«نشست اسرائیل و اپوزیسیون ایران»-۶| فردوسی پور: ارتباط اپوزیسیون و اسرائیل،نتیجه چالش «هویت‌یابی» است

«نشست اسرائیل و اپوزیسیون ایران»-6| فردوسی پور: ارتباط اپوزیسیون و اسرائیل،نتیجه چالش «هویت‌یابی» است

فردوسی‌پور، رئیس گروه غرب آسیای مرکز مطالعات وزارت امور خارجه در «نشست اسرائیل و اپوزیسیون»، صهیونیسم را مبنای اصلی نظام لیبرال غربی دانست و گفت: ایران براساس مجاهدت‌های حاج قاسم، عمق استراتژیک خود را بر وضعیت پیرامونی سرزمین‌های اشغالی قرار داد.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، اولین پیش نشست علمی-ترویجی با موضوع شناخت رژیم صهیونیستی و متحدان آن با عنوان «اسرائیل و اپوزیسیون ایران» با مشارکت موسسه مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر تهران و خبرگزاری تسنیم برگزار شد.

مجتبی فردوسی‌پور، رئیس گروه غرب آسیای مرکز مطالعات وزارت امور خارجه و سفیر سابق ایران در اردن با شرکت در این نشست، رژیم صهیونیستی را دارای ماهیتی متضاد با حقوق بین الملل و نهادهای بین المللی قلمداد کرد. در ادامه مشروح سخنان او را می‌خوانید:

اساساً رژیم صهیونیستی همانطور که می‌دانید نه مشروعیتی برای نهادهای بین‌المللی قائل است و نه عرف حقوق بین الملل سرش می‌شود. تقریبا می‌شود گفت از مبدا تاسیس تا به الان یعنی طی مراحل تکوین از 1946 تا به الان، قطعنامه‌های عدیده‌ای برای ساماندهی منازعه اعراب و اسرائیل وضع شده است. از قطعنامه تقسیم گرفته تا قطعنامه پناهندگان فلسطینی و موضوع مهاجرین و مسائل مربوط به پرونده‌های فلسطینی که امهات این پرونده‌ها بحث قدس، آب، امنیت، مرز، پناهندگان و تقسیم است.

تا هرجایی که نهادهای بین‌المللی مداخله کردند و برای التزام وضعیت منازعه قطعنامه صادر کردند، رژیم صهیونیستی و اسرائیل زیر بار نرفت و هیچ مشروعیتی برای این نهادهای بین المللی و اعتباری برای قطعنامه‌های آن قائل نیست. بنابراین از این منظر نمی‌شود گفت که نوع ارتباط این رژیم به لحاظ ارتباطات دیپلماتیک تا چه حد تابعی از قوانین، مقررات و ضوابط حقوق بین‌الملل است.

نکته حائز اهمیت و بسیار مهم که ما بایستی به آن توجه کنیم این است که نظام بین‌الملل براساس ساختاری که شکل گرفته که براساس یک وضعیت تک قطبی بعد از دو جنگ جهانی بوده است. یعنی بعد از جنگ جهانی اول، مفروض این بود که آمریکایی‌ها خودشان را از جنگ مبری دانستند و بعد با مداخله‌گری و مطالبات، حوزه غرب برای حل منازعه از آمریکایی ها دعوت کردند و آمریکای مبرای مصون با این دعوت وارد معادلات جنگ شد و بعد از آن است که تقریباً دایرمدار قصه تا وضع نظام دوقطبی بعد از جنگ جهانی دوم یعنی تا ابتدای دهه 90 می‌شود. یعنی نیمه دوم قرن 20 تقریبا می‌شود گفت آنچه که در وضعیت نظام بین الملل حاکم بود، وضعیت لیبرالیسم غربی بود.

بعد از آن، منازعه دو اردوگاه شرق و غرب به عنوان نظام دوقطبی مطرح شد  و در نیمه دوم قرن بیستم با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ایالات متحده امریکا فکر می‌کرد که به انتهای خط منازعه دوقطبی رسیده و از این پس آن چیزی که حائز اهمیت است همین اقتدار هژمون ایالات متحده آمریکاست. این وسط یک حلقه مفقوده ما داریم که در باد نگاه غرب خوابیده و جلو آمده که عبارت از غده سرطانی ننگینی به نام رژیم صهیونیستی است.

تاسیس رژیم صهیونیستی که از تقریبا بعد از جنگ جهانی اول یعنی از 1917 آغاز می‌شود، نتیجه وضعیتی است که مجلس عوام انگلیس ایجاد کرد تا 1921 که مصوبه پارلمانی کرد و کیان صهیونیستی را در اراضی اشغالی فلسطینی در 1946 ایجاد کرد. در این باره باید دقت کرده باشید به منازعه حوزه غرب با جهان عرب و اسلام. خصوصا جهان عرب که دو نقطه اساسی و کانونی دارد. یعنی وضعیت انگلیس و وضعیت فرانسه در برابر جهان عرب به خاطر مسائلی است که این دو کشور به عنوان کشورهای استعمارگر حوزه عربی شناخته می‌شوند و تا دهه 60 ادامه دارد. از دهه 60 به بعد انقلابهای عربی سبب می‌شود که حوزه استقلال‌خواهی کشورهای عربی به رشد، نمو و بلوغ برسد و کم کم از بعد از دهه 50 و شروع دهه 60 تقریبا کشورهای عربی خواهان استقلال می‌شوند.

 

اما این‌ها چرا رژیم صهیونیستی را ایجاد کردند؟ اساس این منازعه براساس منازعه ناسیونالیسم عربی شکل گرفته است. منازعه ناسیونالیسم عربی به خاطر مبارزه با استعمارگران بود. یعنی آن چیزی که کشورهای مستعمره فرانسه به دنبال آن بودند، استقلال از استعمار فرانسه بود. آنچه که استقلال از یوغ بریتانیای کبیر بود هم برپایه مبارزات با استعمار بریتانیای کبیر پایه‌گذاری شد. مبنای سایس پیکو یا وعده بالفوری هم همین است. اگر به نقشه‌های خاورمیانه دقت کنید و نگاه کنید خط کشی‌های ممتدی است که اساساً هیچ معادلات جغرافیای سیاسی یا جغرافیای طبیعی را مطمح نظر ندارد.

این‌ها اساساً این وضعیت را به وجود آوردند که اسرائیل یک استخوان لای زخم حوزه استعمار با جهان عرب باشد. همه این وقایع به لحاظ این وضعیتی بود که فرانسه و انگلیس به وجود آوردند تا همیشه منازعات و مجادلات حوزه عربی به جای اینکه متوجه و در تقابل با حوزه استعمار باشد با یک پدیده نوظهوری به نام اسرائیل باشد.

نگاه کنید دوگول وقتی که بحث بازسازی فرانسه را مطرح می‌کند، این موضوع از دل جنگ جهانی اول درمی‌آید. بن گورین وقتی به فرانسه می‌آید اولین خواسته‌اش این است که احترام به یهود بگذارد. دومین خواسته بن گورین این است که جامعه یهودیان و استقلال جامعه یهودیان و مشروعیت یهودیان را به رسمیت بشناسد. لذا فرانسه پایگاه حمایت از رژیم صهیونیستی می شود. اکنون هم بزرگترین جامعه حمایت‌گر یهودیان در جهان معاصر امروز ما فرانسه است. همه این‌ها به خاطر همین ویژگی و به خاطر همین وضعیتی است که اساساً فرانسه در مقابله با موج ناسیونالیسم عربی که در برابر آن بعد استعمارگری فرانسه در حوزه عربی شکل گرفته بود، به راه انداخت. موجی که خواهان استقلال جهان عرب بود. فرانسوی‌ها این تنازع و منازعه را به عنوان هم‌پیمانی با صهیونیست جهت تقابل با عرب انتخاب کردند.

رژیم صهیونیستی (اسرائیل) , رضا پهلوی ,

لذا اینجا پایگاه می‌شود. شما ببینید در جهان امروز که برمبنای نظام لیبرالیستی است آن چیزی که حکمرانی را معین می‌کند و محور تنظیم حکمرانی در نظام لیبرالیستی است بحث صهیونیسم است. در ایالات متحده امریکا نگاه کنید. هرکسی می‌خواهد رئیس جمهور شود از دموکرات یا جمهوری خواه باید در آیپک سخنرانی کند و یک امتیاز بدهد. در فرانسه هم همینطور است.

لابی صهیونیستی در فرانسه دایرمدار قصه حکمرانی فرانسه است. در فرانسه هرکسی بخواهد در انتخابات توفیق داشته باشد و بایستی در کریف -انجمن یهودیان فرانسه- تاییدیه بگیرد. همان مبنایی که شام اول بن گورین و دوگول را هم گذاشت و مبنای حکمرانی براساس شیوه لیبرالیستی یا به تعبیری عقربه تنظیم زمان و مکانش را صهیونیست‌ها به دست دارند.این نکته حائز اهمیتی است.

 

اما نکته بعدی درباره اپوزیسیون ایران که در آوریل سال 2013 تحت عنوان شورای ملی ایرانیان تشکیل می‌شود این است که هدفش عبارت از جمع بین اپوزیسیون است. اما طولی نمی کشد در سپتامبر2017 از هم می پاشد و متلاشی می‌شود. این تلاشی را وقتی نگاه می کنید اختلاف معیار و اختلاف رای است. خود این‌ها می‌گویند شما نه وحدت بلد هستید نه انتظام وحدت کردید. نه در واقع در مکانیسم ساختار اپوزیسیون توانستید این قالب و شکل وحدت ملی را حفظ کنید و نه در رویکرد توفیقی داشتید.

لذا وقتی که صهیونیست‌ها به دنبال این‌ها می‌آیند، این‌ها این احساس برایشان تداعی می‌شود که اساساً شکل حکمرانی باید براساس معیار غرب یعنی مبتنی بر نظامات لیبرالیستی که مبنای دموکراتیزاسیون و مبنای حقوق بشری دارد، باشد و باید برود مهر تایید صهیونیسم و اسرائیل به آن بخورد. بنابراین این‌ها به اسرائیل می‌روند. در تاریخ بگردید، کجا شاهد مثالش را پیدا می‌کنید؟ آمدند به قاجاریه. در تاریخ به سراغ دوران ناصرالدین شاه بروید. گفتند که از چه نشسته‌اید؟ به فرنگ بروید ببینید چه خبر است؟ دنیای فرنگ را نداشته باشید تاج و تختت بر باد فناست. حرکت کرد. وقتی که به فرانسه رفت، اولین ملاقاتی که برای ناصرالدین شاه گذاشتند دیدار با رئیس اتحادیه مدارس یهودی فرانسه که تحت عنوان اتحادیه آلیانس معروف و مشهور است، بود. این ملاقات را تدارک دیدند و وقتی آمد، گلایه‌ای از مسئله حقوق بشری کردند  که جامعه یهودیان در ایران امنیت ندارند. ما از شما خواهان این هستیم که این امنیت را برقرار کنید. وقتی که ناصرالدین شاه قول داد گفتند تنها این خواسته ما نیست. گفت خواسته شما چیست؟ گفتند مدارس آلیانس را ایجاد کنید.

مدارس آلیانس را ایجاد بکنید یعنی اینکه سیطره صهیونیسم با نوع تفکر و بینشی که برآمده از حکمرانی صهیونیست مبتنی بر لیبرالیسم غرب هست بایستی در تمام جهان دامن گستر شود. این‌ها جبهه‌ای به عنوان جبهه تقابل عربی داشتند. بعد از ناصرالدین شاه ببینید این دایره تا مظفرالدین شاه هم کشیده می‌شود و حتی تا عهد مظفرالدین شاه شکل اساسی و حقیقی آلیانس در ایران شکل نمی‌گیرد.

بعدها این مدارس در تهران و شهرهای بزرگی مثل اصفهان در ایران مبنای نخبه پروری در حکمرانی ایرانی می‌شود. سیطره حکمرانی را در وضعیت ایران قدیم اگر بخواهید نگاه کنید، به این‌ها می‌رسید. در عهد سلاطین بایستی بر مبنای این ایده‌ها بحث‌ها را ببینید. بنابراین بایستی صهیونیست این روند را مهر کند تا معتبر باشد.

