرم و محتوا به ما الگو بدهد.

متولیان به عنوان جمع‌بندی بحث سؤال کرد که از نگاه شما اگر بخواهیم یک تعریف جامع و ایجابی از "هنر اسلامی" داشته باشیم، آن چیست؟

دکتر موسوی بیان داشت: اثری را اثر اسلامی می‌دانیم که چهارچوب شریعت را رعایت کرده باشد. به همین نسبت در سنت ما اگر یک اثر نگارگری دارای برهنگی باشد، نمی‌توانیم بگوییم این اثر هنری اسلامی است. چون با شریعت سازگار نبوده. از مضمون قرآن موسیقی به وجود می‌آید که در آن یک نوع حزن عرفانی است. بحثی که امروزه فرمالیست‌های روسی و سنت‌گراها مطرح کرده‌اند: خود محتوا فرم را می‌آورد.

فربه کردن فقه و جایگزین کردن آن به اخلاق، حتی در حوزه اجتماعی هم می‌تواند آفاتی داشته باشد. به عنوان مثال ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که ملاک ما فقط آداب دینی باشد. یعنی آدم‌هایی را متدین بدانیم که فقط به آداب دینی عمل می‌کنند و ممکن است به اخلاقیات بی‌اعتنا باشند. در حالی که به قول عالمان اخلاق، دوسوم گناهان ما اخلاقی است (غزالی). ملاک دین‌داری این است که به اخلاق عمل بکنیم که متأسفانه این بین ما مرسوم نیست. به قول مولانا:  "فقه" مثل پوست گردویی است که مغر گردو با این پوست سالم می‌ماند، ولی ما هیچ وقت گردو را به خاط پوستش نمی‌خریم.

باید تلاش کنیم بعضی از مسائل را به یک گفتمان تبدیل کنیم. مثلاً در جامعه ما یک خلأیی در چهل سال گذشته داشته‌ایم که تبدیل به یک گفتمان نشد. این‌که  قرائت اخلاقی جای قرائت فقهی در حوزه علوم اجتماعی را بگیرد. در حوزه  هنر هم من شدیداً معتقدم که هنر اسلامی باید تکیه کند بر تبارشناسی و متون کهن عرفانی و فلسفی ما. این‌چنین قطعا هنر ما یک آب و رنگ دیگری خواهد گرفت.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران