تاملی جامعه شناختی پیرامون حجاب و عفاف و یک راهبرد

تاملی جامعه شناختی پیرامون حجاب و عفاف و یک راهبرد

برای درک موضوعات امروزی می‌بایست رویکرد ترکیبی را در پیش گرفت و از تحلیل‌های تک ضلعی به سمت تحلیل های چندضلعی و چندعاملی(multifactorial) تغییر وضعیت داد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم _ علیرضامحمدلو، طلبه سطح خارج و دکتری فلسفه علوم اجتماعی

در باب موضوع حجاب هم در درک و توصیف مساله و هم در تحلیل ماهوی و دست آخر نیز در فاز تجویز و ارائه راهبرد بایستی ابعاد متنوع و متکثر مساله را مدنظر قرار داد و علاوه بر اتخاذ موضع درست و جامع، در ساحت اجتماعی و نخبگانی و عمومی نیز به یک تفاهم و درک بین الاذهانی هم انجامید.

آنچه که از چیستی عفاف و حجاب بر می آید و با بررسی منابع و مبانی دینی و همچنین تحقیق پیرامون مسائل اجتماعی و نتایج و دلالت‌های فرهنگی و سیاسی این موضوع به نظر می‌رسد، این است که حجاب و عفاف را می توان از چهار منظر اعتقادی و اخلاقی و حقوقی و فرهنگی بررسی کرد و متناسب با هر منظر و پرسپکتیو هم حکمی را در تکمیل احکام دیگر صادر نمود. در واقع حجاب را از منظری می توان یک اعتقاد و باور تلقی کرد.

جهان بینی یک شخص است که تعیین می کند چگونه زیست فردی یا اجتماعی داشته باشد و در واقع چگونه اندیشیدن در ساحت باورهای بنیادین شخص در نوع پوشش و تعاملات او نقش جدی و موثر دارد. ضلع دوم این است که حجاب و عفاف را از منظری اخلاقی بررسی کنیم و این موضوع را یک ملکه نفسانی و پررنگ تر و پیشروتر از باورهای بنیادین افراد بدانیم. در واقع علم و باور گاهی در فراز و فرودهای محیطی و زیست روزمره دچار غفلت و سانسور می‌شوند و اثر خارجی و ردپای عینی هم پیدا نمی‌کنند و در حد همان اعتقاد شخصی و پذیرش و مقبولیت فردی باقی می‌مانند.

مثل همان بیش از هشتاد درصدی که در یک نظرسنجی پیرامون حجاب و عفاف، ضرورت آن را کاملاً قبول داشتند ولی بخشی از همین افراد در ساحت اخلاقی آن التزام و پایبندی حداکثری را بروز نمی‌دادند. پس ساحت اخلاق هم یک ساحت فردی است ولی بروز و ظهور اجتماعی دارد چرا که عفاف یک امر درونی است و بخشی از عفاف هم که حجاب را در می‌گیرد، برونی سازی و تجلی تعاملی آن با زیست جهان فرد محسوب می‌شود. اما یک پله که جلوتر می‌رویم و آثار اجتماعی یک موضوع را رصد می‌کنیم متوجه می‌شویم که این امر در مقیاس جمعی و در عرض و طول اجتماعی دارای بار ارزشی و تاثیر و تاثر معتنابهی می‌تواند باشد.

در واقع از یک امر فردی صرف پا را فراتر گذاشته و مبتلا به تقاطع‌های قابل توجه و تاملی با پارامترهایی چون آزادی و معنویت و اخلاق و خانواده و حریم خصوصی و حتی علم و دانش و تمرکز و تعهد  افراد در اجتماع می‌گردد. از این منظر اگر به مساله حجاب و عفاف نگریسته شود، بالطبع می‌توان احکام و تعاریف و حد و رسم‌هایی را جهت پیشگیری از حواشی و تنش‌های احتمالی متصور بود.

اما رویکرد چهارم به این موضوع را می‌توان فرهنگی دانست و از لنز فرهنگ و جهان اجتماعی و "عقلانیت در تعامل" به ماجرا نگریست. این نگاه علاوه بر اینکه اجتماعی است و از نگاه فردی به مساله عبور کرده، در واقع در صدد است که از نظم و دیسیپلین قانونی و رسمی پا را فراتر گذاشته و یک رشد اجتماعی مبتنی بر اراده جمعی را که باورها و گزاره هایش به ساحت درونی سازی و بین الاذهانیت رسیده رقم بزند. نگاه اول و دوم که اعتقادی و اخلاقی بود را در مقام تجویز و راهبرد می‌توان امری تربیتی و تدریجی عنوان نمود که متغیر اصلی و بازیگر اثرگذارش هم طبیعتاً خانواده و مدرسه می‌باشند.

فاز دوم که جنبه حقوقی دارد و خط مشی‌ها و بایدها و نبایدها را مشخص می‌کند نیز بر عهده قانون است و لبه رسمی هر فرهنگ و باوری جهت تثبیت و توسعه نیز همین محور می‌باشد. با این توضیح که فرهنگ بدون قانون قابل بقا نیست و قانون بدون فرهنگ نیز همین سرنوشت را تجربه خواهد کرد. در واقع به تعبیر آلتوسر هر دولتی علاوه بر بعد سخت و سلطه گر بایستی بعد نرم و ایدئولوژیک هم داشته باشد تا تاسیس و تثبیت و توسعه‌اش را تضمین بکند. اما بازیگر اصلی در بعد چهارم ماجرا توجه به عادتواره ها و ارتکازات اجتماعی است. این که چه باورهایی را از چه طریق و تاریخی وارد کانال فرهنگ کنیم، موضوع محور چهارم است. درک بینا ذهنیتی و غیررسمی و بدون تحمیل از بیرون نسبت به باورها و امتدادش در ساحت رفتار و کنش روزمره می‌تواند موضوع و محمل فرهنگ باشد.

حجاب و عفاف بدون مقاومت ذهنی در بخش‌های زیادی از جامعه ناشی از همین مساله است که به تعبیر بوردیو تبدیل به عادتواره شده و حاصل یک تاریخ و تطورات اجتماعی و سیاسی و مذهبی است. اتفاقا در بخش هایی از جامعه هم که به عنوان آسیب شناسایی شده نیز دلالت بر این موضوع است که هنوز وارد چرخه ساخت منش و تولید عادتواره(habitus) نشده و مکانیزم‌های موثر برای شکل‌گیری یک ذهنیت درست و مقبول، بدرستی عمل نکرده است. چرا که عادت واره، نوعی آمادگی عملی، آموختگی ضمنی، فراست، تربیت یافتگی اجتماعی از نوع ارتکاز یا ذوق و منش است که به عامل اجتماعی این امکان را می‌دهد تا روح قواعد، آداب، جهت‌ها، روندها، ارزش‌ها، و دیگر امور حوزۀ خاص خود (حوزه علمی، اقتصادی، ورزشی، هنری، سیاسی ...) را دریابد، درون آن پذیرفته شود، جا بیفتد و منشأ اثر شود. مارسل موس عادت‌واره را به عنوان آن جنبه‌هایی از فرهنگ معرفی می‌کند که در بدن و افعال روزمرّه افراد، گروه‌ها، جوامع و ملل ته‌نشین شده‌اند.

به زعم او عادت‌واره شامل کلّیت عادات آموخته شده، توانایی‌های جسمانی و بدنی، سبک‌ها، ذائقه‌ها و سایر آموخته‌های غیر برهانی و غیر گفتاری است که برای یک گروه بدیهی به نظر می‌آیند-به این صورت می‌توان گفت که این آموخته‌ها زیر سطح مرام و ایدئولوژی منطقی مشغول هستند. بازیگر این ماجرا در عصر حاضر نیز علاوه بر خانه و مدرسه و مسجد و منبر و محله که نقش بسزایی در ساخت ارتکازات و منش عمومی جامعه دارند و رفتار پرتکرار و کنش‌های متعین و تعریف شده ای را ترتیب می‌دهند، رسانه می‌تواند باشد. برای ساخت و مدیریت فرهنگی جامعه بایستی حوزه ارتکازات و بینش‌های غیررسمی جامعه را که غالبا بطور ناخودآگاه و غیرمدرسی در رگ های افکارعمومی تزریق می‌شوند، مورد توجه و تامل جدی قرار داد.

حجاب و عفاف را اگر از نگاه فرهنگ تحلیل نماییم، امری است که بایستی مبتنی بر فضاسازی و انگاره سازی و الگوسازی در پازل مدیریت فرهنگی تبدیل به عادتواره بخش‌های نوجوان و جوان و نسل جدید جامعه شود. همراهی حداکثری نتیجه تداوم و استمرار و خلاقیت و تکرار در ساخت و تعمیق انگاره‌های مثبت پیرامون یک موضوع است. اینکه ذائقه و ذهنیت جامعه را چگونه مهندسی کنیم و در جنگ شناختی از مسمومیت‌ها رهایی بخشیم به این مساله برمی‌گردد که فضای واقعی و فضای ذهنی و فضای مجازی را با چه راهبرد و محتوایی در نسبت با موضوعات مدنظر پیش می‌بریم. از بیلبوردهای سطح شهر تا تبلیغات تلویزیون تا فیلم و سریال های شبکه خانگی و صفحات و کانال‌های شبکه اجتماعی نقش تعیین کننده در شکل بخشی به درونی سازی یا مقاومت پیرامون حجاب و عفاف دارند.

به تعبیری نه با استدلال صرف و گفتگوی عقلانی و اقناعی و اطلاعات که در موطن و موقعیت خود درست و ارزشمند بوده و امتیاز ویژه‌ای دارند که بیشتر از طریق روایت و قصه سازی و ساخت فیلم و سریال و زبان هنر که گارد پایینی در مخاطب برای پذیرش وجود دارد و همچنین تجربه فضاها و زیست جهان‌های معنوی و ارزشی که روند تبدیل شدن به سبک و استایل و عادتواره را تسریع می‌بخشند، برای نهادینه سازی و ترویج و تکثیر این فرهنگ، برنامه‌ریزی و کنشگری به عمل آورد.

پذیرش و باور به مداخله‌گری و بازیگری رسانه در ساحت فرهنگ جهت تقویت و بازتولید ارزش‌های دینی با رویکرد ساخت عادتواره در کنار خط و ربط‌های قانونی جهت حفظ حد و مرزهای شرعی و عرفی می تواند چگونگی و جهت‌گیری بسیاری از برنامه‌های صدا و سیما و توزیع بودجه برای حوزه فرهنگ و همچنین نوع سیاستگذاری و تخصیص امکانات برای سکوهای اثرگذار، الگو و ذهنیت ساز را تحت تاثیر قرار داده و فضای رسمی و قانونی کشور را در مراقبت از ارزش‌های دینی و ملی یاری رساند.

انتهای پیام/

واژه های کاربردی مرتبط
واژه های کاربردی مرتبط
پربیننده‌ترین اخبار فرهنگی
اخبار روز فرهنگی
آخرین خبرهای روز
فلای تو دی
تبلیغات
همراه اول
رازی
شهر خبر
فونیکس
میهن
طبیعت
پاکسان
triboon
گوشتیران
رایتل
مادیران