اساسا این‌ها در منازعه خودشان یک مثلث تعریف کردند. صهیونیست‌ها گفتند ما یک مثلث سه ضلعی ایران-اتیوپی-ترکیه در مقابل منازعه با عرب داریم. در بحث منازعه با عرب فلسطینی، این مثلث سه ضلعی ما را بالا می‌آورد و برآمده‌تر می‌کند. چرا؟ چرایی‌اش به خاطر این است که برمی‌گشتند، می‌گفتند شما ایرانی‌ها آریایی هستید. شما جنستان با جنس عرب متفاوت است. شما چون آریایی هستید برآمده از ملت‌های اروپایی هستید و فهم و درک و بینش غربی دارید، بنابراین شما یک ملت ویژه هستید. این ویژگی در تعامل یا در همگرایی با رژیم صهیونیستی می تواند برآمده‌تر شود . لذا این‌ها اینطور نفوذ کردند.

 وقتی که رضا ربع پهلوی را به اسرائیل می‌برند به چند دلیل است. اول اینکه به خاطر آن وضعیت شورا بود که گفتم از 2013 تا 2017 متلاشی است. بعد آمدند دفتر سیاسی گذاشتند و لیدرهایش را عوض کردند. بعد از این شورا سلب اعتماد کردند و پهلوی در وضعیت 1400 برای خودش یک شورای خودخوانده تشکیل داد. به این اعتبار که بتواند این ائتلاف را تشکیل بدهد. دیدید اقدامی که در ایران شد. در اربیل و در پاکستان هم از طریق رئیس ستاد مشترک با ارتش پاکستان شد. وضعیت آنجا متلاشی شد و دگرگون شد.

احساسی که این‌ها می‌کردند نکته اساسی و کانونی آن این است که این پهلوی را برداشتند، بردند برای اینکه مهر تاییدی پای زنگوله‌اش بزنند. به خاطر اینکه این تایید کند و بپذیرد که در واقع بعنوان یک شخصیت هدایت شده و پذیرفته شده باشد. در چارچوب معیارهای صهیونیستی در واقع حکمرانی را تعریف کند. براساس همان معیارهای قدیم عمل کند. به تاریخ پهلوی اول و پهلوی دوم نگاه کنید. مبدا تاسیس ساواک موساد است. اساسا اگر موساد نبود تجربه موساد نبود، ساواک تشکیل نمی‌شد. در تمام کشورهای عربی هم ببینید. من در اردن خدمت کردم. اردن اساسا موساد نیست، شیمبت هست. برای اینکه این‌ها اردن را جزوی از سرزمین‌های اشغالی می‌دانند و قائل به استقلال اردن نیستند. با وجود توافق وادی عربی زیر توافق زدند. همیشه هم می‌گویند شرقی نهر غربی نهر. هیچ موقع اسم کشور پادشاهی اردن را نمی‌برند.لذا آن را زیر سیستم اطلاعات داخلی نه اطلاعات خارجی آوردند. پس بنابراین در کانون این منطقه بایستی قدرتی، قدرت نمایی کند که قدرت علی الاطلاق باشد. به لحاظ هیمنه، به لحاظ حکمرانی از دید شیوه‌های دموکراتیزاسیون، شیوه‌های حکمرانی مدرنیته و در یک کلام چسبندگی و پیوستگی با غرب داشته باشد تا بتواند این وضعیت و ساختار را سرپا نگه دارد.

 

 

همه این‌ها در حالی است که اصلا اسرائیل حقوق بشر بردار نیست. ضابطه مند نیست. حقوق بین الملل سرش نمی‌شود که مبنا و تعریف و مفهوم روابط بین الملل بداند.اما برای این سفر چیزی که گیلا به عنوان وزیر اطلاعات اسرائیلی تعریف می‌کند این است که اول ایجاد پل ارتباطی بین مردم ایران و اسرائیل و یهودیان و دوم نکته حقوق بشری و بحث دموکراتیک را معنا می‌کند. اما نکته اساسی و حائز اهمیتش معیار سازمان دهی اطلاعات و امنیت است.

نکته عجیب و جالبش این است که اسرائیلی‌ها هرچه برطبل جنگ کوبیدند، دیدند موفق نمی شوند. وقتی که بایدن پایش را در کاخ سفید گذشت و ترامپ رفت اولین کاری که کرد در اولین ملاقات نتانیاهو را نپذیرفت. ملاقات دوم وقتی او با نتانیاهو ملاقات کرد به او گفت تضمین باید بدهید که هرگونه اقدام انفعالی در مقابل ایران منوط به اذن ایالات متحده امریکاست. بدون اذن امریکا حق اقدام عملیات نظامی را ندارید. این تعهد را نتانیاهو به بایدن داده است.

لذا ببینید وقتی که مبنای تهاجم به ایران را در نتیجه در بن بست قرار گرفتن، می‌بینند و مبنای مضمحل می‌بینند احساشان این است که این وضعیت را از طریق اغتشاش و برهم زدن جامعه مدنی ایران می توانند مدیریت کنند. با قضیه مهسا احساس کردند، یک سری اغتشاشات و شلوغ بازاری‌ها می‌تواند این مبنا را قرار بدهد. لذا این مبنا را اساس مهر تایید گرفتند که هم مبانی اطلاعات امنیتی و هم حقوق بشری و هم دموکراتیک بر معیار صهیونیست را و هم مبانی ارتباط را به لحاظ کامینیکیشن پی بگیرند.

اسرائیلی ها احساسشان این است که قطب دیتای منطقه هستند اما اگر دقت کرده باشید، این‌ها در بحث‌های ائتلاف ابراهیم یکی از خطاها و اشتباهات استراتژیکشان این بود که نخبگانشان نشستند، بررسی کردند و دیدند در روند عادی سازی به مشکل می‌خورند. گفتند چه کنیم؟ گفتند صلح ابراهیم یقینا ما را به مشکل می‌رساند. چکار کنیم؟ گفتند تبدیل کنید. گفتند به چه تبدیل کنیم؟ گفتند مبنا اتحاد و ائتلاف ابراهیم است نه صلح ابراهیم. ما به دنبال صلح نیستیم. چرا خودشان را محتور ائتلاف و اتحاد منطقه ای می‌بینند چون معتقدند که تکنولوژی و فناوری دست آن‌هاست.

بایدن وقتی به منطقه آمدمهمترین معاهده‌اش I2U2 بود یعنی کارگر ارزان هندی، تکنولوژی اسرائیل، پول بادآورده امارات و تدبیر و عقلانیت ایالات متحده آمریکا. یک شبکه داخلی ارتباطی در سطح منطقه شکل بدهد که اولویت یک آن مهار چین باشد، اولویت دوم مهار ایران و روسیه باشد و اساسش ترکیبی برآمده از عربستان سعودی، امارات، قطر، اسرائیل، پاکستان، هند و از آن طرف کره جنوبی، ژاپن و تایوان باشد. این معیاری بود که این‌ها چیدند.

یعنی در سطح منطقه‌ای حداقل قدرت هژمونی که بایستی بعد از افول هژمونی ایالات متحده امریکا شکل بگیرد و به عنوان ژاندار منطقه باشد، رژیم صهیونیستی است. در وضعیت حکمرانی غرب هم به شما گفتم که در واقع مهر تایید کریف و ایپک اگر نباشد و نخبه پروری اتحاد جهانی آلیانس نباشد اساسا رژیم صهیونیستی بر گزینه‌های حکمرانی غرب هم مهر تایید نمی‌زند. تا چه برسد به این ربع پهلوی که این‌ها می‌خواهند تاییدش کنند.

به انقلاب ایران در سال 1979 برگردید. آنچه که مشروطه را برای ما ناموفق کرد دلیلش این بود که مشروطه خواهی سقف مبارزاتی خودش را با حکمرانی یا حکمرانی سلطنتی در ایران دیده بود. گفته بود این سلطنت مطلقه نهایت امر با تخالف و مخالفت ما بایستی به سلطنت مشروطه برسد. بیش از این ما چیزی نمی‌خواهیم. حوزه هم این قناعت برایش ایجاد شد. در کنار نخبه‌ی برآمده از تحصیلات غرب این واقعیت را پذیرفتند اما امام وقتی سراغ آن رفتند گفت مقصود ما پهلوی نیست. معیار مبارزه ما پهلوی نیست. معیار مبارزه ما سلطنت نیست. اساسا ما با سلطنت بنا نیست بجنگیم. ما قرار است با اسرائیل بجنگیم. اگر به تمام مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های حضرت امام دقت کنیدنکته تیز پیکان مبارزاتی حضرت امام(ره) اسرائیل است.

اول استکبار جهانی می‌گوید آمریکا. بعد می‌گوید ایادی او که مقصود از ایادی اسرائیل است. چرا چون اسرائیل به شکل اختاپوس چنگال خودش را بر سطح منطقه گسترانده. نه فقط منطقه که بر وضعیت حکمرانی غرب هم گسترانده است. امروز در غرب مشکل دارند یعنی برای رقابت اول باید به آیپک بروند. کلینتون وقتی به سطح منطقه می‌آید بعد از اجلاس آیپک می‌آید.

روسای جمهور فرانسه یک سال مانده به انتخابات فرانسه باید بروند در کریف سخنرانی کنند. اگر راهشان دادند و اگر شب به آن‌ها شام ضیافت دادند یعنی آن موقع برای حضورشان در انتخابات ریاست جمهوری اذن دادند. لذا این پهلوی‌ها فکر کردند که مسیر از دروازه صهیونیستی می‌گذرد. از دروازه اسرائیل می‌گذرد و برای همین به آنجا رفتند. اما این خطای استراتژیک بود.

یک سری احمق‌ها در انقلاب وقتی که در تعارض با نهضت امام قرار گرفتند نمونه‌هایش مثل بختیار، بنی صدر و ... بنی‌صدر با خودش فکر کرد و به نوفل لوشاتو رفت. گفت عجب اگر امام مسیر انقلابش را از غرب و از دروازه فرانسه تعریف کرده است ما هم به فرانسه برویم. فکر کردند فرانسه رفتن معیار ورود به ایران است. بازگشت به ایران جدید و متجدد است. این اشتباه بزرگ را کردند. در حالی که مبنای نهضت حضرت امام(ره) مبارزه با صهیونیست است.

من می خواهم بگویم آن چیزی که از این شعار تداعی می‌شود یک رویکرد جوهری است. خیلی‌ها می‌گویند چرا ما بایستی با اسرائیل منازعه داشته باشیم؟ چرا بایستی هزینه بدهیم؟ چرا بایستی این سقف هزینه آنقدر بالا برود که ما دچار تنش و چالش شویم؟ به خاطر اینکه در تعریف نگاه رژیم صهیونیستی دو مولفه اساسی است یا تهدید عرضی است یا تهدید جوهری است اگر تهدید عرضی باشد تهدید بر حوزه منافع ملی است و قابل حل است یا از طریق مذاکره یا شاخ و شانه کشیدن و برهم زدن توازن امنیتی است.

اما حرکت اگر در حرکت جوهری یا منازعه به منازعه جوهری انجامید بحث عدم وجود مطرح می‌شود. رژیم صهیونیستی می‌گوید میعار مبارزه من با ایران بحث جوهری است یعنی منازعه جوهری است. در منازعه جوهری تعریفی که رژیم صهیونیستی دارد بحث عدم وجود و عدم امکان است. لذا آنچه که معیار بقای ما در این وضعیت موجود شد و ایران را سبب برآمدن و بالا آمدن کرد، نقطه کانونی و سقف متمرکز مبارزاتی در نهضت حضرت امام بود که با دست مقام معظم رهبری با رویکرد جدید و متغیرهای بین‌المللی و منطقه‌ای به مراتب پرورانده شد و با رویکردهای جدید مبارزه را ما تبیین کردیم.

به خاطر همین است که ما عمق استراتژیک را بر مبنای مجاهدت‌های سردار رشید اسلام درحوزه منطقه‌ای قرار می‌دهیم. عمق استراتژیک را بر وضعیت پیرامونی سرزمین‌های اشغالی قرار می‌دهیم. یک روزی این‌ها فکر می‌کردند عمق استراتژیک دارند. مبنایشان را ابتدا روی بحث کیان تکوین قرار دادند و بعد از تکوین، در حوزه ژئوپولتیک در 1967 سینا، کرانه باختری و جولان را گرفتند و آمدند لبنان را هم گرفتند. احساسشان این بود که عمق ژئوپولتیک برای این‌ها ایمن‌سازی کند. کار به جایی رسید که در 1979 با مصر کمپ دیوید را رقم زدند. در دهه 90 از 91 تا 93 و 95 به اسلو یک و 93-95 به اسلو دو رسیدند. درسال 1994 به وادی عربی رسیدند و گفتند مشکل ما با جهان عرب حل شده است و الان هم فکر می‌کنند فرآیند عادی‌سازی از طریق تکنولوژی فناوری‌های نوین قابل حل است.

برای اینکه این‌ها نیاز به اسرائیل دارند. برای آب شیرین کردن، دیتا، ژئوپولتیک دیتا و فناوری جدید به اسرائیل نگاه می‌کنند و آن چه که مقام معظم رهبری در سالگرد رحلت امام خمینی(ره) به آن اشاره کردند. ایشان هوش مصنوعی، مسئله کوانتوم و مسئله اینترنت را ذکر کردند. چیز مغفول و مجهولی نیست. امروزه مشروعیت اعتبار رژیم صهیونیستی را براساس پذیرش همکاری و مشارکت با آن در طرح‌های توسعه حوزه شورای همکاری خلیج فارس و بر معیار عربستان سعودی 2030 یا طرح‌های توسعه دوحه و امارات تعیین می‌کنند. می‌گویند شما نیاز به فناوری جدید دارید و این فناوری جدید جز تکنولوژی اسرائیل در سطح منطقه‌ای نیست و اینجاست که این مشروعیت را برای پذیرش همکاری با اسرائیل و عادی‌سازی روابط با او ایجاد می‌کنند.

لذا مخاطرات جدید فراتر از داستان سخت افزاری است. معیار مبارزه تغییر کرده است. ما اول از اینکه دشمن را باید بشناسیم و بدانیم که دشمن احساس می‌کند که فرآیند تداوم و تغییر در سطح منطقه باید براساس معیار تایید و به رسمیت شناختن مشروعیت او شکل بگیرد. فرایند تداوم حکمرانی باید براساس نوع ساختار اقتصاد لیبرالیستی و فناوری‌های جدید که پایه اطلاعات دیتا و ژئوپولتیک دیتا در دست رژیم صهیونیستی باشد، شکل بگیرد. تا جایی که عربستان سعودی احساس می‌کند که مثلا مسئله سکوریتی حج‌  باید براساس سیستم‌های امنیتی رژیم صهیونیستی باشد. تمام این دیتا به تل‌آویو می‌رود. چرا باید اطلاعات حجاب یک کشور اسلامی در دست دشمن اسلام قرار بگیرد؟

این‌ها احساس‌شان این است که نکته کانونی تجمیع یهود -فقط و فقط ذهنیت‌شان از تعریف حقوق بشر- حفظ کیان یهود و ظلم ستیزی با یهود است. با تمام سلاطین ایران نشستند گفتگو کردند و وقتی از این مرز گذر کردند، گفتند حالا وقت نخبه‌پروری است. حالا وقت پرورش استعداد است. پرورش استعداد اسلامی را هم بایستی مدارس آلیانس یهود در ایران اداره کند. یعنی اینکه جامعه حکمرانی برآمده از مدارس آلیانس باشد.

نمونه‌اش همین کاری که این بدنه اپوزیسیون کردند و به سرزمین‌های اشغالی رفتند تا با این رژیم مرتبط شوند. خودشان به تیپ و تاپ هم می‌زنند. یک عده می‌گویند شما که رفتید اسرائیل این اسرائیل خودش مصداق مسئله آپارتاید است. مصداق مسئله‌های ضدحقوق بشری است حالا شما رفتید به زعم خودتان مسائل حقوق بشری را در پایگاه وکانون ضد حقوق بشری دنیا پایه‌گذاری کنید؟ این چطور امکان پذیر است؟

 

مومضوع، هویت‌یابی است. این‌ها احساسشان این است که فقد هویت خودشان را باید از هویت یهود بگیرند. باید از دیوار ندبه بگیرند. باید از شکاف دیوار ندبه بگیرند. این را در حالی دنبال می‌کنند که حتی نمی‌دانند معیار صهیونیسم یک معیار حکمرانی پذیرفته شده مطلق در جهان امروز نیست. حتی در کانون غرب هم پذیرفته نیست. چه برسد به اینکه با این همه اختلاف درونی و تشتت در ائتلاف خودشان بخواهند حصول ائتلاف را با محوریت رژیم دنبال کنند.

نکته حائز اهمیت دوم در این سفر این بود که این‌ها از یک وضعیت نابه سامان مالی رنج می‌برند. فکر می‌کنند که کیف پولشان در اسرائیل است و به همین دلیل دنبال یهودی‌های ایرانی و بهاییان می‌گردند. چون این‌ها معتقدند که اسرائیلی‌ها یکی از کانون‌های بحث یهودیان در دنیا هستند. در حالی که اگر تاریخ یهودیان را بخوانید، مشاهده می‌کنید که وقتی امواج ناسیونالیسم در میان اعراب شکل گرفت و فصل جنگ‌های 1946 فلسطینی به 56 و 67 و 1973 اعراب با اسرائیل رسید، کار به جایی رسید که ناسیونالیسم عربی علیه یهود قیام کرد. آن زمان یهود عرب به سمت اسرائیل رفتند اما هر چه صهیونیست‌ها بر یهود ایران فشار آوردند، آن‌ها تخلیه نکردند. یهود ایران یکی از نکات بارزش این است که اساساً در تعارض با ساختار صهیونیست است. یعنی یهود صهیونیست را به عنوان معیار واحد نمی‌سنجد و نمی‌پذیرد. این نکته حائز اهمیت است که به لحاظ اخلاقی و اعتقادی به کتاب مقدسشان به مراتب از یهود درون اسرائیل یهودی‌تر هستند. اشتباه استراتژیک اپوزیسیون این است که حتی درباره جامعه یهودیان هم اشتباه فکر می‌کنند و تصور می‌کنند تأیید گرفتن از رژیم صهیونیستی به این معناست که مورد تأیید همه جامعه یهودیان خواهند بود.

ما در ایران جامعه یهودیان را داریم. پیش از انقلاب 40 هزار نفر بودند و بعد از انقلاب 20 هزار نفر از آن‌ها کوچ کردند و اتفاقاً بخشی هم به سرزمین‌های اشغالی رفتند. بخشی هم در مناطق مختلف کشور از جمله اصفهان حضور دارند. نماینده در پارلمان دارند و این یعنی از حقوق اساسی هم برخوردارند و این جامعه یهودیان ایران، در جامعه یهود به عنوان الیت یهود اعتبار دارند و براساس رکن دینی شناخته می‌شوند. با همه این اوصاف اپوزیسیون فکر می‌کند که توصیه و تایید از طرف رژیم صهیونیستی برای ایشان اهمیتی دارد، در صورتی که این اشتباه استراتژیک آن‌هاست.

فلذا این ارتباط اپوزیسیون و اسرائیل، نه یک ارتباط با مفهوم دیپلماتیک است، نه به مفهوم ارتباط مبتنی بر حقوق بین الملل است. نه به لحاظ عرف و اعراف حقوق بین الملل مشروعیت دارد. به هیچ وجه پذیرفته نیست و اتفاقاً یک اقدام زشت ننگین سمبلیک است هر چند که خودشان برای اینکه بتوانند پایگاه‌شان را منسجم کنند، دست به این اقدام زدند. می‌خواستند مبانی مالی و اعتبارسنجی خودشان را به لحاظ ارزشی تقویت کنند. هویت خودشان را بتوانند بر معیار صهیونیستی که در غرب مصداقش در کریف، ایپک و آلیانس هست، این گونه تعریف کنند تا تاییدی شوند و بتوانند با این هماوردی شکل جدیدی از مبارزه را با ملت ایران تبیین کنند. آنقدر نادان هستند که نمی‌دانند هماوردی با ایران اسلامی، با همراهی دشمن اسلام یک سم مهلک برای خودشان است.

احساس می‌کنم امروز هم به اَتَم هدفمان رسیدیم و به نوعی مطالب خیلی خوبی مطرح شد. آن چیزی که ملت ایران سال‌ها نشان دادند و در جمهوی اسلامی ایران هم نمود داشته استف این است که ملت ایران اگر هیچ هم نخواهند، بحث استقلال خواهی، ذات ایرانیت و اسلامیت ایران چیزی نیست که از آن دست بردارند.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار بین الملل
اخبار روز بین الملل
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
گوشتیران
رایتل
مادیران
triboon
طبیعت
پاکسان